قسمت بیست و پنجم از سلسله نوشتههای حسین رهیاب بلخی با عنوان «زنان در مسیر تاریخ»
تاریخچه آموزش و پرورش رسمی زنان در مصر
آموزش و پرورش رسمی زنان در مصر از قرن نوزدهم در نتيجهی برقراری ارتباطات بين المللي و برنامه هاي اصلاحات اجتماعي و تكنولوژيك و نوسازي آموزش و پرورش، رونق يافت.
در اواخر قرن نوزدهم هنگامي كه دولت مصر تحصيلات زنان را به رسمیت شناخت، زنان به طور مستقيم تحت تاثير اين اقدام ابتكاري قرار گرفتند و در آن هنگام كه مردان از مدارس به اصطلاح مدرن داخلي فارغ شدند، و يا از سفر به اروپا به منظور ادامه تحصيل باز گشتند و خواستار اصلاحاتي در تربيت اجتماعي مربوط به زنان شدند، به طور غيرمستقيم وضع زنان دستخوش تحول گرديد.
مورد سوال قرار دادن و تفكر مجدد در مورد نقش زنان زمينه گستردهی فرصت تحصيلی حرفهاي را براي زنان فراهم آورد. اولين گروه از افرادي كه از اين دگرگونيهاي اجتماعي و روشنفكرانه بهره مند شدند، عمدتن زنان طبقه بالا و متوسط بودند، اما در دراز مدت زنان تمام طبقات اجتماعي به فرصتهاي جديد دست يافتند. شور و اشتياق محمدعلي پاشا، براي بدست آوردن تكنولوژي اروپا عامل شتاب دهندهی مهمي بو که با هدف افزايش قدرت و مدرن سازي كشور از حيث نظامي و تكنولوژي و رسيدن به سطح اروپا انجام شد. وي هياتهاي دانشجويي را براي آموزش علوم و فنون مهندسي و نظامي (مانند كشتي سازي و چاپ) به اروپا اعزام نمود. مدارس و كالجهايي براي مردان در مصر گشوده شد كه روشهاي تدريس اروپايي را به كار برده و موضوعهاي درسي اروپايي (بخصوص آموزش نظامي و پزشكي) را ارائه ميكردند.
هياتهاي دانشجويي از سال 1809 به اروپا فرستاده شدند. يك مدرسه نظامي در 1816 و يك مدرسه پزشكي در 1827 تاسيس شدند. به عنوان بخشي از تلاشهاي عمومي براي كسب دانش اروپايي، مدرسهاي براي آموزش مترجمها در قاهره در 1835 بنيانگذاري شد. مدير آن، رفاه رفيع الطهطاوي (1) (1801 – 1873 ) يكي از فارغ التحصيلان الازهر و عضو پيشين يك هيات تحصيلي اعزامي به پاريس بود. وي توصيه ميكرد كه براي دختران نيز همان امكانات تحصيلي پسران فراهم شود، زيرا اين رويه در قدرتمندترين ممالك (يعني در بين اروپاييها) رايج بود. نوشتههاي وي از نخستين آثاري بود كه به عربي منتشر شده و از رابطه بين اصلاحات آداب اجتماعي تاثيرگذار بر زنان و اصلاحات اجتماعي و تكنولوژيك لازم براي احياي ملي سخن به ميان آورد. محمدعلي پاشا از كتاب الطهطاوي تمجيد نمود و دولت مصر حداقل به طور لفظي از اين ديدگاه كه آموزش و پرورش براي زنان مطلوبست، حمايت كرد. در اواخر دهه 1930، شوراي فرهنگي مصر بيانيهاي را منتشر ساخت و با اشاره به كمك مهم زنان به پيشرفت تمدن در جوامع مدرن، آموزش و پرورش دولتي براي زنان را پيشنهاد نمود.
قطع نظر از بنياد نهادن مدرسه اي براي آموزش پزشكان زن در 1832، دولت هيچ اقدامي براي برقراري مراكز تعليم دختران تا 1870 ننمود. انگيزه تاسيس «مدرسه اطباي زن» (2) آموزش كادر پزشكي مجرب براي زنان مصري بود. كمبود نيروي كار و شيوع بيماريهاي ويژه قوم عرب و واگيردار محمدعلي را برآن داشت تا به اهميت نهادينه كردن خدمات بهداشتي و پرورش پزشكان توجه كند. اين مدرسه تحت مديريت پزشكي فرانسوي موسوم به آنتوان كلوت – بي (1) تاسيس شد، و اولين مدير آن سوزان ويل كوين (2) بود. دوره آموزش در اين مدرسه (كه به دليل تاكيد بر علم قابلگي عمومن «مدرسه مامايي» ناميده مي شد) شش سال به درازا ميکشيد. اين طول مدت برابر بود با دوره زماني كه در «مدرسه پزشكي»(3) براي آموزش مردان در نظر گرفته شده بود. در آغاز، مدرسه با مشكل جذب دانشجو مواجه شد، اما در 1864 موفق به ثبت نام زنان تا حداكثر ظرفيت 60 نفر گرديد. به فارغین كه كارمند دولت با رتبه گروهبان دوم به شمار ميآمدند گواهي نامه براي واكسين كردن، به دنيا آوردن نوزاد و معالجه زنان و كودكان به طور رايگان اعطا ميشد. در ضمن، ازدواجهايي بين اين پزشكان زن با فارغین مدرسه پزشكي توسط دولت مصر ترتيب داده شد. در 1844، به مدير مدرسه پزشكي دستور داده شد تا از بين دانشجويان خود براي فارغین مدرسه مامايي اسامي شوهران مناسبي را ارائه دهد. پس از ازدواج، زوجها به نقاط مشابه كشور اعزام ميشدند و خانه كوچكي با تمام وسايل به هزينه دولت دريافت ميكردند.
زنان پزشك (حكيمه ها) (4) زنان بومي را در بيمارستان كشوري در قاهره معالجه ميكردند، و كودكان را در بيمارستان يا در منازل شخصي (از جمله منازل طبقات اجتماعي مرفه) واكسين ميكردند، تقريبن هر ماه 600 كودك در بيمارستان كشوري واكسين ميشدند، در دهههاي 1830 و 1840، دولت اقدام به ايجاد مراكز قرنطينه در بنادر نمود و حكيمه ها مسئوول معاينه بدني زنان شدند. در ضمن، آنان امر صدور گواهي علت مرگ را كه براي طرح برنامههاي پيشگيري كننده ضروري بود برعهده گرفتند. مفيد بودن كار اين زنان (حتي اگر برنامه واكسيناسيون به مورد اجرا درآمده توسط آنها به عنوان تنها معيار در نظر بگيريم) بسيار زياد بود. از اين گذشته، حضور فعال آنها در جامعه به اشاعه تصورات مربوط به ارزش آموزش و پرورش زنان و توانايي آنها براي انجام كارهاي حرفهاي به طرزي شايسته و با كفايت كمك نمود. علاوه بر طبابت، برخي از اين زنان مدرسين مدارسي گرديدند كه خودشان از آنها فارغ تحصيل شده بودند. يكي از مدرسين، جليله تامرهن(1) (وفات 1890) مدير مدرسه مامايي شد، و در 1871 تجربيات خود در مامايي را به صورت كتابي درسي منتشر ساخت.
ادامه دارد…