نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

زبان در دام کلیشه‌های جنسیت

  • نیمرخ
  • 21 جدی 1399

مهدی آرش


فرهنگ شرقی ما تعریف ناجوری از زن دارد. زنان طوری به زن بودن خود‌شان معرفی شده‌اند که در اجتماع کم‌تر حاضر می‌شوند حرف بزنند. نه اینکه حرف زدن بلد نباشند، اگر در کلیت جامعه این کنش زنانه را بررسی کنیم، می‌بینیم که زیاد هم بیراهه نرفته‌ایم. آن‌ها فکر می‌کنند فقط با هم‌جنس‌شان می‌توانند احساس هم‌زبانی کنند. یعنی یک زبان زنانه‌ای را در کلیت جامعه پرورش داده‌ایم که فقط میان زنان کاربرد دارد.

به نظر می‌رسد زنان به این امر واقف‌اند و برای همین هم کم‌تر حاضر می‌شوند در اجتماع حرف بزنند. چون تصورشان از زبان، زنانه است. در همین موازات، زبان دیگری هم که ‌بیش‌تر وجهه‌ای کاری دارد میان مردان در گردش است. مردان به این زبان حرف می‌زنند و تصور اغلب این است که زنان هیچ آموزشی برای درک این زبان نداشته‌اند. منظور از آموزش، بستر فرهنگی-دینی است که دو جنس را از ابتدای اجتماعی شدن، با فاصله‌ی تعریف شده‌ای که منجر به گسست زبانی می‌شود، آموزش داده است. این روند آموزشی بدون برنامه‌ریزی آگاهانه، به صورت سیستماتیک هنوزهم ادامه دارد.

پرسش نخست این است که زبان مشترک را در کجا از دست دادیم و چگونه باید آن‌را احیا کنیم؟

دلیل دیگری که زنان را از ورود به اجتماع باز می‌دارد، حضور پررنگ مردان است؛ یعنی فضای مردانه و فضا-زبان مردانه. زنان به‌ دلایل متعددی درجه‌های تحصیلی مردان را ندارند. البته این مانع به زودی رفع خواهد شد. اما وابسته‌گی زنان به مردان هم‌چنان در بازار کار و سیاست و فرهنگ باقی می‌ماند. زنان به محض ورود و چه بسا خیلی قبل‌تر از آن به این نتیجه رسیده‌اند که صاحبان سابق بازار کار کی‌ها استند. این پیش‌فرض که نخواسته در ذهن شخص تازه‌وارد شکل می‌گیرد، او را از استقلال کاری دور داشته و فضا را برای مانور رفتن مردان مساعد می‌کند. این امر در مردانه ساختن فضای بیرون خانه ‌بیش‌تر دامن می‌زند. برای پذیرفته شدن باید تجربه‌های دشواری را پشت سر بگذرانند؛ نه به این دلیل که توانایی ندارند، ‌بیش‌تر به این دلیل که فکر می‌کنند فضای کار و بازار مردانه است.

ما یاد گرفته‌ایم به هر چیزی جنسیت ببخشیم: وظیفه، خانه، احساس، تحصیل، کار و غیره…

عامل سومی که به این امر ‌بیش‌تر دامن می‌زند، دین است. باورهای ما از نقطه نظر این‌که آن‌را از ابتدای زنده‌گی فرا گرفته‌ایم، در قالب یک افق دید مطرح می‌شود. به بیان دیگر، دین یا همان مجموعه‌ای از آموزه‌ها، معرف مفاهیم و تعیین‌کننده‌ی قرارداد‌های اجتماعی است. زن، هرچند متشخص، بازهم برای سرباز زدن از دخالت آموزه‌های دینی، در چالشی گرفتار می‌شود که به علاوه سرزنش اطرافیان خود نیز نمی‌تواند به آسانی اطمینان عمل حاصل نماید.

زنده‌گی در داخل چارچوب دیانت، شاید از بارزترین عوامل بازدارنده‌ی زن از ورود به اجتماع باشد؛ اما نباید فراموش کرد که انسان به قول ‌هابز، به صورت طبیعی موجود اجتماعی است. گریز از اجتماع برای انسان تعریفی ندارد. پس وقتی انسانی را به رغم طبیعتی که دارد از اجتماع دور می‌کنیم، قطعی‌ست که در صدد رفع این نیاز برآمده و خود را به نوعی ارضا می‌کند.

در خصوص زنان، رفع این نیاز که نامش را می‌گذاریم -اجتماعی بودن- با صحبت‌های فراوان و طولانی بین خود‌شان( هم‌جنس‌شان)، در خانه اتفاق می‌افتد. آن‌ها از طریق حرف زدن‌های بی‌وقفه بین خودشان، نیاز اجتماعی بودن را در خود ارضا می‌کنند. البته این رفع نیاز یک بخشی از آسیب اجتماعی و بشری است که عامل آن دین است. نگرانی بزرگ‌تر که از دین به مثابه‌ی ایدیولوژی وجود دارد این است که زبان را از ساحت زبانی آن(تعریف عمومی) بیرون می‌کشد و حوزه‌ یا قشر مشخصی از جامعه را به آن مجهز می‌کند. طوری که قشر دیگری از آن به کلی محروم می‌ماند. این گسست زبانی از هر حوزه‌ای ‌بیش‌تر به جنسیت و کلیشه‌های جنسیت دامن زده است.

گسست، تنها در زبان اتفاق نمی‌افتد بلکه از زبان عبور می‌کند. زبان تنها در همین یک مورد تعریف متعارف خود را در ایدیولوژی دین بازیافته است. زبان در این‌جا عبارت از همان وسیله برای رسیدن به مقصود است. اما در دیگر موارد وسیله واقع شدن زبان با تعریفی که دین از زبان دارد، منجر به گسست جوامع انسانی شده است.

همچنان بخوانید

زنان امروز

زنان امروز و مردان دیروز

27 حوت 1401
اعتراضات به آپارتاید جنسیتی

زنان معترض در خیابان‌های کابل: «نه به آپارتاید جنسیتی»

16 حوت 1401

جوامع انسانی در باز تعریف مدرن خود از هر دوره‌ای ‌بیش‌تر به حضور زن و مرد توجه نشان داده است. برای نزدیک شدن به این تعریف مدرن از جامعه، بایستی آنچه در جوامع انسانی گسست واقع شده رفو شود.

پرسش دوم این است که آیا با از میان برداشتن دین به نظم جامعه‌ی امروزی دست پیدا می‌کنیم؟

جامعه‌ای که در آن کلیشه‌های جنسیت مجالی برای تعریف ندارد و فقط سازنده‌گی و کار -به قول‌هانا آرنت- برای سر پا نگه داشتن جهان، از وظایف جامعه محسوب می‌شود؟

جهانی که فقط کار کردن و سازنده بودن در آن مطرح می‌شود، از شاخصه‌های یک جامعه مدرن است. یعنی اجتماعی بودن در این‌گونه جوامع با کار و سازنده‌گی رقم می‌خورد. زبان مشترک در واقع، همان مکان عمومی هست که حاصل کار در آن‌جا با محصول کار سایرین به رقابت می‌پردازد. این «رقابت» از معنای متعارف خود، به معنای، «اعلام موجودیت» و «حاضر بودن» عمل می‌کند.

هر کسی در این جهان می‌تواند سازنده باشد. فقط سازنده‌گی و کار است که به انسان‌ها ارزش می‌دهد. در جهان مدرن کم‌کم کلیشه‌های جنسیتی از بین رفته و زبان مشترک شکل گرفته است. ممکن است دین هنوز وجود داشته باشد، نه به عنوان عامل بازدارنده، بلکه در چارچوب جدا از اجتماع. پس می‌توانیم زبان مشترک را دوباره احیا کنیم؛ به شرط آن‌که تنها در محدوده‌ی بیرون از اجتماع به آن رسیده‌گی کنیم. به عبارت دیگر اینکه: دیانت و اجتماعی بودن را از هم جدا پنداشته و فاصله‌ی هر دو را با احتیاط کامل حفظ کنیم. آن‌وقت است که هویت زبان، از مردانه‎‌گی و زنانه‌گی خود فراتر رفته و جامعه از چندپاره‌گی زبانی دوباره به هویت یگانه‌ی انسانی خود باز می‌گردد. ضمن آن‌که کلیشه‌های جنسیتی مجالی برای بازتعریف نمی‌یابد؛ در عوض آن‌چه مطمح بحث واقع می‌شود سازنده‌گی و کار است؛ آن‌هم برای سر پا نگه‌داشتن جهان.

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: برابری جنسیتیتبعیض جنسیتی
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود
هزار و یک شب

فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود

23 حوت 1401

یاسمن را به ظاهر دادند و در بدلش خواهر ظاهر را به برادر یاسمن گرفتند. هرچند یاسمن از بودن و ازدواج با ظاهر خوشحال بود، اما ظاهر از این ازدواج راضی نبود و یاسمن را نمی‌خواست. او...

بیشتر بخوانید
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00