نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

خوانشی زنانه از رمان «مقصر کیست؟»

  • نیمرخ
  • 27 سرطان 1400

نویسنده: دکتر مریم برمک

«مقصر کیست؟» اسم رمانی است از عبدالوارث برمک که در بهار امسال(1400) نشر و رونمایی شد. این رمان توسط کسی که ادبیات نخوانده و از لحاظ مسلکی داستان‌نویسی را آموزش ندیده نوشته شده است و در ضمن اولین تجربۀ نویسنده در زمینۀ داستان‌نویسی است، ولی دغدغه‌مندی نویسنده در قبال مسایل اجتماعی و بخصوص وضعیت زنان در افغانستان باعث خلق این اثر شده است. در این نوشته کوشش شده است که این رمان از دیدگاه فمیمنیستی مورد مطالعه قرار گیرد.

درست است که نمی‌توانیم این داستان را یک داستان فمینیستی بنامیم اما این داستان در شناساندن شعور زنانه و حساسیت‌های زن افغانستانی موفق عمل کرده است. ادبیات زنانه به این معنا نیست که زنان در محور شعر، داستان و… قرار بگیرند، بلکه به این معنا است که احساسات و عواطف زنانه بی‌واسطه با خواننده در میان گذاشته می‌شود یا بهتر بگوییم در ادبیات زنانه، زنان از زاویۀ دید زنان تصویر می‌شوند. این رمان با اینکه توسط یک مرد نوشته شده ولی اگر توسط یک زن نوشته می‌شد، باز هم هیچ تغییری در زبان روایت نمی‌آمد؛ زیرا نویسنده توانسته بخوبی خود را به جای شخصیت‌های زن قرارداده و از زبان آن‌ها سخن بگوید؛ مثلا وقتی به جای «سارا» – که شخصیت اصلی داستان است- قرار می‌گیرد، طرز تفکر و جهان‌بینی کاملا زنانه است، اما وقتی به جای «چنارگل» پدر سارا قرار می‌گیرد، احساسات، عواطف و جهان‌بینی مردانه را به نمایش می‌گذارد. این در حالی است که نوع نگاه نویسنده در جوامع مردسالار نرینه‌محور است و کار ادبی در جوامع مردسالار ویژگی مردانه دارد.

نکتۀ مهم دیگر در داستان‌هایی که در جوامع مردسالار خلق می‌شود، این است که فقط ارزش‌گذاری‌های مردانه، ادراکات، داوری‌های مردانه و جهان‌بینی مردانه، جهان‌بینی انسانی تلقی می‌شود؛ اما در این رمان، هرچند به شکل اندک این طرز تفکر زیر سوال می‌رود که این مسأله در گفتگوی سارا با منصور در اولین صحبت‌شان از طریق پیام خودنمایی می‌کند.

سارا شمارۀ منصور را از میان اسناد پیدا کرده به تلفنش از طریق واتساپ پیام فرستاد: اسناد را نفرستادید؟

«منصور با خواندن پیام نمی‌دانست که این پیام از کی است و کدام اسناد… در جواب نوشت: می‌شه خود را معرفی کنید آقا؟ سارا در جواب نوشت: چرا همیشه آقا؟ آیا مهم است همه باید آقا باشند؟ دختر نمی‌تواند پیام بدهد؟ دختر نمی‌تواند کار کند؟ شما مردان چرا اینقدر خودخواه هستید و همیشه تنها مردان را ترجیح می‌دهید و در ذهن‎تان تنها مرد است…من سارا هستم کارمند دفتر..»(برمک،1400،ص)

نکتۀ مهم دیگر این است که اثر ادبی و یا اثر هنری که یک مرد می‌آفریند، کمتر اتفاق می‌افتد که شخصیت زن با ویژگی غیرجسمانی به وصف درآید، بلکه زن در همچون آثار با ویژگی‌های همه پسند و زیبایی تحسین شدنی ظاهر می‌شود، اما در جهان‌بینی زنانه، زن می‌تواند از دریچه‌ای تازه‌ به جنس خود بنگرد؛ دریچه‌ای که در آن، زن فارغ از زیباییش نیز می‌تواند مطرح شود. در این داستان در هیچ جایی از زیبایی و قد و قامت سارا که نقش مرکزی داستان را برعهده دارد، سخن نرفته است. فقط در یک مورد از زبان زن دیگر که به طعنه و تمسخر به سارا «قاق روده» می‌گوید: سخن رفته که این خود ریشه در واقعیت‌های اجتماعی ما دارد که زنان همیشه از طرف هم‌جنسان خودشان مورد تحقیر و تمسخر و داوری‌های بی‌رحمانه قرار می‌گیرند.

شارلوت برونته نویسنده معروف بریتانیایی در داستان‌هایش همیشه زنانی را به عنوان قهرمان انتخاب می‎‌کرد که بطور عرفی جذاب و دلربا نبودند. رابینز در این مورد می‌نویسد که دلیل این کار برونته این بود که تاکید بر جذابیت فیزیکی در قصه الزاما بدین معنا نیست که یک زن بدقیافه نمی‌تواند به طریقه‌های دیگر جذاب و دلربا باشد. (رابینز، 1389،ص84)

جامعۀ افغانستان نه تنها جامعۀ مردسالار است بلکه زنان نیز در آن به گونه‌ای تربیت شده‌اند که مردسالاری را به عنوان ارزش برتر پذیرفته‌اند و خواسته‌های مردان را در روابط خانوادگی و اجتماعی بر هرچیز ترجیح می‌دهند. اما می‌ماند مسأله یک تعداد زنانی که تفکرشان علیه مردسالاری شکل گرفته و جامعۀ مردسالار را نمی‌پذیرند. پس دنبال یک جامعۀ ایده‌آل و جامعه‌ای که از نظرشان به زنان آزادی داده شده باشد، هستند و با اولین معرفت از جوامع اروپایی و آمریکایی فکر می‌کنند که حقوق زن در آن جوامع تأمین می‌شود که سارا نیز قربانی این طرز تفکر شده است. پس با توجه به این مورد، نکتۀ ارزشمند داستان این است که با به تصویر کشیدن وضعیت زن در جامعۀ افغانستان و قبرس، هر دو جامعه را به باد انتقاد می‌گیرد. قبول کردن این حقیقت که وضعیت زن در افغانستان به شدت قابل انتقاد است، هر دختر این سرزمین درک می‌کند؛ فقط کافی است از خانه تا محل کار یا بازار برود تا این وضعیت رقت‌بار را درک کند، اما قبول کردن این حقیقت که وضعیت زن در جوامع پیشرفته‌ای مثل قبرس، به طریقه‌های دیگر رقت‌بار است، سخت است. به همین سبب جامعۀ ایده‌آل برای بسیاری از زنان و دختران ما جوامع غربی است. در این رمان بسیار زیبا و ماهرانه و بصورت رئالیستی و واقع‌گرایانه هم جامعۀ افغانستان را به باد انتقاد می‌گیرد و هم میان‌تهی بودن و رقت‌بار بودن وضعیت زن در جوامع پیشرفته را در مقابل چشمان خواننده قرار می‌دهد و ما را وادار می‌کند که در تعریف و آرمان ما از جامعۀ ایده‌آل تجدیدنظر کنیم و برای حل مشکل خود راه‌حل مناسب دیگری جستجو کنیم.

*برمک، عبدالوارث، مقصر کیست؟، کابل، مطبعۀ احمدی،1400.

همچنان بخوانید

عید زنان

مردان عید دارند و زنان پاک‌کاری

5 حمل 1402
خودکشی خواهرم باعث بیداری خانواده شد

خودکشی خواهرم باعث بیداری خانواده شد

5 حمل 1402

 *رابینز، روت، فیمینسم‌های ادبی، ترجمۀ احمد ابو محبوب، تهران، نشر افراز، 1389.

موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
صابره
هزار و یک شب

سرنوشت صابره؛ از میز مطالعه به دود آشپزخانه

2 حمل 1402

صابره، 17 ساله، تازه امسال مکتب را به پایان رسانده است. در حالیکه هنوز با اعتماد به نفس می‌گوید لیسانس خود را از یک دانشگاه معتبر بین‌المللی خواهد گرفت، احساس می‌کند وضعیت کشور او را به سوی قفس تنور و آشپزخانه می‌راند.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00