نویسنده: طارق سعیدی
قسمت اول: پیدایش زندگی خصوصی و عمومی
پدیدهی خانواده و بالطبع آن زندگی خصوصی و عمومی امر ازلی و ابدی نبوده و در طول تاریخ بر اثر رشد نیروهای مولد جامعه و آگاهی مردان از نقششان در امر بیولوژیکی تولید فرزند بهوجود آمده است.
«زندگی خصوصی یا خانواده بسط قلمروی لحظهی غصب پدرانه است، و زندگی عمومی یا اقتصاد تولیدی و سیاست طبقاتی بسط قلمروی همکاری میان مردان. در خانواده غصب پدرانهی فرزندان درآنواحد هم به معنای غصب بدن و نیروی کار تولید مثل زن است و هم به معنای غصب نیروی کار تولید خانگیاش (یعنی کار خانهداری و شوهرداری و بچهداری که به منظور بزرگکردن کودکان و بازتولید روزانهی انرژی انسانی مصرف شده انجام میگیرد).» (آزاده آزاد، پدریت غاصب: 99)
این تقسیم در اواخر دورهی نوسنگی اتفاق افتاد و تا حال نیز ادامه دارد. به باور سیامک ستوده، در جامعهی فئودالی خانواده واحد تولید بوده و به همین دلیل نیز هنجارها، عرفها و سنتهای فرهنگی در تلاش حفظ خانواده است. این مساله تا آنجا ادامه دارد که مرد و زن مشروعیت اجتماعی خود را در حوزهی عمومی از این نهاد به دست میآورند. به طور مثال در اکثر شهرهای افغانستان به زن مجرد و مرد مجرد خانه به کرایه و گروی داده نمیشود.
این مساله بر معماری نیز تأثیر گذاشته و تا ظریفترین حد معماری تفکیک جنسیتی در زندگی خصوصی و عمومی ادامه پیدا میکند. تخم به عنوان نماد اسپرم مرد از زمین به عنوان نمادبرآوری زن ارزشی بیشتری در نظام نشانگان فرهنگی پیدا کرده و در ادیان مردانه آلت تناسلی مرد مورد پرستش قرار میگیرد. به طور نمونه «ستون نذری رومی که به شکل احلیل ]آلت تناسلی مردانه[ بوده و از نوشتهها و علامتهای جادویی پوشیده شده، یادآور مسالهها (ستونهای عظیم و مرتفع تراشیده از سنگ به شکل سوزن)، ستون کلیساها، مناره مساجد و به طور کلی ستونها و پایههایی است که اهمیتی به سزا در معماری مذهبی (و آثار یادبود رسمی) دارند.» (آزاده آزاد، پدریت غاصب: 113)
معماری تفکیک جنسیتی در حوزهی خصوصی و عمومی از معماری شکلی تا معماری فضایی و مکانی ادامه داشته و در تمام این حوزهها تن زن مورد هدف قرار میگیرد، تا به انقیاد درآمده و مالکیت مردانه بر آن حفظ شود. انقیاد تن زن در خانواده در دو زمینهی تولید مادی و تولید نسل وجود دارد. تولید مادی که به حفظ و بقای خانواده کمک میکند، بیشتر به تولید اشیایی میپردازد که در خانواده ارزش مصرف دارد و تولید نسل باعث بقای خانواده میگردد و آنجا که اسپرم مرد در زمان سکس از مرد جدا شده، مرد در گذشته هیچگونه راهی جز به انقیاد کشاندن تن زن نداشته است تا پدری خود را بر فرزند زن ثابت کند و از این طریق پدرهای بالقوهای که امکان داشت، جای او را بگیرند از صحنه خارج کند. به همین دلیل معماری جنسیتی در زندگی عمومی ادامه دهندهی زندگی خصوصی یعنی به انقیاد کشاندن تن زن است.
تفکیک جنسیتی در مکانهای عمومی مانند کتابخانههای عامه، رستورانتها، مراکز لینکلن (Lincoln learning Center) ادامهی همان تفکیک جنسیتی در زندگی خصوصی (یعنی خانه و خانواده) است. زنانی که در خانه و خانواده تن و روانشان به انقیاد کشانده شده است، در زندگی عمومی نیز متأثر از این وضعیت هستند. حتی زنان شاغل نیز در زندگی عمومی گرفتار این تفکیک جنسیتی هستند و از طرف دیگر از مردان به دلیل کارخانگی ساعات بیشتری به کار مشغول میباشند. در مکانهای عمومی، معماری تفکیک جنسیتی زنان را به انقیاد کشانده شده و نگاهی فرودست به آنها دارد.
گرچه برای این تفکیک جنسیتی، فرهنگ پدرسالارانهی افغانستان، راحتی زنان را بهانه میکند، اما در پشت آن مالکیت مرد بر تن زن است که عامل بهوجود آمدن معماری تفکیک جنسیتی شده است. معماری تفکیک جنسیتی تنها زنان را به انقیاد نمیکشاند، بل جایگاهی پستتر از مردان نیز برایشان ترسیم میکند.
به طور نمونه در کتابخانهی عامهی هرات، اگر پشت به درِ ورودی این مکان ایستاده شویم، در سمت چپ جایگاه زنان است در میان قفسههای کتاب (یا در روبهرو) و در سمت راست جایگاه مردان. بر همه واضح است که چپ در نشانگان فرهنگی ما از جایگاه پستتری نسبت به راست برخوردار است که در نوشتههای بعدی به آن بیشتر خواهیم پرداخت. یعنی این معماری تفکیک جنسیتی فضایی در کنار آن که مالکیت مرد بر زن را در حوزهی عمومی به بهانهی راحتی زنان تثبیت میکند، به زنان جایگاه پستتری براساس نظام نشانگان فرهنگی اعطا میکند.
در یادداشتهای بعدی به طور نمونه به خانه، کتابخانهی عمومی، رستورانتها و مرکز آموزشی لنکن خواهیم پرداخت، و ثابت خواهیم کرد که در این مکانها در کنار آن که مالکیت مرد بر تن زن را بازتولید کرده و به رسمیت میشناسد، جایگاه پستتری نیز به زنان میدهد. و چون هنوز زنان براساس منافع مشترکشان از انسجام کافی برخوردار نیستند، در این نوشتهها در تلاش آن هستیم که یک سلسله سازوکارهایی معرفی کنیم که زنان به صورت فردی نیز بتوانند با معماری تفکیک جنسیتی به مبارزه برخیزند.
ادامه دارد…
دیدگاهها 1
با درود
من با اولین این تحلیل تان شروع میکنم. شما مینویسید: …پدیدهی خانواده …بر اثر رشد نیروهای مولد جامعه و آگاهی مردان از نقششان در امر بیولوژیکی تولید فرزند بهوجود آمده است.
شما فگر نمیکنید که این “نقش مردان ” آگاهانه نه بل بیشتر غریزی بوده باشد. اگر آگاهانه بوده پس چرا زن در آن زمان که نقش و سهم مساوی و حتی بیشتر از مرد دارد، از این آگاهی بی بهره بود؟ دو، تصور میکنم که جامعه در آن مرحله ای از رشد بسیاری از نمود های توحش را در خود داشته طوری که این انتخاب شعوری نمی توانست وجود داشته باشد کهبر جکس از آن امکان انتخاب آگاهانه، کاملن بی بهره بود.
ممنون اگر به جواب بپردازید