نیمرخ
  • خانه
  • رویکرد نیمرخ
  • خبر
  • گزارش
    • گزارش تحقیقی
  • زنان و مهاجرت
  • تحلیل
  • گفت‌وگو
  • روایت
  • چندرسانه‌یی
    • عکس
    • صدا
    • ویدیو
  • ستون‌ها
    • اعتراض و مقاومت
    • ترجمه
    • صلح
    • اقتصاد
    • صحت
    • فرهنگ و هنر
    • ورزش
    • قانون
    • سکوت را بشکنیم
    • نیمرخ دیگر
EN
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • خانه
  • رویکرد نیمرخ
  • خبر
  • گزارش
    • گزارش تحقیقی
  • زنان و مهاجرت
  • تحلیل
  • گفت‌وگو
  • روایت
  • چندرسانه‌یی
    • عکس
    • صدا
    • ویدیو
  • ستون‌ها
    • اعتراض و مقاومت
    • ترجمه
    • صلح
    • اقتصاد
    • صحت
    • فرهنگ و هنر
    • ورزش
    • قانون
    • سکوت را بشکنیم
    • نیمرخ دیگر
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
نیمرخ
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج

شبانه دوران؛ دختری که تمثیل‌های کودکی‌اش را زنده‌گی می‌کند

عادله آذین عادله آذین
۲۷ جدی ۱۳۹۹
0
0
اشتراک‌گذاری‌ها
352
بازدید‌
Share on FacebookShare on Twitter

در پس تصویرهای مستعار فیس‌بوک، دختری آکنده از هیجان و شوق، مملو از مثبت‌اندیشی و خوش‌بینی خودنمایی می‌کرد. از کتاب‌ها، میز مطالعه‌، کارگاه گل‌دوزی، کمپیوتر، قلم، پیاله‌ی چای و قهوه، گل و… عکس‌های رنگارنگ می‌گرفت و در صفحه‌اش نشر می‌کرد. بیش‌تر فعال بود. شعر و جمله‌های کوتاه انگیزشی نشر می‌کرد.

 کنج‌کاو بودم در پس این تصویرها و متن‌ها در میان این‌همه آشوب و بدبینی چه‌کسی می‌تواند باشد؟

…سر انجام اتفاق افتاد!

تصویری از نیمِ رخش را در داستان(ستوری فیسبوکش) نشر کرد. نیم‌رخ او به زیبایی تصویرهایی می‌ماند که در صفحه‌ی فیسبوکش بارگذاری می‌کرد و متن‌هایی که نشر می‌کرد.

از همان آغاز آشنایی مجازی مان پیدا بود که او به چند زبان بلدیت دارد. پشتو، فارسی، انگلیسی و اردو.

شبانه گرداننده‌ی برنامه‌های اجتماعی یکی از تلویزیون‌ها بود. هرازگاهی برنامه‌هایش‌را می‌دیدم و محو صحبت‌های او می‌شدم. او شاد و با اعتماد به‌نفس بالا و لب‌خند در برنامه‌اش ظاهر می‌شد.

پس از آن هرازگاهی از طریق پیام‌خانه(مسینجر) هم‌کلام می‌شدیم و پیرامون برخی از سوژه‌های فیس‌بوک مان جمله‌های کوتاهی رد و بدل می‌کردیم. او پشت این پیام‌ها هم فروتن، مثبت و صمیمی می‌نمود.

اکنون با سپری شدن دو سال آشنایی مان از طریق رسانه‌های اجتماعی، برای آشنایی بیش‌تر با هم قرار دیدار و گفت‌وگویی گذاشتیم.

شبانه می‌گوید در کابل زاده شده ولی تخلصش(دوران) را از نام روستا و زادگاه پدری‌اش(دوران‌خیل) گرفته است.

شبانه دوران. عکس ارسالی به نیم‌رخ
شبانه دوران. عکس ارسالی به نیم‌رخ

او دوره‌ی کودکی جالبی داشته، رفیق پدرش بوده و گه‌گاهی به همراه پدر در برنامه‌ها، محل کار و بازار می‌رفته است. کتابچه‌های نیمه‌کاره‌ی دوره‌ی دانش‌جویی پدرش را که اکنون خلبان است برای آموختن الفبا کار می‌گرفته. به گفته‌ی او مادر و پدرش نیز یادآوری می‌کنند که ذهن کاوش‌گری داشته است. هرچند شبانه در کارهای خانه با مادرش همکاری می‌کرده، روزی از شوق نوشتن و خواندن کارش را انجام نمی‌دهد. مادرش به او می‌گوید: «من این کتاب‌ها را می‌سوزانم که تو را این‌قدر سرگرم کرده است.» شبانه آن‌ شب با دل ناآرام‌ می‌خوابد که مبادا مادرش کتاب‌چه‌هایش را بسوزاند.

همچنان بخوانید

رکود صنعت و تجارت زنان و استفادۀ تبلیغاتی طالبان از زنان تجارت‌پیشه

«طالبان را به رسمیت نشناسید، اشرف غنی را محاکمه کنید»

او همین‌گونه با اشتیاق و شور درس می‌خواند و برای آینده‌اش رویا می‌بافد. در تمام فرصت‌هایش در خانه با برادر وخواهرانش پارچه‌ی تمثیلی اجرا می‌کنند. باهم برای اجرای نقش‌ها قرعه‌کشی می‌کنند. اما او دوست داشت نقش گرداننده‌ی تلویزیون را بازی کند. گاهی که او گرداننده می‌شد دوست داشت دیگران مخاطبانی باشند که برایش تماس می‌گیرند و آهنگ فرمایش می‌دهند.

هنوز دانش‌آموز مکتب بود که از شوق و علاقه‌ی فراوان سر از رسانه‌ها درآورد و دوست داشت هرچه زودتر گرداننده‌ی یک برنامه باشد اما مسؤولان رسانه‌ها برایش می‌گفتند تو هنوز کوچک‌تر از آن استی که بتوانی گرداننده‌گی کنی. او هم‌چنان مشتاقانه انتظار می‌کشید که روزی گرداننده‌ی ویژه‌برنامه‌ای در تلویزیون باشد.

…زمان گذشت و او از مکتب فارغ شد. در یک رسانه‌‌ی دیداری در برنامه‌‌ی پخش موسیقی آغاز به کار کرد. این‌جا دیگر تمثیل نمی‌کرد، در یک فضای رسمی کاری و کار پر جنجال رسانه‌ای راه یافته بود. همین بود که باد مخالفت‌ها از چهارسو وزیدن گرفت. برخی مردم در کوچه و بازار به آزارش می‌پرداختند و با طعنه و کنایه می‌گفتند «برایم آهنگ فرمایشی نشر کن» و از این قبیل کنایه‌ها…

بر بنیاد گفته‌های خودش در ولسوالی محمدآغه‌ی ولایت لوگر(زادگاه پدرش) هنوز همان قانون سنتی(پښتونوالي) حاکم است و مردم حتا همان باورهای سنتی و رادیکالی را در شهر انتقال داده‌اند و می‌خواهند پیوسته زنان و دختران را منزوی و دور از همه‌چیز نگه‌دارند. همین‌ها سبب‌ این بود که خویشاوندانش به او بگویند: «ته پښتنه یې، انجلۍ یې، ولې رسنیو کې کار کوې.»

شبانه دوران در تلویزیون ملی در حال اجرای برنامه به گونه زنده
شبانه دوران در تلویزیون ملی در حال اجرای برنامه به گونه زنده

هم‌زمان با این خویشاوندانش آگاه می‌شوند که او زیرنام(بهار دوران) که اسم دیگر اوست فعالیت می‌کند. صفحه‌ی رخ‌نامه‌(فیس‌بوک)اش را نیز حک کرده و از بین می‌برند. اما پدرش فارغ از این‌همه به حمایت او می‌پرداخت و می‌گفت: «هماغسې چې یو هلک کار او پرمختګ کوي، ته هم‌ کولای شې. نو ادامه ورکړه.»

او در کنار حمایت خانواده‌‌اش رفتن به راهی را که برگزیده بود ادامه داد. هرچند از سبب هجوم آزارها نمی‌توانست به کوچه و بازار به راحتی بگردد. در محل کار هم مواردی را می‌بیند که سخت روانش را می‌خراشد. روزهایی بوده که در راه از این که پاسخ حرف‌های نا‌به‌جای کسی را داده نمی‌توانسته با گریه به خانه برمی‌گشته. در ادامه‌ی آزار در محل کار ناگزیر می‌شود که از کارش استعفا بدهد و مدتی در خانه منزوی شود.

می‌گوید با خودم می‌گفتم: «دا خنډونه نن شته خو سبا نشته، زه هیڅ‌کله د خپل هوډ څخه شاته نه ګرځم.»

پس از گذشتن مدت شش ماه دوباره در رسانه‌ی دیگری به گرداننده‌گی می‌پردازد. در خانه برای خود سرگرمی سودمندی را برمی‌گزیند: کتاب خواندن. او در این مدت می‌خواند و می‌خواند و می‌خواند. آن‌قدر با تقلا مطالعه می‌کند که دیدش نسبت به همه‌چیز تغییر می‌کند و‌ به زبان‌های فارسی، اردو و انگلیسی مسلط می‌شود.

این مطالعه پسان‌ها تأثیر غیر منتظره‌ی زیادی بر کارش گذاشت. همین‌گونه هنگام مطالعه متوجه شد که کتاب‌های سودمند زیادی است که باید به زبان مادری‌اش(پشتو) وجود داشته باشد و خوانده شود. همین می‌شود که تصمیم می‌گیرد کتاب شعری را که بیش‌تر می‌پسندد(Milk and Honey) اثر خانم روپی کارو نویسنده‌ی هندی را به زبان پشتو با عنوان(شات او شوده) برگردان کند. کتاب تازه‌ی دیگرش نیز زیر چاپ است و اشتیاق دارد بیش از این‌ها بخواند و بنویسد‌.

شات او شوده، کتابی که شبانه دوران از اردو به پشتو ترجمه کرده است.
شات او شوده، کتابی که شبانه دوران از اردو به پشتو ترجمه کرده است.

یک سال پس از آغاز کارش در عرصه‌ی رسانه، دانش‌جوی رشته‌ی اداره و تجارت در یکی از دانشگاه‌های کابل شد. دوست دارد در زمینه‌ی رشته‌ی تحصیلی‌اش کار کند.

اکنون با هویت(اسم و تصویر) خودش در دنیای مجازی فعالیت می‌کند. «سینگار» نیز اسم برند لباسی‌ست که او راه‌اندازی کرده است. ظاهرن روحش با انجام‌ کارهای کوچک خرسند نمی‌شود. از همین رو به هر دری می‌زند تا کاری بکند. او می‌خواهد به اندازه‌ای کار بازرگانی‌اش را گسترش دهد تا زمینه‌ساز کار برای زنانی شود که در بازار نمی‌توانند با فکر آسوده کار کنند.

شبانه دوران حالا دختر جوان ایده‌آلی است که در کودکی رویایش را دیده بود اما حالا رویایی دارد که هر دختر دیگر سرزمینش دارد و می‌خواهد کشورش همان ایتوپیایی(جهان‌ آرمانی) باشد که در گذشته تنها در رویاها ممکن بوده است.

مطالب مرتبط

رکود صنعت و تجارت زنان و استفادۀ تبلیغاتی طالبان از زنان تجارت‌پیشه

رکود صنعت و تجارت زنان و استفادۀ تبلیغاتی طالبان از زنان تجارت‌پیشه

۲۵ اسد ۱۴۰۱
«طالبان را به رسمیت نشناسید، اشرف غنی را محاکمه کنید»

«طالبان را به رسمیت نشناسید، اشرف غنی را محاکمه کنید»

۲۵ اسد ۱۴۰۱
فرمان‌های گروه طالبان علیه زنان

فرمان‌های گروه طالبان علیه زنان

۲۵ اسد ۱۴۰۱

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Facebook Twitter Youtube

نیمرخ رسانه‌‌ای آزاد است که تلاش می‌کند با نگاهی ویژه به تحلیل، بررسی و بازنمایی مسایل زنان بپردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پُرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما

صاحب امتیاز و مدیر مسئول: فاطمه روشنیان
سردبیر و ویراستار: امان میرزایی
سردبیر بخش آنلاین: حسین احمدی
گزارشگران: لطیفه سادات موسوی، معصومه رها و زهرا سالومه
صفحه‌آرا: اسماعیل لعلی

نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

طراحی، برنامه‌نویسی و اجرای وبسایت  iNasri ⚒

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • خانه
  • رویکرد نیمرخ
  • خبر
  • گزارش
    • گزارش تحقیقی
  • زنان و مهاجرت
  • تحلیل
  • گفت‌وگو
  • روایت
  • چندرسانه‌یی
    • عکس
    • صدا
    • ویدیو
  • ستون‌ها
    • اعتراض و مقاومت
    • ترجمه
    • صلح
    • اقتصاد
    • صحت
    • فرهنگ و هنر
    • ورزش
    • قانون
    • سکوت را بشکنیم
    • نیمرخ دیگر