نویسنده: طارق سعیدی
قسمت سوم: تقابلهای دوگانه و کتابخانهی عامه
معماری تفکیک جنسیتی بر مبنای تقابلهای دوگانه شکل گرفته است. تقابلهای دوگانه نوع شناخت ما را نسبت به تفکیک جنسیتی نیز شکل میدهند. در دو نبشتهی قبلی به صورت ضمنی به تقابلهای دوگانه پرداختهام. یکی از تقابلهای دوگانه زندگی خصوصی و عمومی است که انسان را به دو تیکهی انسان فردی و انسان اجتماعی تقسیم میکند. اما این تقابل از نوع تقابل متضاد بوده و برابرنهاد آن ادغام زندگی خصوصی در زندگی عموم به نفع زندگی عموم خواهد بود. زندگی عمومی در بطن خود، ضد خود را یعنی زندگی خصوصی (خانواده) را به وجود آورد و این تضاد هزاران سال است که وجود دارد و زنان را به درون زندگی خصوصی محبوس کرده است. حال ضرورت تاریخی حکم میکند که برای رهایی زنان، نقشهای خانواده به زندگی عمومی انتقال داده شود و زندگی عمومی در سطح عالیتر ادامه پیدا کند.
یکی دیگر از تقابلهایی که در درون نشانگان فرهنگی جامعهی پدرسالار ما وجود دارد، تقابل چپ و راست است. اگر نگاهی کوتاه به باورها، ادبیات، فرهنگ و سیاست خودمان بیندازیم، متوجه خواهیم شد که یکی از دوگانههای به هم بسته (چپ) از جایگاه پستتر و فرودستتر نسبت به دوگانهی دیگر (راست) برخوردار است. این دوگانهها نظامی از نشانهها را تشکیل میدهند که در بحث تفکیک جنسیتی تن زن را هدف قرار داده و به حوزهی خصوصی یا در جایگاه پستتر قرار میدهند. به طور نمونه در روایتهای دینی حوا از چپ آدم بهوجود آمد؛ وزیر دست راست از جایگاه بالاتری نسبت به وزیر دست چپ برخوردار بوده است به این شعر از فردوسی توجه کنید:
به دست چپ خویش برجای کرد ز رستم همی مجلسآرای کرد
جهاندیده گفت این نه جای من است به جای نشینم که رای من است
اگر کسی عصبانی باشد (یعنی عاطفی)، میگویند از دست چپ بلند شده است؛ به دست چپ، خود را بشورید و با دست راست، غذا بخورید؛ با پای چپ به سرویس بهداشتی داخل شود و با پای راست بیرون شوید؛ و صدها نمونههای دیگر نشاندهندهی پستتر و فرودستتر بودن چپ در مقابل راست است. البته در تمام گفتمانهای اجتماعی چپ از جایگاه فرودستی برخوردار نبوده است. به طور نمونه در ادبیات مارکسیستی چپ از جایگاه بالایی برخوردار است که حتی نوعی هویت و کنش مارکسیستها را نشان میدهد که در مقابل نظم موجود به اعتراض پرداختهاند و این اعتراض تا سطح این تقابل نیز گسترش پیدا کرده است.
اگر بخواهیم همین مسایل را از دیدگاه زبانشناسی شناختی به بررسی بگیریم ما با نوعی استعارههای مفهومی روبهرو خواهیم بود. مثیم خاتمنیا و دیگران در مقالهی پژوهشی خود تحت عنوان «استعارههای جهتی در آغاز شاهنامه» به این موضوع چنین پراختهاند:« یکی از مهمترین و آشکارترین انواع استعارۀ مفهومی، استعارههای جهتی یا فضایی هستند که با جهتهایی مانند بالا، پایین، راست، چپ، درون، بیرون، مرکز و پیرامون در ارتباط است. «اکثر مفاهیم بنیادیمان براساس یک یا چند استعارۀ فضایی سازمانبندی شدهاند» (لیکاف و جانسون، 1396: 43). این استعارهها در تجربۀ فیزیکی و فرهنگی انسان ریشه دارند و تصادفی یا ازهمگسیخته نیستند، بلکه نظاممندی درونی و بیرونی دارند؛ یعنی هم جفتجفت با هم تقابل دارند و هم ارتباط استعارههای گوناگون با هم نشان میدهد که نوعی انسجام و نظاممندی بیرونی دارند. به عنوان مثال، احساس رضایتمندی کلی را با جهت بالا نشان میدهند؛ شادی، سلامتی، تسلط، موقعیت خوب و زنده بودن بالا هستند (همان: 44). این استعارهها از بدن انسان نشئت میگیرند؛ به این معنا که در آنها بدن انسان نقطۀ صفر فضایی در نظر گرفته میشود و جایگاه و جهت امور گوناگون نسبت به آن تعیین میشود. برای مثال، در جملۀ «روحیهاش پایین آمده است»، شرایط نامطلوب روحی در پایین توصیف میشود. البته این تجارب فیزیکی ممکن است از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت باشد (Guerra & Jesus, 2009). غم در پایین است، زیرا ویژگی طبیعی بدن انسان است که وقتی غمگین است، سرش را پایین بیندازد.»
این تقابلها تنها در زندگی خصوصی (خانواده) و خانه باقی نمانده در سطح زندگی عمومی به نفع جامعهی پدرسالار گسترش پیدا کرده است. به طور نمونه در خانه و خانواده همیشه جایگاه بالا از پدر خانواده و مهمان است، زنان خانواده هیچگاه این جایگاه را کسب نخواهند کرد، جز این که نقش پدریت را به عهده بگیرند.
این تقابلها در زندگی عمومی به معماری تفکیک جنسیتی ظرافت خاص داده که حتی کسانی که دغدغهی ستم بر زنان را دارند به آنها بیتوجه هستند و حتی با این ادعا که چنین معماری به خاطر راحتی زنان است، درِ شناخت انتقادی و عمل اجتماعی را میبندند. چه بسا زنان زیادی نیز ناآگاهانه موافق چنین معماری هستند که ادامه دهندهی معماری خانه در حوزهی عمومی است.
به طور نمونه زمانی که وارد کتابخانهی عامهی هرات میشویم دو جایگاه در سمت راست و چپ براساس معماری تفکیک جنسیتی مدنظر گرفته شده است. در میان این دو جایگاه قفسههای کتاب قرار دارد. براساس زبان بدن حوزهی اجتماعی 120 تا 360 سانتیمتر و حوزهی عمومی بیش از 360 سانتیمتر است (آلن پیر، زبان بدن: 24)، اما گویا کتابخانهی عامه به این موضوع نیز قناعت نکرده و فاصله را چیزی حدود ده متر مد نظر گرفته است. در زمان ورود، در سمت چپ کتابخانه جایگاه زنان است و در تقابل با آن در سمت راست جایگاه مردان. به نوعی هیچگونه ارتباطی بین زن و مرد و چپ و راست وجود ندارد. اما در سطحی دیگر زن در جایگاه چپ یعنی فرودست و پستتر قرار دارد و مرد در جایگاه راست یعنی فرادست و بالاتر قرار دارد و از طریق این مفاهیم با هم در ارتباط اجتماعی هستند.
این تفکیک جنسیتی براساس استعارههای مفهومی لیکاف و مفاهیم متقابل دوسویه لاینز، جایگاه فرودست و پستتر (چپ) را به زنان اختصاص داده است، که تن خود را در آن جایگاه پستتر جای دهند. این مساله فرودستی زن را براساس ساختارهای شناختی و اجتماعی جامعهی پدرسالار بازتولید میکند. این تفکیک به معنی آن نیست که کارگزاران وزارت اطلاعات و فرهنگ خودآگاهانه دست به چنین عملی زدهاند، اتفاقا این زادهی ناخودآگاه جمعی کارگزاران وزارات اطلاعات و فرهنگ است که براساس همین تقابلها عمل کرده است.
تقابل چپ و راست از نوع تقابل دوسویه است و به همین دلیل با نفی یکی از دوگانهها به اثبات دیگری نمیرسیم، جز این که دست به شالودهشکنی زده و جایگاه این دو را عوض کنیم یا تنی که در یک سوی این تقابل قرار میگیرد به سوی دیگر برود. به همین دلیل سیاست خاموش دیگری که زنان برای مبارزه با معماری تفکیک جنسیتی میتوانند، به کار گیرند؛ تغییر جایگاه خود در مکانهای عمومی از چپ به راست است. این مبارزه نیازمند شکستن سکوت است و اعتراض نسبت به این که چرا چپ؟ یا این که جایگاه چپ را ارزش بیشتر از راست بدهند.