نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

من امشب غمگین‌ترین زن جهانم؛ داستان مرگ مرموز لیلا

نیمرخ توسط نیمرخ
11 دلو 1399
0
0
اشتراک‌گذاری‌ها
211
بازدید‌
Share on FacebookShare on Twitter

لیلا مُرد …

من امشب غمگین ترین زنِ جهانم

شمع ها را روشن می کنم و در تاریک ترین سوی اتاق می نشینم ازین فاصله دور و ازین دور دست های ناتوانی برای لیلا و لیلاهای سرزمینم یک دل سیر اشک میریزم.

من و شما خوب میدانیم لیلا تنها قربانی دردهای عمیق این مرز و بوم نیست.

چه دست کوتاهی داریم چه دست نحیفی داریم برای یاری رسانی و کمک به آنانی که سخت محتاج اند

زخم های لیلا یادم نمی رود، اصلا محال است فراموش کنم.

زخم‌هایی که با دستان ناتوان خود شُستم.

من قبل از اینکه وارد کار در عرصه زنان شوم فکر میکردم که خشونت علیه یک زن فقط یک سیلی سرد است و بس، شاید هم چند داد و فریاد اما وقتی عملا کارم را شروع کردم دریافتم که خشونت بر علیه یک زن در اجتماع یعنی لیلا.

یعنی قطع نخاع شدن یعنی زخم بستر شدن یعنی مُردن در فجیع ترین حالت ممکن و در سکوت محضی که نمی شود یا هم‌نمی توان فریادش کرد.

زهرا کرامت این دلنوشته را چندی پیش در صفحه اش منتشر کرده بود تا خبر مرگ لیلا را بدهد.

همچنان بخوانید

فرخنده ملک‌زاده

زجرکشی فرخنده؛ خشونت بی‌پایان علیه زن و جامعه‌ی تماشاگر

28 حوت 1401
خانم هدیه ارمغان

نهادهای فمینیستی جهان موضع‌شان را در قبال زنان افغانستان مشخص کنند

20 قوس 1401

لیلا، زن 25 ساله‌ی هراتی در پیش چشمان ده‌ها فعال حقوق زن، نهادهای حامی‌ زنان و ریاست امور زنان هرات جان داد ولی هیچ کس به دادش نرسیدند.

زهرا کرامت، کارمند دفتر واسا و فعال حقوق زنان در هرات، در گفت‌وگو با هفته‌نامه نیم‌رخ، داستان لیلا را روایت می کند.

زهرا کرامت، چند هفته قبل برای آگاهی‌دهی در مورد آموزش و ازدواج زیر سن به منطقه‌ای موسوم به «کبابیان» هرات رفته بود.

او می‌گوید وقتی در مورد انواع خشونت از شرکت‌کنندگان برنامه خواستم یک نمونه بگوید، کسی برخاست و لیلا را مثال زد.

لیلا زن 25 ساله‌ای که سه دختر داشت، مورد لت‌وکوب قرار گرفته بود. لگدهای شوهرش باعث قطع نخاع او شده بود.

این داستان لیلا، زهرا را وا‌دار می‌کند تا به دیدن او برود.

زهرا می‌گوید وقتی به دیدن لیلا رفتم، او را در خانه‌ای یافتم که با کم‌ترین امکانات انسانی زندگی می‌کند. او نفس می‌کشید ولی در میان مگس‌ها و خس و خاشاک خانه گم شده بود با این حال شوهرش او را در همان حال لت‌وکوب می‌کرد.

مرگ لیلاها در شهر من دیده نمی شود

خانم کرامت می‌گوید این موضوع را با نهادهای مختلف در میان گذاشتیم ولی عمل‌کرد نهادهای مدافع حقوق زنان در هرات به گونه‌ای نمایشی است که هیچ کسی مسئولیت لیلا را به عهده نگرفت.

«برای لیلا پرستار گرفتم تا هر روز خبرش را بگیرد. من با لیلا هر روز از طریق تلفن حرف می‌زدم اما دیگر لیلا تلفنش را برنداشت. ارتباط ما قطع شد. دو روز بعد از شماره‌ی لیلا تماس از دست رفته دریافت کردم. هیجان زده شدم که لیلا دوباره می‌خواهد با من صحبت کند. زنگ زدم. ولی تلفنش را کس دیگری برداشت و گفت: دیگر نیاز نیست به لیلا زنگ بزنید چون ما لیلا را از دست دادیم! چگونه ممکن است؟ او که حالش خوب بود. درد داشت، زخم‌هایش عمیق بود. ولی هنوز مقاومت می‌کرد. او به من لبخند می‌زد. قصه می‌کرد. مرگ او مرموز است.»

هرات یکی از شهرهای بزرگ افغانستان است که بیش‌تر با چهره‌ی فرهنگی و قدامت تاریخی‌اش شناخته می‌شود. ولی در سال های اخیر گزارش های نگران کننده ای از آزار و اذیت زنان هراتی منتشر می شود.

خانم کرامت می‌گوید: «در هرات سالانه هزینه‌های هنگفتی به نام زنان به مصرف می‌رسد. ولی هنوز زنان مصونیت ندارند. چون عزل و نصب افراد و مسئولان حکومتی به گونه‌ی سلیقه‌ای صورت می‌گیرد. زنانی هم که به سمت‌ها گماشته می‌شوند براساس توانایی راه نمی‌یابند. آنان به سوار شدن موتر زرهی دل‌خوش اند و فکر می‌کنند شرکت در سمینار و جلسه و ملاقات‌های سیاسی کافی‌ست. اما مرگ لیلا و صدها لیلای دیگر را هرگز نمی‌بینند.‌»

خانم کرامت می‌گوید: «برای نجات لیلا بسیار تلاش کردیم. لیلا را به بنیاد خیریه پیر هرات بردیم، مسؤولیت یک تخت، ویلچر و مواد شوینده برای پانسمان کردن زخم‌های لیلا را پذیرفتند ولی برایش پرستار ندادند. خودم لیلا را شست‌وشو دادم. زخم‌هایش عمیق‌تر و حالش بدتر از آن بود که خودش توصیف می‌کرد. چون در اثر بی‌توجهی و زخم‌هایی که در بدنش داشت، زخم هایش پوسیده بود.‌»

از بنیاد خیریه پیر هرات خواستیم او را در مرکز‌شان نگهدارند ولی فقط یک شب پناه دادند و دیگر نپذیرفتند.

زهرا سپس لیلا را از بنیاد پیر هرات به صلیب سرخ هرات می‌برد، اما آن‌ها نیز جایی برای لیلا نداشتند.

خانم کرامت می‌گوید به تمام مسئولان دولتی پیام گذاشتم و کمک خواستم ولی همه‌گی از پذیرش لیلا ابا ورزیدند.

به گفته‌ی خانم کرامت فقط ریاست امور زنان ده هزار افغانی برای تداوی لیلا در نظر گرفته بود که هیچ یک از دردهای او را نمی‌توانست درمان کند.

زهرا هرقدر تقلا می‌کند هیچ پناهی برای لیلا پیدا نمی‌کند. بنابراین مجبور می‌شود که لیلا را دوباره به خانه‌‎ و پیش همسرش می‌فرستد و از همسرش تعهد می‌گیرد که دیگر لیلا را لت‌وکوب نکند. زهرا وعده می‌دهد که یک هفته بعد دوباره برای پیگیری تداوی لیلا خواهد آمد. او ادامه می دهد: «هر روز با او تلفنی صحبت می‌کردم و از یکی از افراد قریه به سراغش می‌رفت تا زخم‌هایش را پانسمان کند.»

خانم کرامت می‌گوید لیلا در پیش چشمان آن همه نهاد حامی ‌زنان و فعالان حقوق زن جان داد ولی هیچ کس به دادش نرسید.

کلمات کلیدی: خشونت علیه زن

مطالب مرتبط

فرخنده ملک‌زاده

زجرکشی فرخنده؛ خشونت بی‌پایان علیه زن و جامعه‌ی تماشاگر

28 حوت 1401
خانم هدیه ارمغان

نهادهای فمینیستی جهان موضع‌شان را در قبال زنان افغانستان مشخص کنند

20 قوس 1401
شوهرم در آستانه ازدواج دوم است

شوهرم در آستانه ازدواج دوم است

18 قوس 1401

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00