گفتگوی آسیه سادات با حمیرا رسولی، رییس موسسه زنان برای عدالت
تجاوز جنسی یکی از خشونتهای حاد علیه زنان است. نیمرخ پس از راهاندازی کارزار «سکوت را بشکنیم» به افشاگری قضایایی میپردازد که تاهنوز بیان این نوع رویدادها به مثابه تابو شمرده میشود. موسسه زنان برای عدالت یک نهاد حامی زنان است که خدمات حقوقی و مشاوره ارائه میکند. در همین مورد، نیمرخ با حمیرا رسولی، رئیس این موسسه گفتگویی را انجام داده است که در ادامه متن میخوانید.
بیشتر پروندههای تجاوز و آزار جنسی که به دستتان میرسد، چه نوع پروندههایی است؟
به عنوان وکیل مدافع با پروندههای زیادی برخوردیم که تجاوز جنسی از طرف ماما، کاکا، حتا پدرکلان و ناپدری مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند. یک قضیه داشتیم که طفل شش ماهه توسط پدرکلان خود مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته بود. پدرکلان این طفل، آلت تناسلی خود را به دهن طفل داده بود. زمانیکه طفل مشکل صحی پیدا کرده بود، به شفاخانه بردند. پس از آزمایشها در لابراتوار به اثبات رسیده بود که آن مرد آب منیاش را به دهان نواسهاش ریخته است. همین قسم پروندهها زیاد داریم. در خانه، محیطهای کاری و آموزشی مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند.
روایت قربانیان آزار جنسی از برخورد جامعه چگونه است؟
زمانی که قربانیان آزار جنسی در یک مرجع مسئول و نهادهای عدلی و قضایی شکایت ثبت میکنند، قضیهشان به عنوان «ادعای دروغ» تلقی و کنار گذاشته میشود. اعتماد بر حرف متضررین وجود ندارد. زنان وقتی مورد آزار و اذیت قرار میگیرند، به پولیس مراجعه میکنند، اما نه تنها که مشکلشان جدی گرفته نمیشود بلکه به نحوی دوباره از سوی پولیس و همچنان از طرف دادستان متضرر میشوند.
آزار جنسی که فقط یک نوع از خشونت علیه زنان است. هر روز در گوشه و کنار این جامعه به صورت مخفی و خاموش تجاوز جنسی اتفاق میافتد که اکثریت مطلق قربانیان تا هنوز نمیخواهند شکایت کنند. دلیل هم این است که قربانی از سوی خانواده، جامعه و نهادهای مسئول حمایت لازم را دریافت نمیکند.
نظم و حاکمیت قانون وجود ندارد، قربانیان آزار جنسی از پیامد افشاگری میترسند؛ چون ممکن است ملامت جامعه و انتقامجویی از سوی مرتکبین را در پی داشته باشد.
روند دادرسی در نهادهای قضایی چگونه است؟
به عنوان یک وکیل مدافع میبینم که شکایت قربانیان خشونت جنسی به صورت شفاف و بیطرفانه بررسی نمیشود. مشکلات قانونی نیز وجود دارد. مطابق ماده 19 قانون جزا، اثبات قضایای آزار و اذیت کار دشوار است: اقرار متهم، شهادت شاهدان، اسناد معتبر، دستگیری در صحنه جرم و قراین یا آثار جرم. این شرایطی را که قانون جزا گذاشته، یک قربانی آزار جنسی نمیتواند به راحتی قضیهاش را به اثبات برساند.
نتیجه این برخورد با قربانیان چیست؟
پیامدهای برخورد نامناسب با قربانی آزار جنسی همیشه ناگوار است. ما مشکلات پس از تجربه آزار جنسی را که ممکن است قربانی با آن مواجه شود، در سه بخش مطالعه میکنیم: مشکلات روانی، مشکلات فیزیکی و پیامدهای اجتماعی.
رویه نامناسب با قربانی به خصوص زنان باعث میشود که آنان نسبت به محیط کار و آموزش بیاعتماد و مجبور به ترک وظیفه و تحصیل شوند. یکی از مراجعان دفتر ما دختری بود که پس از تجربه آزار جنسی، این موضوع را با خانواده در میان گذاشته بود، به جای دادخواهی، او را از مکتب رفتن منع کرده بود. مواردی داریم که به متضرر کمک نشده، دست به خودکشی زده، مثل زهرا در دانشگاه کابل که در سال 2014 بخاطر اینکه نتوانست ادعای آزار و اذیت از سوی استادش در جریان کار روی پایان نامه را ثابت کند، در خوابگاه خودکشی کرد.
از لحاظ روانی، اضطراب و افسردگی، کاهش اعتماد به نفس، از دست دادن انگیزه و انزواگرایی؛ مشکلاتی است که پس از تجربه آزار جنسی به سراغ یک قربانی خواهد آمد. از لحاظ فیزیکی نیز اختلال در خواب، سردردهای شدید، اخلال در تپش قلب و مشکلات هضمی مواردی است که در پرونده قربانیان آزار جنسی ثبت شده است.
آیا به قربانیان آزار جنسی توصیه میشود که این تجربه تلخ زندگیشان را افشا کنند؟
آزار و اذیت جنسی در افغانستان به عنوان یک رویداد ننگین و شرم تلقی میشود. باور مردم براین است که برای جلوگیری از بدنامی و حفظ آبرو و عزت فامیل نباید از این قضایا سخن گفت. چرا؟ چون فکر میکنند همزمان با سکوت، قفل آبرو و ننگ قومی و خانوادگی فرد هم میشکند.
در دفتر موسسه زنان برای عدالت قضایایی به ثبت رسیده که قربانی از سوی بالادست خود در دفتر کار، از سوی محارم خود مورد آزار و تجاوز جنسی قرار گرفته است ولی جرأت اعتراض و همگانیسازی آن را ندارند. ما در دفتر خود برای این قربانیان مشاوره میدهیم و در صورت موافقت این قضایا را به صورت رسمی در نهادهای عدلی و قضایی ثبت میکنیم تا وکلای مدافع برای دسترسی به عدالت روی آن کار کنند، اما بیشتر قربانیان ترجیح میدهند؛ همچنان در خفا زجر بکشند و بسیاری بخاطر عدم دسترسی به مراکز مشاوره نمیتوانند با این واقعیت تلخ کنار بیایند، یا خودکشی میکنند و یا از افسردگی دچار مشکلات حاد صحی میشوند. البته که در بسیاری موارد زنان خودشان گفتهاند بهتر است این قضیه همچنان خاموش بماند. زیرا متجاوز یا برادرش بوده یا کاکایش، یا ماما و یا پدرکلانش.