نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • چندرسانه‌یی
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

چرا دیدن «خانه پدری» ممنوع است؟

  • نیمرخ
  • 13 ثور 1400

نویسنده: شهریار صیامی


خیلی ساده‌انگاری است اگر بگویم فیلم «خانه پدری» به علت خشونت زیاد توقیف شده است.

واقعیت این است که خانه پدری برای یک شرم ملی که در طول تاریخ ادامه داشته، باید دیده نشود. شرمی که مردسالاری نهادینه شده ایرانیان و گوشه‌های آلوده فرهنگ ما عامل آن است و روح بیننده فیلم را می‌خراشد و در عمق وجودتان نفرت و شرم می‌کارد!

خیلی ساده‌انگارانه است اگر بگویم داستان فیلم قتل‌های ناموسی است. قتل در فیلم بارها اتفاق می‌افتد. نوع آن فرق می‌کند وگرنه مالکیت‌طلبی مردسالاران همان است که بود!

حذف آن صحنه وحشتناک قتل ملوک افاقه نمی‌کند! خشن‌ترین و دهشتناک‌ترین سکانس سینمای ایران در آغاز این فیلم وقتی اتفاق می‌افتد که دختر خانواده از پدر و برادرش فرار می‌کند و به زیرزمین خانه پناه می‌برد. از پنجره برای نجات جانش کسی را صدا می‌زند که وجود ندارد، مردی مثل بیشتر مردهای دیگر این جامعه! او تنهاترین موجود جهان است. تنهایی عمیق و ترسناکی که شاید بیشتر زنان کشور ما در گوشه‌ای از زندگیشان تجربه کرده باشند. تنهایی که حتی اعضای خانواده هم غریبه و قاتلین بی‌روح می‌شوند! این خشونت داستان فیلم است و تا پایان در لایه‌های مختلف نسل‌های بعدی هم تکرار می‌شود.

این خشونت را نمی‌توان سانسور کرد. این واقعیتی است که در جامعه ما زنده است. بیهوده صفحات تاریخ را ورق نزنیم. بیهوده صحنه‌های فیلم را قیچی نکنیم. سانسورچی‌ها خوب می‌دانند داستان این فیلم زنگ هشداری است که چشمان شما را باز می‌کند تا به جامعه نگاه کنید و قتل‌ها و قاتلین را ببنید. آن صحنه را سانسور کنید مابقی را چه می‌کنید: وقتی در زمان حال، پدر خانواده خشمگین از اینکه چرا دخترش به زیرزمین ممنوع رفته تا کلاس قالیبافیش را راه بیندازند باز مرتکب قتل دیگری می‌شود و در مقابل دوستانش شخصیت دختر را له می‌کند و دختر مثل ملوک از هراس و تنهایی شلوارش را خیس می‌کند. در تکراری دیگر، پسر مطابق آنچه جامعه از او انتظار دارد دختر خانواده را برای نشان دادن ضعف در سخت‌ترین لحظه زندگی یک فرد، تحقیر می‌کند.

ساختار فیلم ساده و خطی است و نسل‌‌ها بسرعت می‌آیند و می‌روند ولی در بطن این سرعت لایه‌های عمیقی نهفته که اگر نخواهید ببینید، نمی‌بینید! زنان این خانواده مقتولین بالفطره هستند و با نشستن روی تاب در هنگام بازی کودکانه هر بار به بیننده یک مقتول جدید معرفی می‌شود. مردان هم قاتلین بالفطره‌ای هستند که هیچ تردیدی در بازی کردن این نقش ندارند. اگرچه بعد از هر قتل غمگین و ناراحت می‌شوند و انگار خودشان هم قربانی ضوابط این جامعه مردسالارند ولی وقتی پسر خانواده در زمان حال تلاش می‌کند خانه قدیمی پدری را که در زیر زمینش یک راز نهفته شده بفروشد و بنگاه‌دار می‌پرسد چطور میراث فرهنگی روی این خانه دست نگذاشته؟

پسر خانواده جواب تکان‌دهنده‌ای می‌دهد: از این خانه‌ها در تهران زیاد است!

فیلمساز شاید به عمد هیچ اشاره مذهبی در فیلم نمی‌کند. خانواده سنتی است ولی مذهبی نیست. آن تعزیه و عزاداری هم همان است که در بیشتر خانواده‌های ایرانی فارغ از مذهبی بودن یا نبودن اتفاق می‌افتد. نه نامی از خدا و پیغمبر برده می‌شود نه قسم به زبان می‌آید شاید برای فرار از تیغ سانسور. اما ملوک که دیگر فهمیده گریزی از کشته شدن بدست پدر و برادر ندارد با گریه و التماس یک جمله می‌گوید:‌ از خدا نمی‌ترسید که می‌خواهید، من رو بکشید؟

همچنان بخوانید

زنان به چه قیمتی پاکبانی می‌کنند؟

زنان به چه قیمتی پاکبانی می‌کنند؟

18 دلو 1401
نجمه

زنی که برای آینده‌ی دخترش خانه را ترک کرد

17 دلو 1401

این شاید عمیق‌ترین تعریف از وجود «خدا» باشد!

اما ترسناک‌ترین صحنه فیلم در پایان فیلم اتفاق می‌افتد، وقتی می‌بینید پسر خانواده یک معلم ساده نیازمند پول است و نامزد پسر که دانشجوی پزشکی است و از راز قتل خانه خبردار می‌شود از کمک کردن به پدر که سکته کرده خودداری می‌کند و با بی‌رحمی خانه را ترک می‌کند. پسر از زیرزمین به تاب قدیمی فرسوده نگاهی می‌کند، دیگر دختری روی آن ننشسته است! فیلمساز می‌گوید: حالا وقت انتقام است و زنان امروز جامعه ما کمر به آن بسته‌اند!

شجاعت کیانوش عیاری برای بیان تلخ‌ترین حقیقت زندگی ما ستودنی است. فیلمسازی که پول و جایزه و … را فدا می‌کند و برای گفتن این حقیقت ده سال و شاید سال‌های بیشتری قربانی می‌شود. اما بیایید از زنان جامعه‌مان تقاضا کنیم فیلم را نبینند و قاتلین زندگیشان را با بزرگواری ببخشند.

موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
چندهمسری
هزار و یک شب

چندهمسری؛ پاداش زنی که با پول معلمی خرج دانشگاه شوهرش را داد

16 دلو 1401

مروارید در تمام قریه یگانه دختری بود که بیشترین خواستگار را داشت. او دختر باسواد بود و در امور منزل هم به قول زنان قریه، از هر انگشتش هنر می‌بارید. همه می‌خواستند مروارید عروس‌شان شود.

بیشتر بخوانید
زنی که باربار زندگی می‌سازد
هزار و یک شب

زنی که باربار زندگی می‌سازد

13 دلو 1401

گل‌واری 25 سال پیش به خدادا، پسر همسایه‌اش دل می‌بندد و قصه‌ی دلدادگی‌شان نقل مجلس محله می‌شود. قدرت این دلدادگی هردو را به‌هم می‌رساند. پس از دو سال زندگی مشترک، همراه با شوهر و خانواده‌ی...

بیشتر بخوانید
نجمه
هزار و یک شب

زنی که برای آینده‌ی دخترش خانه را ترک کرد

17 دلو 1401

نجمه را در پانزده سالگی به شوهر دادند. خودش می‌گوید به راستی مرا به شوهر دادند، من چیزی از ازدواج نمی‌دانستم.شانزده ساله بود که دختری به دنیا آورد و اسمش را گلنار گذاشتند.

بیشتر بخوانید
ازدواج مجازی
هزار و یک شب

چهار سال ازدواج در فضای مجازی

11 دلو 1401

زندگی در منطقه‌ی اعیان‌نشین شهر کابل به خوبی پیش می‌رفت. بدون هیچ محدودیتی به مکتب رفتم و درس خواندم و برای خودم رویاهایی بافته بودم.

بیشتر بخوانید
زن چهارم
هزار و یک شب

روزی که زن چهارم پدرم پسر زایید

8 دلو 1401

پدرم پسر می‌خواست. او همیشه آرزو می‌کرد که پسردار شود. برای همین چهار بار ازدواج کرد. هیچ‌کس نمی‌توانست با او مخالفت کند. همین‌که حرفی می‌زدیم به دهان ما محکم می‌کوبید.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل، بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • چندرسانه‌یی
EN