نویسنده: دکتر مریم برمک
«مقصر کیست؟» اسم رمانی است از عبدالوارث برمک که در بهار امسال(1400) نشر و رونمایی شد. این رمان توسط کسی که ادبیات نخوانده و از لحاظ مسلکی داستاننویسی را آموزش ندیده نوشته شده است و در ضمن اولین تجربۀ نویسنده در زمینۀ داستاننویسی است، ولی دغدغهمندی نویسنده در قبال مسایل اجتماعی و بخصوص وضعیت زنان در افغانستان باعث خلق این اثر شده است. در این نوشته کوشش شده است که این رمان از دیدگاه فمیمنیستی مورد مطالعه قرار گیرد.
درست است که نمیتوانیم این داستان را یک داستان فمینیستی بنامیم اما این داستان در شناساندن شعور زنانه و حساسیتهای زن افغانستانی موفق عمل کرده است. ادبیات زنانه به این معنا نیست که زنان در محور شعر، داستان و… قرار بگیرند، بلکه به این معنا است که احساسات و عواطف زنانه بیواسطه با خواننده در میان گذاشته میشود یا بهتر بگوییم در ادبیات زنانه، زنان از زاویۀ دید زنان تصویر میشوند. این رمان با اینکه توسط یک مرد نوشته شده ولی اگر توسط یک زن نوشته میشد، باز هم هیچ تغییری در زبان روایت نمیآمد؛ زیرا نویسنده توانسته بخوبی خود را به جای شخصیتهای زن قرارداده و از زبان آنها سخن بگوید؛ مثلا وقتی به جای «سارا» – که شخصیت اصلی داستان است- قرار میگیرد، طرز تفکر و جهانبینی کاملا زنانه است، اما وقتی به جای «چنارگل» پدر سارا قرار میگیرد، احساسات، عواطف و جهانبینی مردانه را به نمایش میگذارد. این در حالی است که نوع نگاه نویسنده در جوامع مردسالار نرینهمحور است و کار ادبی در جوامع مردسالار ویژگی مردانه دارد.
نکتۀ مهم دیگر در داستانهایی که در جوامع مردسالار خلق میشود، این است که فقط ارزشگذاریهای مردانه، ادراکات، داوریهای مردانه و جهانبینی مردانه، جهانبینی انسانی تلقی میشود؛ اما در این رمان، هرچند به شکل اندک این طرز تفکر زیر سوال میرود که این مسأله در گفتگوی سارا با منصور در اولین صحبتشان از طریق پیام خودنمایی میکند.
سارا شمارۀ منصور را از میان اسناد پیدا کرده به تلفنش از طریق واتساپ پیام فرستاد: اسناد را نفرستادید؟
«منصور با خواندن پیام نمیدانست که این پیام از کی است و کدام اسناد… در جواب نوشت: میشه خود را معرفی کنید آقا؟ سارا در جواب نوشت: چرا همیشه آقا؟ آیا مهم است همه باید آقا باشند؟ دختر نمیتواند پیام بدهد؟ دختر نمیتواند کار کند؟ شما مردان چرا اینقدر خودخواه هستید و همیشه تنها مردان را ترجیح میدهید و در ذهنتان تنها مرد است…من سارا هستم کارمند دفتر..»(برمک،1400،ص)
نکتۀ مهم دیگر این است که اثر ادبی و یا اثر هنری که یک مرد میآفریند، کمتر اتفاق میافتد که شخصیت زن با ویژگی غیرجسمانی به وصف درآید، بلکه زن در همچون آثار با ویژگیهای همه پسند و زیبایی تحسین شدنی ظاهر میشود، اما در جهانبینی زنانه، زن میتواند از دریچهای تازه به جنس خود بنگرد؛ دریچهای که در آن، زن فارغ از زیباییش نیز میتواند مطرح شود. در این داستان در هیچ جایی از زیبایی و قد و قامت سارا که نقش مرکزی داستان را برعهده دارد، سخن نرفته است. فقط در یک مورد از زبان زن دیگر که به طعنه و تمسخر به سارا «قاق روده» میگوید: سخن رفته که این خود ریشه در واقعیتهای اجتماعی ما دارد که زنان همیشه از طرف همجنسان خودشان مورد تحقیر و تمسخر و داوریهای بیرحمانه قرار میگیرند.
شارلوت برونته نویسنده معروف بریتانیایی در داستانهایش همیشه زنانی را به عنوان قهرمان انتخاب میکرد که بطور عرفی جذاب و دلربا نبودند. رابینز در این مورد مینویسد که دلیل این کار برونته این بود که تاکید بر جذابیت فیزیکی در قصه الزاما بدین معنا نیست که یک زن بدقیافه نمیتواند به طریقههای دیگر جذاب و دلربا باشد. (رابینز، 1389،ص84)
جامعۀ افغانستان نه تنها جامعۀ مردسالار است بلکه زنان نیز در آن به گونهای تربیت شدهاند که مردسالاری را به عنوان ارزش برتر پذیرفتهاند و خواستههای مردان را در روابط خانوادگی و اجتماعی بر هرچیز ترجیح میدهند. اما میماند مسأله یک تعداد زنانی که تفکرشان علیه مردسالاری شکل گرفته و جامعۀ مردسالار را نمیپذیرند. پس دنبال یک جامعۀ ایدهآل و جامعهای که از نظرشان به زنان آزادی داده شده باشد، هستند و با اولین معرفت از جوامع اروپایی و آمریکایی فکر میکنند که حقوق زن در آن جوامع تأمین میشود که سارا نیز قربانی این طرز تفکر شده است. پس با توجه به این مورد، نکتۀ ارزشمند داستان این است که با به تصویر کشیدن وضعیت زن در جامعۀ افغانستان و قبرس، هر دو جامعه را به باد انتقاد میگیرد. قبول کردن این حقیقت که وضعیت زن در افغانستان به شدت قابل انتقاد است، هر دختر این سرزمین درک میکند؛ فقط کافی است از خانه تا محل کار یا بازار برود تا این وضعیت رقتبار را درک کند، اما قبول کردن این حقیقت که وضعیت زن در جوامع پیشرفتهای مثل قبرس، به طریقههای دیگر رقتبار است، سخت است. به همین سبب جامعۀ ایدهآل برای بسیاری از زنان و دختران ما جوامع غربی است. در این رمان بسیار زیبا و ماهرانه و بصورت رئالیستی و واقعگرایانه هم جامعۀ افغانستان را به باد انتقاد میگیرد و هم میانتهی بودن و رقتبار بودن وضعیت زن در جوامع پیشرفته را در مقابل چشمان خواننده قرار میدهد و ما را وادار میکند که در تعریف و آرمان ما از جامعۀ ایدهآل تجدیدنظر کنیم و برای حل مشکل خود راهحل مناسب دیگری جستجو کنیم.
*برمک، عبدالوارث، مقصر کیست؟، کابل، مطبعۀ احمدی،1400.
*رابینز، روت، فیمینسمهای ادبی، ترجمۀ احمد ابو محبوب، تهران، نشر افراز، 1389.