لزوم آموزش جنسی برای مقابله با تجاوز محارم در گفتگو با سمیه محمودی، مشاور خانواده
هنوز چند سال از افشای تجاوز چندین ساله پدر خاطره بر وی گذشته است، دختری که قتل و ترور را بر جان خرید تا دیگر کسی در خانواده و در بین اطرافیان وی قربانی تجاوز محارم نشود. این خبر شوک زیادی را بر جامعه افغانستان وارد کرد. خاطره با تلاشهای بسیار و حمایت تعدادی از مدافعان حقوق زن توانست پدرش را به دادگاه بکشاند. بعدها او موضوع اصلی فیلم «هزار و یک زن، چون من» شد و شرح ماوقعی که بر او رفته بود، در فیلم به نمایش درآمد تا به جامعه افغانستان بار دیگر لزوم شکستن سکوت در برابر تجاوز محارم بر زنان و اینکه هزاران زن در جامعه افغانستان قربانیان خاموش تجاوز محارم هستند را گوشزد کند. شجاعت خاطره فقط در خاطره جامعه افغانستان ماند اما هنوز در جامعه افغانستان هیچ زنی نتوانسته است مانند خاطره، سکوت را در برابر تجاوز محارم بشکند. آیا با ختم به خیر شدن پرونده خاطره، دوسیههای تجاوز به محارم در افغانستان بسته شدند؟ آیا دیگر زنی در جامعه ما مورد تجاوز محارم قرار نگرفت؟ قانون در افغانستان چقدر از زنان تجاوزدیده محارم حمایت میکند؟ براستی چرا برای جامعهای که زنان و دختران آموزش میبینند که خانه تنها پناهگاه آنان است و محارم تنها حامیان آنها در مقابل تعرض از سوی دیگران است. برخی از همین زنان در پناهگاه خود و از طرف حامی خود تعرض میبیند؟ اینها موضوعاتی است که در این گزارش به آن میپردازیم.
تجاوز در کودکی
سمیه محمودی، مشاور خانواده در این باره به نیمرخ میگوید: «به عنوان یک مشاور خانواده به قضایایی برمیخورم که از آزار و تجاوز جنسی محارم میگویند. میزان این قضایا خیلی زیاد نیست، اما قابل چشمپوشی نیست. منظور از زیاد نیست به این معناست که مفاهیمی به نام «شرم» و «حیا» برای قربانیان اجازه نمیدهد که در این مورد سخن بگویند. این تیپ از قربانیان زمانی که به خاطر یک مشکل دیگر مانند واژنیسم یا ترس از ازدواج و یا مشاوره قبل از ازدواج نزد ما مراجعه میکنند، خیلی سخت از دوره کودکیشان سخن میزنند. ما با پرسشهای بیشتر درمییابیم که از آنها در کودکی سوءاستفاده شده و مورد خشونت جنسی قرار گرفتهاند؛ شدت این آزار متفاوت است، ممکن است در حد تجاوز باشد یا در حد لمس، بوسه و نگاه بیجا.»
«فکر میکردم سکس بخشی از رابطه خواهر-برادری است»
بگفته وی، زنان و کودکان (پایینتر از 18 سالگی) همواره در معرض آزار و خشونت جنسی قرار دارند. اما بیشترین موارد آزار جنسی از سوی محارم در دوره کودکی اتفاق میافتد. در افغانستان آمار دقیقی وجود ندارد، اما با توجه به قضایایی که ما در دفتر مشاوره برمیخوریم اکثریت رویدادهای آزار جنسی از سوی محارم در دوره کودکی رخ میدهد. خانوادههای پرنفوس و زندگی جمعی امکان آزار جنسی را بیشتر میکند. اما خانههای خلوت هم فضا را برای کودکان به ویژه دختران ناامن میسازد. ما مراجعی داشتیم که میگفت «تا خیلی سالها فکر میکردم داشتن رابطه جنسی بخشی از رابطه خواهر-برادری است و سالها تجاوز جنسی از سوی برادرم را تحمل کردم و ساکت ماندم.» همینگونه مراجع دیگری که فکر کرده بود داشتن رابطه جنسی با پدر یک روال طبیعی است.
«از مال خوب اول باید صاحبش استفاده کند»
یکی از روزنامه های چاپ کابل چند وقت پیش نقل قول از دختر آزاردیدهای منتشر کرد که پدرش با خواهش و زور خواسته بود که با وی ارتباط جنسی برقرار کند. توجیه پدر این است که «از مال خوب اول باید صاحبش استفاده کند». بعد از امتناعهای مکرر دختر، سرانجام پدر با خوراندن داروی خواب آور به وی تجاوز میکند، بعد از تجاوزهای مکرر سرانجام دختر تصمیم بر خودکشی میگیرد.
قانون چه میگوید
در کد جزای افغانستان درباره تجاوز محارم آمده است که این نوع تجاوز از جمله حالات مشدد تجاوز جنسی محسوب میشود. در صورتی متجاوز محکوم به اعدام میشود که قربانی بر اثر تجاوز کشته شده باشد.
راهکارهای مبارزه با «آزار جنسی از سوی محارم»
سمیه محمودی میگوید: «بیشتر قضایای تجاوز جنسی محارم به خاطر نداشتن سواد جنسی صورت گرفته است. برخی از خانوادهها حتا نمیتوانند صحبت کنند که چنین اتفاقی ممکن است در خانهشان رخ دهد. البته که در درون خانه آزار جنسی به ویژه تجاوز بر دختر و پسر اعمال میشود. ولی مردسالاری حاکم بر جامعه اجازه نمیدهد این قضایا فاش شود. در حالی که اگر آزار جنسی از سوی یک بیگانه صورت بگیرد نه تنها که اعتراض و دادخواهی صورت میگیرد بلکه ممکن است برای انتقامگیری جنگ و کشتار هم راه بیفتد. اما زنان و کودکانی که در درون خانه از سوی نزدیکانش مورد آزار جنسی قرار میگیرند، جرأت اعتراض ندارند. مادری که از تجاوز جنسی شوهرش بر دختر خود خبر داشت، به ما میگفت ترجیح دادم این اتفاق بیفتد تا از اتفاقات بدتر از آن جلوگیری شود. ترس از آبروریزی برای مادر آن دختر اتفاقات بدتر تعبیر میشد. چندی پیش به گزارشی برخوردم که نشان میداد دختری از پدرش سه فرزند دارد ولی هیچ یک از اعضای خانواده جرأت نمیکنند در این مورد سخن بگویند. قدرت مردان و شرم و حیایی که از مردسالاری نشأت میگیرد باعث سکوت قربانیان آزار جنسی در درون خانه است.»
فقدان تربیت جنسی کودکان
این مشاور خانواده درباره تربیت جنسی کودکان میگوید: «در هر کدام از مراحل رشد کودک روشهای خاصی برای تربیت وجود دارد. اما کودک باید آموزش ببیند که اعضای بدن او شامل کدام اندامهاست و بفهمد که بدنش متعلق به خود اوست و هیچ کسی حق ندارد بدون اجازه لمسش کند. در دورههای تربیتی باید کودکان آموزش ببینند که چگونه اندامهای جنسیش را مصون نگه دارد و در صورت تعرض یک فرد و یا رفتارهایی را که نشانههای خشونت دارد به معتمد (مادر) یا دیگران گزارش دهد.»
وی میافزاید: «خانوادهها باید خودشان سواد جنسی داشته باشند تا به فرزندانشان آموزش دهند. اما با توجه به وضعیت جامعه ما باید گفت که در افغانستان بهترین راهکار تربیت جنسی این است: دانشکدههای روانشناسی در همکاری با دفترهای مشاوره جزوههای آموزش مسایل جنسی برای مراحل مختلف تهیه کنند. این جزوههای آموزشی باید به عنوان مضامین ضمنی از طریق مکتب، کودکستان، دانشگاه، رسانهها و در روستاها از طریق ورکشاپها برای مردم آموزش داده شود».
وی ادامه میدهد: «در افغانستان حرف زدن درباره مسایل جنسی به خاطر شرم و حیای فرهنگی ممنوع است. در حالی که تجاوز و آزار جنسی هر روز اتفاق میافتد و حتا این کار از سوی محارم صورت میگیرد. جامعه نمیداند چگونه فرزندان به ویژه دختران شان از آزار جنسی مصون بمانند، اما روشها و آموزش مصونیت جنسی را نیز نمیپذیرند. اقدام جدی از سوی نهادهای مسئول و حکومت، رسمی شدن آموزش جنسی برای مصونیت کودکان و زنان میتواند سطح خشونتهای جنسی را کاهش دهد.»
به گفته وی، در وضعیتی که هرازگاهی به قضایای تجاوز جنسی از سوی محارم برمیخوریم سخت است که تعیین کنیم به چه کسی اعتماد باید کرد. باید با استفاده از راهکارهای پیشگیری از آزار جنسی جلوگیری شود و مصونیت کودکان تضمین شود، اما زمانی که خشونت جنسی و تجاوز صورت گرفت، مدیریت وضعیت سخت است. مادر بیش از هرکسی در جهان قابل اعتماد است، به همین خاطر قربانی باید فوری به مادرش اطلاع دهد و مادر هم نباید خاموش بنشیند و فرزندش را قربانی مصلحت و نام و ننگ و شرم و حیا کند.
فاش کردن تجربه آزار جنسی (با روانشناس و رسانهها)
به گفته این مشاور خانواده، مشاور خانواده به عنوان فرد بیطرف و قابل اعتماد میتواند شنونده و رازدار خوبی برای قربانیان آزار جنسی باشد و به امنیت روانی فرد کمک کند. اگر فرد در خانه امنیت میداشت که قربانی تجاوز نمیشد، به همین خاطر مکان امن و فرد قابل اطمینان نیاز دارد؛ مشکل فیزیکی ناشی از تجاوز باید از طریق پزشک حل شود و مشکلات روانی با مشاوره و راهکارهایی حل خواهد شد که مشاور خانواده ارایه میکند. فریاد زدن در افغانستان بیصداست؛ چون جو جامعه به گونهای است که به قربانی اجازه اعتراض نمیدهد وگرنه قربانی متهم میشود. فاش کردن رویدادهای آزار جنسی به ویژه آزار جنسی از سوی محارم با آنکه ممکن است پیامدهای بدی داشته باشد و امنیت فرد قربانی را با خطر مواجه کند، اما این یک آغاز است برای آگاهی مردم و زمینهی اعتراض برای همه قربانیان خشونت جنسی را فراهم میکند. شکستن سکوت میتواند از تکرار وقایع آزار جنسی و تجاوز جلوگیری کند. ما مراجعی داشتیم که در یک خانواده شش خواهر و چهار برادرشان باهم زندگی میکرده؛ پسر کلان خانواده بر هرشش خواهرش تجاوز کرده بود. خواهر بزرگ سکوت کرد، خواهر دومی نیز ساکت ماند و از برادرش باردار شد. همینطور تا کوچکترین دختر خانه. چرا این اتفاق افتاد؟ چون آن مرد آدم خوبی نبود ولی خواهر بزرگ هم در گسترش این اتفاق نقش داشته؛ چرا که در برابر تجاوز سکوت کرده بود. اگر اولی فریاد میزد روند تجاوز جنسی از سوی محارم به بقیه خواهرانش سرایت نمیکرد. فریاد زدن و فاش کردن این موارد میتواند آگاهی جمعی را بالا ببرد، مسئولان و کارشناسان این حوزه راهکاری پیشگیری را به مردم آموزش دهند و قربانیان نیز به عدالت دسترسی پیدا کنند.