لطیف آرش
هیأت مذاکرهکنندهی دولت افغانستان پس از یک وقفهی 23 روزه رهسپار دوحه شد تا دور دوم گفتوگوهای صلح با گروه طالبان را آغاز کند. گفتوگوها میان افغانستانیها بعد از توافق صلح میان دولت امریکا و گروه طالبان آغاز شد. بعد از روی کار آمدن دونالد ترامپ، دولت امریکا استراتیژی جدید جنگی تحت عنوان «استراتیژی امنیتی برای جنوب آسیا» را اعلام کرد. این استراتیژی به فرماندهان نظامی امریکا برای سرکوب طالبان دست باز میداد. بعد از اعلام این استراتیژی برای اولین بار بعد از سال 2001 ارتش امریکا در جنگ افغانستان از موشکهای کروز و طیارههای B52 استفاده کردند و برای نخستین بار از بزرگترین بمب غیر هستوی «مادر بمب» در افغانستان استفاده شد. اما استفاده از این جنگافزارها در میدان جنگ افغانستان تغییر اساسی ایجاد نکرد و بنبست جنگ افغانستان شکستانده نشد. بعد از ناکامی این راهبرد، رییس جمهور امریکا به وزارت خارجه این کشور دستور داد که با طالبان به گونهی مستقیم وارد گفتوگو شوند.
دولت امریکا برای پیشبرد گفتوگوهای صلح با گروه طالبان دیپلومات کهنهکار و آشنا با قضایای افغانستان (زلمی خلیلزاد) را به عنوان نمایندهی خاص رییس جمهور در امور صلح افغانستان گماشت. خلیلزاد در مدت هجده ماه با طالبان یازده مرحله گفتوگوهای نفسگیر انجام داد. در نتیجه توافقنامهی تاریخی دوحه میان دو طرف امضا شد. به اساس این توافقنامهی صلح، دولت امریکا تعهد کرده است که در مدت چهارده ماه تمامی نیروهای نظامیاش را از افغانستان خارج میکند و در مقابل، طالبان نیز متعهد شدند که روابط خود با تمام گروههای تروریستی فعال در منطقه از جمله سازمان القاعده را قطع کند و به هیچ کسی اجازه نخواهد داد که از خاک افغانستان علیه امریکا و متحدینش استفاده کند.
دولت امریکا که در سال 2001 میلادی با شعار مبارزه با گروههای تروریستی، مواد مخدر، ایجاد دولت دموکرات و حفاظت از حقوق زنان به افغانستان آمده بود، پس از هجده سال قرار است از کشور بیرون شود. اما زنان افغانستان نگران فردای خروج ناتو و امریکا استند. زیرا در توافقنامهی صلح امریکا با طالبان هیچ مکانیزمی برای نظارت بر عملکرد طالبان در فردای صلح و حمایت امریکا از حقوق زنان افغانستان پیشبینی نشده است. این ابهام برای زنان نگرانکننده است که مبادا با کاهش و یا از بین رفتن نقش حمایتی و نظارتی امریکا و جامعه جهانی از حقوق زنان در افغانستان، زمینهی وضع محدودیتهای بیشتر بر زنان را فراهم سازد.
روزی که توافقنامه صلح دوحه میان زلمی خلیلزاد و ملا عبدالغنی برادر، معاون سیاسی گروه طالبان امضا شد، مایک پمپئو، وزیر خارجه امریکا صریح گفت که انتخاب نوع نظام آینده افغانستان مربوط به خود افغانستانیها است. گروه طالبان از سال 2018 بدینسو به صورت مستقیم وارد گفتوگو با دولت امریکا و افغانستان شده ولی در مورد رویکرد احتمالی این گروه با زنان و سرنوشت زنان افغانستان بعد از توافق صلح به صورت واضح حرفی نزده است. اما عملکرد طالبان همواره عدم تغییر دیدگاه این گروه نسبت به زنان را به نمایش گذاشته است. یعنی طالبان هنوز زنان افغانستان را با عینک دههی هفتاد امارت اسلامی میبینند.
افغانستان در تاریخ معاصرش همواره شاهد جنگ و درگیری بوده است. شهروندان کمتر شاهد صلح و آرامش بودهاند. در صد سال پسین ابرقدرتهای جهان به دلیل موقعیت استراتیژیک افغانستان به قصد تهاجم حمله کردند و در هر وهله یک جنگ فرسایشی آغاز شد. در تمامی جنگهای افغانستان زنان از جمله قشرهای به شدت آسیبپذیر بودند. زنان افغانستان با آنکه در آغاز و تداوم هیچ جنگی نقش مستقیم نداشتهاند، اما بیشترین آسیبها، محدودیتها و محرومیتها را از این ناحیه متحمل شدهاند. با توجه به قربانیهایی که زنان افغانستان در جنگ چهلسالهی اخیر متحمل شدهاند باید نقش آنان در گفتوگوهای صلح بسیار اساسی و پر رنگ میبود. چون قربانی اصلی جنگ بر روند صلح باید سهیم و ناظر باشد. اما متأسفانه در آغاز پروسه صلح نقش زنان سمبولیک و حاشیهای بود و هنوزهم جای نگرانی است. دلایل مختلف برای این حاشیهنشینی زنان وجود دارد.
یکی از دلایل اینکه فرصت انجام نقش موثر برای زنان در عرصههای مختلف به ویژه سیاست و تصمیمگیریهای کلان ملی همچون صلح فراهم نشده این است که طی دو دهه اخیر تمرکز جامعه جهانی و حکومت افغانستان بیشتر بر رشد پروژهیی زنان بود. برای اینکه زنان در پروسههایی مثل صلح نقش اساسی داشته باشند باید الگوها و روایتهای بومی ساخته شود. همینگونه در حکومتداری؛ برای مشارکت معنادار زنان در حکومتداری باید به جای امتیازها و درصدیهای تبعیض مثبت، زیربنای مستحکم و سیستم منظم برای توانمندسازی زنان ساخته شود. اما در دو دهه پساطالبان، دید جامعه جهانی به زنان افغانستان پروژهای و غیر بومی بود. بهجای زمینهسازی جهت مشارکت موثر و معنادار زنان در نظام، برای آنان سهم مشخصی قایل شدند؛ شبیه اینکه 25 درصد کرسیهای پارلمان باید در اختیار زنان باشد، چند درصد ارتش باید در اختیار زنان باشد، در رأس فلان اداره باید یک زن قرار داشته باشد و… دید پروژهای نسبت به زنان باعث شد تا این قشر از میدان رقابت نفسگیر مبارزه برای برابری جنسیتی و دیگر عرصههای گوناگون بیرون رانده شود. نقش زنان در عرصههای سیاسی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی و… سمبولیک و نمایشی شد. از سویی هم برخی از زنانی که به عنوان نمایندههای زنان افغانستان در عرصههای فوق فعال بودند، به مسألهی زنان دید پروژهای داشتهاند و کارهای شان به صورت هدفمندانه و زیربنایی انجام نشده است تا رشد پایدار زنان را تضمین کند.
همینگونه در ترکیب هیأت گفتوگوکنندهی دولت افغانستان نیز جایگاه زنان رنجدیده و آسیبپذیر از جنگ افغانستان به شدت خالی است. در هیأت طالبان هیچ زنی نیست. این حضور کم و عدم موثریت حضور زنان نگرانی خلق میکند. باید در ترکیب هیأت دولت زنانی نیز حضور میداشت که از دوطرف جنگ افغانستان آسیب دیدهاند تا در میز گفتوگوها صدای زنان آسیبدیده را بلند میکرد. به نظر میرسد که شاید دولت امریکا نیز از شعار «حامی حقوق زن» بودن عقبنشینی کرده است. مصداق عملی این عقبنشینی را میتوان در توافقنامهی دوحه به خوبی مشاهده کرد که در آن برای دفاع از مردم افغانستان به ویژه زنان و کودکان به عنوان قربانیان اصلی جنگ، هیچ ضمانتی وجود ندارد.
اگر واقعیت امر همین باشد که نقش جامعه جهانی در حد نظارهگر قربانیشدن زنان تقلیل یابد، زنان افغانستان باید بیش از پیش برای یک مبارزهی منسجم و زمانبر آماده شوند. زیر یک چتر بزرگ گرد هم بیایند، روی خواستها و نگرانیهایشان به گونهی واضح بحث کنند. زنان باید در همکاری با حکومت افغانستان، جامعه جهانی و نهادهای بینالمللی که در بخش حقوق زنان فعال هستند، برای حمایت از حقوق زنان در روند صلح و حفاظت از جان و آزادی زنان در فردای صلح تلاش کنند مکانیزمهای عملی را طرح و راهکارهای مناسبی را تکاپو کنند.