نویسنده: طارق سعیدی، استاد دانشگاه
قسمت دوم: خانه
خانه، یکی از مؤلفههای تعریف خانواده بوده و نقطهی تلاقی زندگی خصوصی و عمومی میباشد. به طور نمونه بروس کوئن در کتاب «درآمدی به جامعهشناسی» خانواده را چنین تعریف میکند:« خانواده ترکیبی از افرادی است که از راه خون، زناشویی، و یا فرزند پذیری، با یکدیگر ارتباط مییابند و طی یک دوره زمانی نامشخص، با هم زندگی میکنند ـ خانواده پیوندی است که با نهاد ازدواج، یعنی صورتی از روابط جنسی، که به تصویب جامعه رسیده، مرتبط است». اگر به این تعریف دقت کنیم، «با هم زندگی کردن» اعضای خانواده یکی از مؤلفههای تعریف خانواده میباشد. با هم زندگی کردن اعضای خانواده در یک خانه اتفاق افتاده و باعث تفکیک جنسیتی در خانه میگردد. از دیدگاه معماری تفکیک جنیستی، این پدیده در مکانهای عمومی مانند کتابخانههای عامه، مراکز آموزشی لینکن، رستورانتها و … ادامه مییابد.
در جوامع کشاورزی (فئودالیته)، زن در خانوادهی ریشهای (گسترده) مانند دیگر اشیاء تحت مالکیت خانواده است و برای این که این مالکیت از گزند تجاوز در امان باشد، در حوزهی خصوصی درون خانه توسط نظارت پدرسالارانه نگهداری میشود. از دیدگاه جامعهشناسی خانواده ریشهای، خانوادهای است که براساس وابستگی نسبی و سبی شکل گرفته و شامل چند گروه خونی و چند گروه زناشویی است. خانواده گسترده فرزندان خود را پس از ازدواج در خود جای میدهد. ساختار این نوع از خانواده بر پایهی سلسلهمراتبی از نقشها قرار دارد که در بالاترین سطح این نقشها، نقش پدریت قرار داشته و امکان دارد حتی یک زن این نقش را به عهده بگیرد.
مالکیت بر نیروی کار و تولیدی زن در خانوادهی ریشهای، روی معماری خانه که یکی از مؤلفههای تعریف خانواده است؛ نیز تأثیرگذار بوده و است. نگاهی هر چند سطحی به معماری خانهها در شهرها و روستاها نشاندهندهی معماری سفت و سخت برای حفظ تفکیک جنسیتی و بالطبع آن، بازتولید ستم بر زن میباشد.
حدود دو دههی پیش در شهر که هنوز معماری عمودی رونق چندانی نداشت و خانوادهی هستهای نیز هنوز شکل نگرفته بود، معمولاً خانهها در مساحت بزرگتری ساخته میشد. ساختار خانوادهی گسترده تأثیر مستقیم بر معماری خانه گذاشته است و با خانههایی روبهرو بودیم که از چندین اتاق تشکیل شده است و از طرف دیگر و به دو قسمت سراچه و خانه تقسیم میگردید. (این تقسیم ارتباط مستقیمی با ثروت خانواده نیز داشت. اگر قدمی دیگر نیز در تاریخ به پیش برویم، این معماری گویا نشأت گرفته از حرمسراهای پادشاهان است. یعنی هر خانواده که ثروت بیشتری داشت، در آن، این معماری پررنگتر نمود پیدا میکرد و تا هنوز نیز چنین است.) سراچه مختص مردان و مهمانان مرد بود و بر اساس نظارت پدرسالارانه مشخص میشد که چه کسی میتواند وارد خانه شود و از چه کسی در درون سراچه پذیرایی گردد. فاصلهی بین خانه اصلی و سراچه هر چه بیشتر میبود، نشاندهندهی ناموسداری (مالکیت خانواده بر زن) را نمایش میداد، تا جایی که حتی صدای زن نیز باید در حوزهی خصوصی باقی میماند و به همین دلیل یکی از مؤلفههای زن خوب در فرهنگ پدرسالار «با صدای پایین گپ زدن» است.
گرچه با رشد معماری عمودی و شکلگیری خانوادهی هستهای که از یک زن و مرد و چند طفل تشکیل میشود، دیگر این امکان وجود نداشت و نیازی نیز نبود که بخش بزرگی از مساحت خانه به این امر اختصاص داده شود؛ اما جای سراچه، مهمانخانه یا همان اتاقی که دو در دارد؛ گرفت. دری در بیرون یعنی راهزینهها (راهپلهها) و در دیگر در درون خانه.
در آپارتمانها و خانههای چندمنزله که زاییدهی معماری عمودی هستند و اکثرا خانوادههای هستهای در آن زندگی میکنند، این اتاق از نور و مساحت بهتری در تناسب با دیگر فضاها برخوردار است و همچنین بهترین وسایل خانواده نیز در همین اتاق بوده و بهترین چیدمان را دارا میباشد. معمولاً مهمانهای زن، کمتر در این اتاق پذیرایی میشوند، جز این که هیچگونه ارتباطی بین مهمان و اعضای خانواده نباشد یا موارد خاصی مانند زمان خواستگاری؛ از زنان نیز در این اتاق پذیرایی میشود.
عین معماری را در خانههای روستایی نیز میبینیم. خانههای روستایی نیز از دو بخش تشکیل شده است که بزرگی و کوچکی و حتی تقسیمبندی حوزهی خصوصی و عمومی در خانه، بستگی به ثروت خانواده نیز دارد. اما در خانهی خانوادههای فقیر و چه ثروتمند اتاقی یا اتاقهایی در دم خانه برای پذیرایی از مهمانهای مرد وجود دارد. معمولا در روستاها در این اتاق یا اتاقهای تحت هیچ شرایطی از زنانی که مهمان هستند، پذیرایی نمیشود.
این معماری چه در شهرها و چه در روستاها نشانهای از تفکیک جنسیتی در خانه بر اساس نظارت پدرسالارانه برای حفظ مالکیت بر تن زن است که در زندگی عمومی نیز گسترش پیدا کرده است، اما کودکان خانواده یا زنان کهنسال این امکان را دارند که در هر دو جایگاهی که در خانه برای زندگی خصوصی و عمومی مدنظر گرفته شده است، رفتوآمد داشته باشند.
در حال حاضر که خانوادههای هستهای روبه رشد هستند و بیشتر در آپارتمانها و خانههای چندمنزله در شهرهای بزرگ زندگی میکنند، زمان مناسبی است که با این معماری به صورت فردی، زنان به مبارزه بپردازند. این مبارزه، کاملا یک مبارزه منفی و خاموش خواهد بود. زنانی که با یک مرد به تشکیل خانوادهی هستهای پرداختند، نیازی نیست که حتمن متشکل شوند تا با این معماری مبارزه کنند. فقط کافی است که در زمان خرید، گروی و کرایه متوجه باشند؛ خانهای که دارای چنین معماری است، پسند نکنند و در آن زندگی نکنند. این یعنی شروع سیاست از خانه و خانواده!