قسمت بیستوهفتم از سلسله نوشتههای حسین رهیاب بلخی با عنوان «زنان در مسیر تاریخ»
آموزش و کشاورزی زنان در مصر
… این منبع از تصرف طبقهی رعیت بر اثر طرحهای کشاورزی دیگری (مانند حفر و تعمیر کانالها و جویها) که با شدت توسط محمد علی دنبال میشد، تشدید شد. اگر چه این اقدامها به طور چشمگیری مساحت زمینهای زیرکشت و زرع را افزایش داد، ولی با استفاده از نیروی کار روستایی مرد و به طور اجباری اجرا شد. در نتیجه، خانوادههای روستایی از نیروی کار لازم برای انجام کارهای کشاورزی محروم ساخته و به خلع ید بیشتری منتهی شد. گاهی مواقع، زنان و کودکان – اگر وسیله امرار معاش دیگری نداشتند – در کنار مردانشان به کار مشغول میشدند. سطح دستمزدها بسیار ناچیز بود و اغلب هم عقب میافتاد. شرایط کار نیز در بسیاری موارد اسفناک بود. در ضمن، رعایای مرد در معرض سربازگیری اجباری ارتش قرار میگرفتند که این امر همان پیامدها را برای خانوادهها در برداشت – یعنی دیگربار زنان و کودکان که راه معیشت دیگری نداشتند به دنبال مردان خانواده خود ترک دیار میکردند. آنان در حلبی آبادها اردو میزدند و در جیرههای غذایی که به مردانشان اختصاص مییافت سهیم میشدند. در اینجا نیز شرایط زندگی نامساعد بود.
اگر هم بر اثر فقر ناگزیر نبودند که به دنبال مردان خود برای کار مشقت بار یا خدمات وظیفه در ارتش محل سکونت خود را ترک کنند، زنان در غیبت مردان خانواده رنج میبردند، زیرا باید کارهای کشاورزی را نیز علاوه بر کارهای خانگی پرزحمت خود بردوش بکشند. در این دوران، روستاهایی در مصر وجود داشت که در آنها زراعت توسط زنان انجام میشد. اگر خانوادهها زمین خود را بدون کشت کاری ترک میکرد این احتمال وجود داشت که دیگران زمین را تصاحب کنند یا در غیاب خانواده به محصول مزرعهی آنها آسیب وارد شود.
برخی از تحولهایی که بر اثر وارد شدن کالاهای اروپایی و اقدامهای اصلاحی دولت صورت گرفت، وضعیت زنان (به ویژه زنان روستایی) را وخیمتر کرد. به طور کلی میتوان گفت که در مصر و کشورهای عربی طبقه «فقیر» اکثر مردم را در برمیگیرد.
نظام پدرسالاری، به دور از ماهیت قبیلهای، فیودالی، سرمایهداری یا سوسیالیستی آن، فقیران را استثمار کرده سختترین و پستترین شغلها را در قبال کمترین درآمد به آنان داده است. در این میان، سهم زنان ناچیزتر بود. از آنان انتظار میرفت که هم در خانه و هم در بیرون به فعالیت بپردازند.
اولین سرشماری از زنان نیروی کار مصر در سال 1914 میلادی انجام شد. آنزمان شمار زنان نیروی کار مصر به 2000 نفر میرسید که پنج درصد کل کارگران بوده است. در آنزمان زنان و دختران تهیدست، در ابعاد گستردهای به دنبال کار در کارخانهها و آسیابهای پنبه پاکی بودند. روز کاری فراتر از 14 ساعت بود و مزد روزانه حدود سه Piastres، اما گاهی به 18 Millimes (حدود یک پنس یا دو سنت) نیز میرسید. به علت شرایط کاری غیرانسانی، ساعتهای طولانی، خستگی مفرط و سویتغذیه، یک زن نمیتوانست بیش از چهار یا پنج سال شرایط کارخانه را تحمل کند. بعد از آن توانمندی هیچ کار دیگری را نداشت. به دنبال آن صاحب کارخانه زن را مرخص میکرد؛ گویا که از شر یک کارگر بیمصرف خلاص شده است.
آن دسته از زنان غمگین و تهیدست که از خستگی جسمی و روحی در خانه و محل کار رنج میبردند، اولین زنانی بودند که در قرن بیستم مصر شورش کردند. آنها اولین کسانی بودند که اعتصاب کرده و کارخانهها را به تصرف خود درآوردند. اولین کسانی بودند که مظاهره کردند و خواستار احترام به منزلت انسانی خود شدند. آنها خواستار کاهش ساعت کاری قانونی بودند. به علاوه، آنان برای زنان خواستار حق مرخصی در دورهی حاملهگی و تولد نوزاد شدند. آنزمان مرخصی به زنان تعلق نمیگرفت.
«زنان جویای کار» به تأهل خود به هبچ عنوان اشاره نمیکردند؛ چون دختران مجرد از دیدگاه مدیریت سازمان همواره ارجح بودند. در صورتی که زنی حامله میشد، سعی بر پنهان کردن آن داشت، گویا گناهی مرتکب شده یا کودک نامشروعی متولد شده است. در اغلب موارد، جنین را سقط میکردند که گاه منجر به مرگ زنان میشد.
زنان در اوایل قرن بیستم، در عرصه فعالیت اقتصادی به تأسیس داروخانههای عمومی، مهدهای کودک و انجمنهای خیریه بانوان اقدام کردند. اغلب خدمات ارایهشده در اختیار پسران و مردان نیز قرار میگرفت. به طور مثال، «بنیاد خیریه محمدعلی» (که در 1908 توسط دو شاهزاده خانم مصری ایجاد شد) کلینیکها، بیمارستانها و داروخانههای عمومی که توسط گروهی از زنان شهری و روستایی طبقه مرفه اداره میشد. این زنان با برگزاری بازارها و جشنها، و جمع آوری اعانه از طرف اعضا و دوستانشان اقدام به تأمین مالی فعالیتهای این نهادهای خیریه مینمودند. حوزه فعالیت بنیاد خیریه رفته رفته گستردهتر شده و تا 1916 حدود دوازده بیمارستان (که حدود یک چهارم از تختهای آنها رایگان بود) و 18 درمانگاه و داروخانه عمومی (که به طور رایگان یا با مبالغ ناچیزی خدمات پزشکی و دارو را در اختیار بیماران قرار میدادند) در سراسر مصر به وجود آورد. در ظرف 21 سال، نهادهای «بنیاد خیریه» بیش از 13 میلیون بیمار را معالجه کرده بودند. در 1964، تمام بیمارستآنهای این بنیاد ملی شدند.
در اول ژانویه 1957، جمال عبدالناصر با فسخ قراردادهای بین انگلستان و مصر(که عامل مهم در گسترش فقر در کشور بود) ملت خود را از هرگونه تعهدی به قدرتهای غربی آزاد ساخت. دو هفته پس از آن، دستور ملی کردن چندین بانک تجاری، نهادهای اعتباری و شرکتهای بزرگ بیمه خارجی را صادر نمود. بسیاری از اتباع خارجی دارای مهارتهای فنی مدیریتی به دلیل فضای ضد غربی ایجاد شده با میل خود یا به زور مجبور به ترک دیار مصر گردیدند. شمار خارجیهایی که در 1947 برابر با 204 هزار نفر بود در 1960 میلادی به 143 هزار نفر رسید. تأثیر خروج نیروی کار خارجی بر بازار کار داخلی قابل ملاحظه بود. اما این تحولها چندان تأثیری بر وضعیت شغلی زنان مصری نداشت.) در آنزمان، مصر کشوری بود با نرخ بیسوادی معادل بیش از هفتاد درصد که بیشتر آنها را زنان و بزرگسالان مرد تشکیل میدادند. زنان مصری از نیروی کار ماهر کنار گذاشته شده بودند و اکثر آنهایی که شاغل بودند فقط در بخش کشاورزی دارای تجارب کاری بودند.
دولت مصر در امر کاهش تفاوت بین زنان و مردان در زمینه فعالیتهای اقتصادی بسیار ناموفق بوده است. در 1970 به ازای هر 100 مرد مصری فعال تنها هفت زن مصری بالای سن 15 سال شاغل بودهاند. پس از گذشت بیست و چهار سال، این نسبت به 100 مرد در مقایسه با 12 زن تبدیل شده است. در مقایسه با سایر کشورها، مصریها در زمینهی فراهم آوردن امکانات لازم برای فعالیتهای اقتصادی زنان بسیار عقبمانده هستند. در کشورهای در حال توسعه این نسبت به 100 مرد در مقایسه با 55 زن و در کشورهای صنعتی 100 مرد در مقایسه با 61 زن در 1994 تبدیل شده است. همچنین، درصد سهم زنان مصری از درآمد کسب شده فقط 2/8 درصد است.
سطح مشارکت زنان در تصدی مقامهای اقتصادی و اجتماعی پراهمیت پایین بوده و تنها 2/8 درصد از درآمد کسب شده به زنان این کشور غربی تعلق داشت. برای گشودن راههای پیشرفت زنان در زمینههای اقتصادی و سیاسی و مقابله با عدم برابرهای بین زنان و مردان، دولت مصر راه طولانی و صعبالعبوری را در پیش روی دارد.
ادامه دارد…