نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

افشاسازی آزارجنسی به قیمت محرومیت از کار

  • نیمرخ
  • 21 ثور 1400

کارزار #سکوت_را_بشکنیم


دختری 25 ساله‌ هستم که در یک اداره به عنوان منشی کار می‌کردم. من لیسانس کمپیوتر‌ساینس دارم. همه روزه ساعت هفت تا ساعت پنج کار می‌کردم. آرزوهایی در سر داشتم که با کار و زحمت بتوانم به آنها برسم. زمان کاری اداره‌ی ما از ساعت هشت تا چهار بود؛ اما فقط من چون منشی اداره بودم همیشه یک ساعت پیش از دیگران به دفتر می‌آمدم و یک ساعت بعد از آن‌ها از دفتر خارج می‌شدم. حتا گاهی رئیس دفتر نیز قبل از من از دفتر خارج می‌شد. من سخت کار می‌کردم؛ همه اسناد اداره را درست و منظم می‌کردم و بعد به خانه می‌رفتم. چند روزی بود که احساس ناامنی می‌کردم در دفتر؛ چون رئیس ما هم وقت می‌آمد و با من یا بعد از من از دفتر بیرون می‌شد.

در اصل این که رئیس بخش ما زود می‌آمد و ناوقت می‌رفت، مرا نگران نکرده بود؛ بلکه رفتار و نگاه‌های رئیس، نگرانم کرده بود. برخی وقت‌ها نزدیک میز من می‌شد و کوشش می‌کرد که به من نزدیک شود و یا دستش را به من بزند. او مرد چهل ساله‌ای بود که زن و فرزند داشت. در این روزهای اخر وظیفه‌ام به طور واضح از من می‌خواست که با او به غذا خوردن به بیرون بروم و یا در دفتر یا همان اتاقش بروم و با او قصه کنم که من تمام حرف‌هایش را پاسخ رد می‌دادم. این موضوع را با خواهر کوچک‌تر از خودم که او نیز دانشجوی کمپیوتر‌ساینس است در میان گذاشتم. او گفت در دانشگاه ما یک سمینار برگزار شده است که دو خانم وکیل با دانشجویان صحبت می‌کنند و موضوع آن منع آزار و اذیت جنسی است. برایم گفت تو بیا با همین استادمان حرف بزن و از آن آدم شکایت کن؛ اما من ترسیدم؛ چون اگر این کار را می‌کردم هیچ مدرک و سندی نداشتم و همه به شمول فامیلم مرا متهم می‌کرد که آن شخص زن و اولاد دارد شاید تو برای او مشکل ایجاد می‌کنی. رئیس هم روزبه ‌روز رفتارش با من عوض می‌شد.

یک روز دستم را گرفت و بوسید من هم با سیلی به صورتش زدم و از دفتر خارج شدم. روزها گذشت و رئیس از من کینه بر دل داشت. چندبار هم گفت پاسخ این کارت سنگین خواهد بود تا این که یک روز که خیلی کارم مانده بود که باید انجامش می‌دادم و مجبور بودم که تا یک و نیم ساعت بعد از تایم کاری کار کنم، رئیس هم از دفترش بیرون نشده بود. خیلی ترسیده بودم. یک لحظه دیدم که رئیس پنجره‌ها را بست و دروازه خروج را محکم کرد. اول فکر کردم حتماً به خاطر صدایی که از بیرون می‌آید، این کار را کرده است؛ اما دیدم که به سمت من می‌آید و نزدیک می‌شود. در پشت من یعنی پشت چوکی من ایستاد شد و نامم را گرفت و دستش را روی شانه‌ام گذاشت و گفت تو چرا این‌ قدر بیوفایی، من که ترا خیلی دوست دارم عزیزم.

دستش را کم کم به سمت پایین‌تر از شانه‌ام به جلو می‌آورد که از جایم بلند شدم و گفتم آدم احمق تو خودت را چی فکر کردی از زن و اولادهایت هیچ خجالت نمی‌کشی. او دست مرا گرفت و به سمت خودش کشید. می‌گفت تو مقبول هستی و …. به سختی او را از خود دور کردم و به سمت دروازه رفتم و قفل دروازه را باز کرده و رفتم به خانه. در خانه هم زیر ده‌ها پرسش اعضای خانواده‌ام قرار گرفتم. فردای آن روز که با برادرم رفتیم او از آنجا خودش را تبدیل کرده بود و تا امروز نمی‌فهمم که در کجاست. این موضوع باعث شد که دیگر فامیلم مرا به کار کردن در بیرون از منزل اجازه ندهد و خواهرهای کوچکتر از من را هم به سختی اجازه دادند که به درس و تحصیل ادامه دهند.

همچنان بخوانید

زنان کارجو در معرض آزار و پیشنهاد سکس

آزار و اذیت زنان به بهانه فرصت کاری

13 دلو 1401
دیگر آن آدم سابق نشدم

دیگر آن آدم سابق نشدم

20 عقرب 1401
موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: آزار جنسیسکوت را بشکنیم
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاه‌ها 6

  1. شمسیه says:
    2 سال پیش

    سلام و عرض ادب
    میدانم خیلی درد دارد یک ضربه از مردم بخوری بعدش حتی فامیل سرت اعتبار نکند فکرمیکنم زندگی هردختری شاید شاید همینطور باشد چون ازما همیشه حق زندگی کردن گرفته شده.
    خواهر عزیزم خوب درک ات میکنم ،منم برای کار دریک دفتر کاریابی در ساحه پل سرخ رفته بودم ریس اوهم یک بچه سن وسال متوسط داشت که همین کارا را میکرد بیشتر دفاتر امروز به دخترای مردم چشم داره کوشش میکنه دخترا ره بی آبرو بیسازه .
    اما خواهرم توپاکی وخودت یک دختری میدانی که دخترا خیلی قوی استن دخترا باید شجاع باشن
    کوشش کو به فامیلت بفهمان که اولاد شان استی و به اونا ثابت کو که جامعه خراب است نه دخترا ،تو هیج گناهی نداری .
    قوی باش…💪

    پاسخ
  2. اسرار الدین says:
    2 سال پیش

    کار کردن در جامعه سنتی مثل افعانستان بسیار دشوار و یک مشکلی است که متأسفانه از دختر خانم ها هر روز قربانی می گیرد

    پاسخ
  3. خیرمحمد احمدی says:
    2 سال پیش

    سلام و عرض ادب به تک تک بینندگان از سایت، به نظر من واه و افسوس کشیدن راه حل نیست در این مورد باید در قوانین کارمندان بانگری جدی صورت گیرد. کسانیکه به چنین جنایات دست میزنند مورد پیگرد قانونی قرار گیرد مانند (جریمه نقدی، توقیف طویل المدت و برکناری از کار به شکل دایمی) از ادرات دولتی و خصوصی و همچنان بخاطر اخذ ثبوت و شواهد نصب کمره های امنیتی در تمام اطاق های اداری و صحن حویلی اداره، اگر چنین اقدامی صورت گیرد بخاطر کاهش و از بین بردن چنین جنایات مؤثر خواهد بود.

    پاسخ
  4. هویدا says:
    2 سال پیش

    در جامعه مثل افغانستان .. دردورنج خانم ها زیاد است مردمی بومی ان سرزمین ان قدر گشنه وتشنه هوس هستند اکثری شان به دختروعروس شان تجاوز کردن لعنت به همچون اندیشه که آنها دردل دارند در تمام دنیا زنها با مردها شانه به شانه کارمیکنند اصلا از همدیگر هراس ندارند ولی در جامعه یک سفت افغانستان همه زنها دچار واهمه هستند لعنت بر وجدان همچون اشخاص های به حیثیت که نه خودرا می شناسند نه دیگران را… خواهر حتماً والدین شما هم از فکرو اندیشه ضعیف هست والا همه میدانند که مردهای افغانستان خر هستند آنسان نخواهد شد تف برویشان مردهای لعنتی.

    پاسخ
  5. محمد اکبر says:
    2 سال پیش

    فامیلت بسیار کار خوب کرد من در سال 2003متعلم صنف 11 لیسه نادریه بودم یک روزی آمدم صنف خوب کمی مریض بودم یک روقعه مریضی نوشته کردم،مستقیما بدون تک تک وارد سرمعلمت شدم دیدم سرمعلم بالای سر استاد بیولوژی استاده از پشت سینه های استاد را مشت میکرد،از دیدگاه من مردم افغانستان وحشی هست کار کردن یک خانم کاملا اشتباه بزرگ هست.

    پاسخ
  6. عبدالناصر says:
    2 سال پیش

    کسانیکه دست به همچین کارها میزنند اصلا در حقیقت دست خوده به طرف خواهر و مادر خودشان دراز میکنند خواهر عزیز درد شما را درک میکنیم امروز شرایط در افغانستان همیقسم شده ولی مبارزه کنین هیچ کس نمانین که به چشم بد بطرف شما سیل کنه از کار کده آبروی شما خیلی مهم است اما آرزو دارم یک روزی یک نظام به افغانستان حاکم شود که آزادانه به هر دفتری کار کنین و زنده گی خوبی و آرامی را به پیش ببرید.

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود
هزار و یک شب

فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود

23 حوت 1401

یاسمن را به ظاهر دادند و در بدلش خواهر ظاهر را به برادر یاسمن گرفتند. هرچند یاسمن از بودن و ازدواج با ظاهر خوشحال بود، اما ظاهر از این ازدواج راضی نبود و یاسمن را نمی‌خواست. او...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00