یکی از تاثیراتی که دو صفحه خونبار تاریخ افغانستان یعنی هفت و هشت ثور بر جای گذاشت، رانده شدن زنانی بود که از حقوق و آزادیهای خود آگاه شده بودند و میخواستند در اجتماع، فرهنگ و سیاست این سرزمین سهم بگیرند. همانطور که نقش زنان در این دو رویداد اگر نگوییم فراموش شد اما کمتر بازخوانی شد و تاریخ در مقابل زنانی که با دستان خالی و با اتکا بر نیروهای درونی خود بدنبال حقوق از دسترفتهشان بودند و هوایی برای نفس کشیدن میطلبیدند، سکوت کرد. زنانی که از دوره امانی با سیاستهای حکومت تغییر لباس دادند و به تحصیل و آموزش روی آوردند، هنوز در اقلیت بودند و توان تغییر ذهنیت جامعه سنتی را درباره حقوق اولیهشان نداشتند. جنبش زنانی که از سلطنت آغاز شده بود، بعد از کودتای هفت ثور در جستجوی حقوق اولیهاش بود و از این دریچه فضاهایی برای جنب و جوش سیاسی یافت اما پایههای حکومت کمونیستی که با ریختن خون بیگناهان بر سر کار آمده بود، سستتر از آن بود که زنان بر این سیستم حکومتی تکیه کنند و اینگونه شد که با بر سر کار آمدن مجاهدین، جنبش زنان خیلی زود به حاشیه رانده شد. خوانش دینی مجاهدین، زنانی را که در متن سیاست و اجتماع فرصت حضور یافته بودند، را سرکوب کرد و در ابتدا از تحصیل دختران ممانعت شد. مجاهدینی که حکومت کردند، فرزند ناخواستهای به نام طالبان را به جامعه ایدئولوژیزده افغانستان تحمیل کردند. اکنون بعد از گذشت دو دهه از استقرار حکومت مبتنی بر دموکراسی در افغانستان و به تبع آن مطرح شدن ارزشهای حقوق بشری و در صدر آن، حقوق و آزادیهای زنان، این سوال مطرح است که آیا قرار است حقوق و آزادیهای زنان بار دیگر قربانی خوانشهای طالبانی شود و به نام صلح، جامعه افغانستان به کشور ایدئولوژیزده گذشته عقبگرد کند؟ امروز ما در نقطه حساس تاریخ ایستادهایم. بازخوانی هفت و هشت ثور، درسهای فراموش نشدنی بسیاری برای تعیین فردای توافق صلح با طالبان میدهد. امروز باید از خود بپرسیم که آیا قرار است ما هم به سرنوشت جنبشهای زنانه در آن تاریخ برسیم و بار دیگر از متن به حاشیه اجتماع و سیاست رانده شویم؟
تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد
یاسمن ۳۵ ساله است. زن قد کوتاه و لاغر اندام، با چشمان بادامی و رنگ گندمی که از فرط کار و فشار زندگی در دیار غربت دور چشمانش چین و چروک برداشته و قدش خمیده است.
بیشتر بخوانید