کریستال بیات
تصمیم گرفتن دختران برای رانندهگی در افغانستان بهگونهای از ماجراجویی آنان محسوب میشود. ماجراجویی در برابر قانون نه، بلکه در برابر جامعه؛ چون در قانون افغانستان ممانعتی وجود ندارد. در کشورهای مختلف جهان مواردی است که ممانعتهای قانونی در برابر زنان وجود دارد. در افغانستان ممانعتی در برابر رانندهگی زنان وجود ندارد. ولی در افغانستان پس از ۱۹ سال مشق و تمرین دموکراسی و آزادیهای نسبی که وجود دارد هنوز فرهنگ شهرنشینی را درست یاد نگرفتهایم. رانندهگی زنان خود یک نوع حق مانند سایر حقوق اولیه آنان است. در بعضی از کشورهای منطقه رانندهگی کار معمول است اما در بعضی کشورهای پیشرفته هنوز هم رانندهگی زنان منع قرار داده شده، بهطور مثال عربستان سعودی که چندی پیش زنان به جواز رانندهگی دسترسی پیدا کردند. افغانستان کشوریست که دارای عرف و فرهنگهای محلی متفاوت است. فرهنگ سنتی و جامعهی بسته توام با افکار و اندیشههای مردسالارانه از عوامل اصلی وجود موانع فراروی رانندهگی زنان در کشور است.
من یک راننده هستم. زنان با آرامش و احتیاط رانندهگی میکنند، دقت بیشتر و کنترل بهتر دارند؛ کمتر میبینیم که زنان راننده تخلف و تصادف نمایند. با آنکه شمارشان اندک است، اما ظرفیت رانندهگی زنان افزایش یافته و در جریان چند سال اخیر دهها زن در کابل و ولایتها جواز رانندهگی بهدست آوردهاند.
رفتارها و نگاههای شهروندان و برداشت شخصیام نشان میدهد که نگاهها و رفتارهای مردان در کابل نسبت به زنان راننده از یک طرف شهوتآلود است و از طرف دیگر توهینآمیز و تحقیرآمیز. تازه، نگاه مردان در مواجهه با زنانی که در کابل رانندهگی میکنند به دید شهوتآلود که از نگاههایشان پیداست خلاصه نمیشود، بلکه مورد آزار و اذیت نیز قرار میدهند. نیک میدانیم در شهری که هیچچیز روبهراه نیست رانندهگی عین پذیرش خطر است. زنان باید به صحنههای خطر بروند، تا زمانی که صحنههای خطر را تجربه نکنیم توانمندتر نمیشویم.
رفتارهای رانندهگان مرد در برابر زنانی که رانندهگی میکنند مثل هارن کردنهای پیهم، تلاش برای سبقت گرفتن و محدود کردن فضای رانندهگی، به تمسخر گرفتن و حتا تکر دادن عمدی و تصادف دادن سطحی از خشونتهای عادی در برابر رانندهگان زن در شهر کابل است. دیدن همهی این صحنهها و تجربهی روزانهی ما گواهی یک نگاه نامناسب مردان نسبت به زنان است؛ اگر زنی رانندهگی میکند و پشت فرمان موتر نشسته بدکار است. معلوم نیست که چه زمانی کلیشهی جنسیتی نادرست نسبت به رانندهگی زنان از میان برداشته میشود. اما مشخص است که تا نگاهها تغییر نکند و فرهنگ شهرنشینی بهگونهی شایسته و بایستهی آن نهادینه نشود مشکلهای فوق و ناراحتی روانی فراروی زنان راننده وجود خواهد داشت.
تصور کنید همان لحظه که مردان و زنان این شهر رانندهگی یک زن را میبینند در ذهنشان چه خطور میکند؟
پرسشهایی در ذهنشان میگردد که این زن پول خریداری موتر را از کجا کرده است؟ چون فرودستنگری زنان از لحاظ اقتصادی هنوز در تفکر مردان کشور وجود دارد. حتا زنانی هم وجود دارند که جهت مصرف پول شخصی و عاید کارشان از اجرای وظیفه دولتی و غیر دولتی یا تجارت بهدست میآورند، ناگزیرند از مردان خانواده اجازه بگیرند. خریدن موتر و رانندهگیاش کار سختتر به نظر میرسد. خیلی چیزها در تغییر و تحول سالهای اخیر دگرگون شده، اما آنچه که تغییر نکرده باورهای غلط جامعه نسبت به زنان است. به همین دلیل است که رانندهگی زنان هنوز به عنوان یک پدیده اجتماعی نو و قابل توجه مطرح است. ولی اندک تغییری که در این مورد دیده میشود، عدم ممانعت قانونی و تغییر برخورد پولیس با رانندهگان زن است. اگر از تجربهی شخصی خود در شهر کابل سخن بگویم، زنان راننده در میان یگانه قشری که مورد احترام قرار میگیرند پولیس ملی است. برخورد و احترام پولیس به زنان ویژه و استثنایی است. ولی عام مردم چنین نیست.
مفهومی به نام غیرت در جامعهی ما همگانی است. اغلب مردان برای حفظ حاکمیت چارچوبهای فکریشان بر زندهگی واقعی زنان، از کلمهای به نام غیرت کار میگیرند. عادیترین توجیه و استدلال غیرت در افغانستان این است که مردان با استفاده از این احساسشان در قبال زنان، خود را در نقاب محافظ و مدافع زنان حس میکنند. اما جالب این است که روزانه زنان بیشماری در موترهای شهری مورد خشونت و آزار و اذیت کلامی و فزیکی مثل لمس بدنی از سوی مردان مسافران و رانندهگان موترهای شهری قرار میگیرند. زنان همواره در موترهای شهری مورد آزار و اذیت قرار میگیرند، اما در اینجا غیرتی نیست که برای مصونیت زنان به کار برود.
همواره یا یک پرسش جدی درگیرم؛ اینکه چرا مردان تا به دندان مسلح به «غیرت» در برابر خشونتی که روزانه اعضای خانوادهشان تجربه میکنند خاموش استند ولی رضایت ندارند زنان و دختران مستقلانه رانندهگی کنند؟ رانندهگی برای زنان یک گام در راستای مصونیت زنان در سطح شهر است. من با اعتماد بهنفس بالاتر رانندهگی میکنم. چون به مهارتهای رانندهگیام مطمئن هستم. حق رانندهگی زنان و دخترانتان را سلب نکنید تا هم از زیر بار بخشی از خشونتهای جاری در سطح شهر رهایی یابند و هم بهخاطر رسیدن به این حقشان اعتماد به نفس شان افزایش یابد.