امیلیا اسپارتک
از 110 سال بدین طرف زنان آگاه جهان از این روز در کشورهای مختلف و به اشکال مختلف، مانند راهپیماییها، کنفرانسها، پایکوبیها با شعارهایی که خواست زنان هر کشور در ان انعکاس یافته باشد، گرامیداشت به عمل میآورند.
سازمان دموکراتيک زنان افغانستان يک نهاد يا تشکل مستقل اجتماعی زنان بود که در سال 1345 خورشيدی با هدف دفاع از حقوق دموکراتيک و برابریطلبانه برای زنان افغانستان تحت رهبری آناهيتا راتبزاد تاسیس شد.
ثريا پرليکا، جميله بدخشی، کبراعلی، مومنه بصير و حميده شيرزی از موسسان این سازمان بودند.
سازمان دموکراتيک زنان افغانستان در سال ۱۳۴۷ بعد از ختم تجلیل از سومین کنفرانس 8 مارچ مارش بزرگی را به شکل راهپیمایی از مقابل (دیپو) کارته چهار آغاز و تا دهمزنگ منار عبدل وکیل خان با شعار زنده باد 8 مارچ روز همبستگی و مبارزه زنان برای آزادی و حقوق مساوی در کابل برپا کردند.
این حرکت زنانه برای نخستین بار بود که شهروندان شهر کابل را با مفهوم هشت مارچ آشنا کرد. این راهپیمایی تعریف دیگری از هشت مارچ و گرامیداشت از این مناسبت را در اذهان عامه ایجاد کرد. هر چند وسایل ارتباطی آن زمان با این سالها قابل مقایسه نیست؛ اما برنامههای مناسب و زیربنایی، تلاشی هدفمند بود. این حرکت دادخواهی زنانه برای نخستین بار در تاریخ کشور در بعضی از روزنامههای آزاد آن زمان انعکاس یافته و ثبت تاریخ شد.
از این نظر میتوان گفت که آزادی و رهایی زنان از بندهای اسارت با تجلیل یک روز در سال میسر نمیشود. بلکه رهایی واقعی زن از بند، باید به موازات تغییر قوانین، تغییر ارزشها و زیر ساختهای روابط اجتماعی باشد.
تجربهی تاریخی کشور در دورههای مختلف نظام شاهی، نظام جمهوری سردار محمد داوود، نظام جمهوری دموکراتیک، قوانین دولت جهادی و قوانین اسلامی دورهی طالبانی و نظام به اصطلاح دموکراسی فعلی، همهی اینها نشان دهندهی این هستند؛ که تغییر وضعیت زنان با تغییر تجریدی قانون و سیستم، تحول بنیادی نخواهد داشت. زیرا در افغانستان بالای نود درصد خانوادهها با آموزههای دینی بنیاد خانوادههایشان را پایهریزی کردهاند و این در حالی است که تفسیر غلط از دین علیه زنان استفاده میشود. بدین ملحوظ یکی از راههای تاثیرگذار در مناسبات افراد در خانواده و اجتماع تفسیر دیگری از جایگاه زنان میباشد.
در چنین تغییر و دگردیسی است که نه تنها نگاه مرد به زن تغییر مییابد؛ بلکه زن با تعریف دیگری از خود میتواند به عنوان یک انسان برابر با مرد از حقوق خود دفاع و آن را درک کند. البته رسیدن به این خواست، امکان ندارد که در یک روز تامین شود. به همین خاطر شناخت و تعریف انسانی از زن میتواند مفید واقع شود.
چیزی که در قرن 21 برای زن در افغانستان مهم است. بیان هویت خودی یعنی رسیدن به خودآگاهی و خودشناسی میباشد، تا زمانی که زن به استقلال اندیشه و عمل در افغانستان دست نیابد؛ حتی اگر جامعه جهانی و کمکهای بینالمللی نیز باشد؛ امکان دستیابی به حقوق برابر ناممکن است؛ زیرا در جریان این 20 سال شاهد روندی بودیم که تغییری در وضعیت بنیادین زن افغانستانی نیاورد.
آنچه نیاز فعلی زنان است یک جریان پیوستهی مستقل زنانه است. زنان باید به این واقعیت ملموس برسند که نباید در یک سال، تنها یک روز به آنها اختصاص یابد بلکه باید در همهی روزهای سال برای مساله زنان کار شود و برای رسیدن به برابری و از بین رفتن کلیشههای جنسیتی تلاش کرد.