نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • چندرسانه‌یی
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

مردواری باش، نه یک ایزک

17 جوزا 1400
0

درددل یک ترنس: «حتا از مادری به یک ترنس ابا می‌ورزند.»

مهره فابی، یک ترنس جندر افغان

کودکان ترنس به عاطفه مادری هم نیاز دارند. دل یک ترنس دختر، مثل یک دختر استریت می‌تپد که برای مادرش دختری کند، سر را بر بازوی امن مادر بگذارد و در آغوش وی بخوابد. وقتی چشم باز کند، مادرش او را (دخترم ) صدا زند، حتا اگر به اسم پسرانه خطابش کند. وقتی بیدار شود، با لبخند مادرش روبرو شود، دقیقن شبیه نگاه مادر به خواهر استریتش .

کاش بتواند مشکلات بیرونی خود را با مادر بی‌آنکه از درک نشدن بترسد، شریک کند و کاش مادر یک ترنس جندر، آنقدر حساس و آگاه باشد که در حمایت از او آماده باشد؛ چنانکه دختر زندانی شده در درون پسرش را با محبت و گرمی آغوش خود آرام کند و نوازش ‌بدهد و چیزهایی بگوید که آن پیس، آن عجیب، آن بی‌چیز، آن بی‌رنگ نذری از آینده و خدایان خشمگین متعصب  استریت حاکم بر کوچه و مکتب و محفل و  … نترسد و به زندگی نظرش عوض شود.

 اگر یک ترنس در خانه رنگ ناخن زد، لباس دخترانه پوشید، موهایش ‌را دراز کرد، مادر  اولین کسی نباشد که او را توهین و تحقیر می‌کند و به او‌ می‌گوید: مرد هستی، مردواری باش نه یک «ایزک زنچه»!

ترنس دخترک اگر خواست  کنار دختران استریت خانواده و قوم بنشیند  و مثل آن‌ها از زیبایی، نگاه دلربای پسر همسایه یا آشپزی و پیرهن تازه مد شده قصه کند، او را از مجلس‌ بیرون نکرده و برایش زنچو، دخترچاپ، خاله…. خطاب نکند.

 آره، آره البته مادر یک (ترنس دختر)، حتمن او را در نوزادی و بچگی مواظبت کرده، بوسیده، تر و خشک و بغل کرده است اما این همه را برای آن پسری که در حکم زندان روح دخترانه آن ترنس دخترک بوده، انجام داده نه برای من، آن روح زندانی در تن اشتباه.

 ترنس دخترکی که برای انجام کارهای خانه میان بقیه زنان خانواده، دلش لک زده است، دلش خیلی می‌خواهد که قصه‌های زنانه را با او هم سر کنند و بگویند و بخندند و حتا او را به غیبت کردن شریک سازند… او را با خود به خرید چوری و خینه ببرند و (یک ترنس) برای پروانه شدن عجله دارد تا شبیه همه دختران، روزی در کوچه با خواهرخوانده‎هایش تجربه متلک و شیطنت بکند ..

اما ترنس دخترک افغان که مادرش او را نمی‌تواند ببیند، نمی‌تواند حس کند و نمی‌تواند بشناسد، حتمن همه آرزوهایش را  به خاک می‌برد، او بعد از تصمیم مادرش به(پسر ماندن) و (مردواری بودن) به جهنم بچه‌بازی، در بین شعله‌‌های وحشتناک آتش چشم  شهوتران‌های مافیای جنسی پرتاب می‎شود و فرار می‌کند.

 خوراک مافیاهای تجارتی مواد شیمیایی (آرایشی _مخدر)،  قمارخانه‌ها، نایت‌کلپ‌ها و صحنه‌های کت واک (نوعی از نمایش‌های مد و فیشن)، زیر دندان پلنگ‌های برند ریز ریز شده و بعد برای بقای حیات آن دخترک اشتباهی  با تن فروشی زیر نقاب جراحی‌های بی‌امان پلاستیک، فشرده و افسرده و بی‌رمق در کنجی گم می‌شود.

 مادر !

همچنان بخوانید

اولین زنانی که به مجلس نمایندگان راه یافتند

کاش به جای 7 پسر یک دختر داشتیم

سه سال زندگی در کاهدان

تداوم زن‌ستیزی؛ اشتراک دختران در امتحان کانکور دانشگاه‌های خصوصی منع شد

نشنیدی که دخترت تو را از درون کالبد اشتباهی یک پسر چقدر صدا زد .

شنیدی که دخترت تو را از درون لباس پسرانه، زنگ به پا، چرخان و هراسان باز چقدر بلند صدا کرد؟

و حال می‌توانی صدای دختری مچاله شده از زیر تیغ جراحی‌های تجارتی که نیکرک ابی کاوبای با قرض خریداری کرده است و سرگردان کوچه‌های دفاتر مهاجرت به امید رسیدن به سرزمین‌های بهشتی است، را بشنوی ؟؟

خدا می‌داند…

مطالب مرتبط

اولین زنانی که به مجلس نمایندگان راه یافتند

اولین زنانی که به مجلس نمایندگان راه یافتند

10 دلو 1401
کاش به جای 7 پسر یک دختر داشتیم

کاش به جای 7 پسر یک دختر داشتیم

9 دلو 1401
سه سال زندگی در کاهدان

سه سال زندگی در کاهدان

9 دلو 1401

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نیمرخ
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل، بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

طراحی، برنامه‌نویسی و اجرای وبسایت  iNasri ⚒

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • چندرسانه‌یی