نویسنده: مهری رضایی، دکترای حقوق بینالملل و استاد دانشگاه
قسمت پنجم: ازدواج کودکان
ب- اثرات زیانبار ازدواج اطفال
ازدواج در طفولیت برای زنان بینهایت زیانآور است. این نوع از ازدواج اغلب از تکمیل آموزش زنان جلوگیری میکند و آنها را در سنین پایینی از خانوادههایشان جدا کرده و وارد یک زندگی بیگانه و خشن میکند . به علاوه ازدواج در طفولیت زنان را مجبور میکند تا قبل از آمادگی جسمی و روانی، مقاربت کنند و قبل از آمادگی بدن آنها برای تحمل فشارجسمانی زایمان، وضع حمل کنند. همچنین مطالعه مدیکاموندیال نشان میدهد که زنانی که در طفولیت ازدواج کردهاند، از اطفال خود از نظر روانی فاصله میگیرند و در نتیجه صحت روانی مادر و طفل به خطر میافتد. در افغانستان بعضا دختران بسیار جوان به مردان بسیار پیر به ازدواج داده میشوند. این نوع از ازدواج باعث میشود تا زن خدمتکار خانواده شوهرش شود، زیرا مرد به اندازهای پیر است که توان جنسی خود را برای تولیدمثل از دست داده است. به عنوان مثال: «در ولایت فاریاب در سال 2001، نسیمه در سن 9 سالگی به ازدواج یک مرد 70 ساله درآمد. از آن زمان به بعد، او خدمتکار آن مرد بوده است. آن مرد توان جنسی خود را از دست داده و هرگز به نسیمه نزدیک نشده است. زمانی که نسیمه 16 ساله شد، او خواستار تفریق شد. محکمه ادعای او را رد کرد و گفت که ازدواج او در سن 9 سالگی قانونی بوده است. کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان تقاضای تجدید نظر حكم محکمه را در اوایل سال 2007 مطرح کرد، اما محکمه مدنی تاکنون در مورد تفریق نسیمه حكم نكرده است.»
همچنین در قضیهای دیگر: «دو دختر هشت ساله و سه ساله توسط پدرشان از یک ولایت به ولایت دیگری منتقل شده و در آنجا در بدل سه هزار دالر آمریکایی به فروش میرسند، شخص خریدار دو طفل را به خانه خود برده، به نکاح دو پسر خود درمیآورد. کارمندان کمیسیون موضوع را با والی ولایت درمیان میگذارند و در نتیجه والی مبلغ سه هزار دالر را به شخص مقابل پرداخت و اطفال به پدرشان تسلیم داده شد و ایشان عازم زادگاهشان شدند. با اینکه اقدام والی برای حمایت از اطفال قربانی قابل تقدیر است، اما باید توجه داشت که برای جلوگیری از تکرار این اعمال به اقدامات سیستماتیک، پیشگیرانه و حمایتی نیاز است».
گفتاردوم: بد دادن
بد دادن بر اساس رسوم وعنعنات ناپسند در بعضی از مناطق افغانستان رایج بوده و به منظور رفع منازعات صورت میگیرد، به طوری که وقتی یکی از اعضای خانواده دختر، شخصی را به قتل برساند، به خاطر حل این منازعه، دختر خانواده قاتل به یکی از اعضای خانواده مقتول به بد داده میشود. دختر به بد دادهشده مانند برده در آن خانواده زندگی نموده و اکثرا مورد خشونت و بد رفتاری قرار میگیرد. مشکل عمده در این مورد، عدم حاکمیت قانون و نقش ضعیف نهادهای عدلی و قضایی در افغانستان بوده و به همین دلیل اکثر قضایای بد دادن، توسط جرگههای قومی- محلی فیصله میشود که در آنها قربانی شدن زنان و دختران خردسال همواره به عنوان یک اصل پذیرفته شده، عملی میگردد.
بر اساس شکایت وارده به کمیسیون مستقل حقوق بشر «پدری جهت فسخ نامزدی دخترش که 13 سال قبل در بدل قتل سهوی که توسط کاکا (عمو) دختر صورت گرفته بود، به بد داده شده بود، به کمیسیون مراجعه کرد. بر اساس اظهارات پدر دختر، در زمان حادثه خانواده آنها مبلغ هنگفتی را نیز به خانواده مقتول تسلیم داده بودند، اما بر اساس اجبار قوماندان (فرمانده) محل، دختر وی که در آن زمان فقط شش ماهه بود، نیز به خانواده مقتول به بد داده شده بود. این دختر که فعلا 13 سال دارد، به ازدواج مذکور رضایت ندارد و به همین دلیل پدرش برای حمایت به کمیسیون مراجعه کرده بود. براساس پیگیریهای مستمر کمیسیون مستقل حقوق بشر، قرار قضایی مبنی بر فسخ نامزدی دختر توسط محکمه مربوطه صادر گردید.»
همچنين در قضيهاي ديگر: يكي از دختران ولسوالي قيصار ولايت فارياب كه به يك مرد 45 ساله به بد داده شده است، گفت: «برادرم يك مرد را در سال گذشته به قتل رساند. موسفيدان قوم جرگه كردند و پدرم را مجبور نمودند كه مرا در 13 سالگي به برادر مقتول بدهند.» اينگونه رسوم و عنعنات ناپسند طبق ماده ي 427 قانون جزاء جرم پنداشته ميشود.
بد دادن از رسوم سنتي و ناعادلانهاي است كه تمام حقوق زن را به عنوان يك انسان از بين ميبرد و او را مانند برده به تاوان جرم مرتكب شده توسط شخص ديگر به بستگان مقتول ميسپارند.
گفتارسوم : بدل قرار دادن
بدل دادن دختران نیز یکی از مشکلات دیگر دختران است. بدل دادن دختران نیز نوعی از ازدواج اجباری است که بیشتر جنبه اقتصادی داشته و دو خانواده به خاطر کاهش مصارف ازدواج، دخترانشان را مبادله میکنند، چون در صورت بدل دادن دختران، نیازی به تهیه جهیزیه و پرداخت گله (شیربها) نیست؛ درحالی که ازدواج در افغانستان به صورت سرسامآوری هزینهبردار است. در صورت بدل دادن دختر، بسیار امکان دارد که یکی از این دختران رضایت نداشته باشد، و اگر چنین نیز نباشد، بعد از ازدواج اگر یکی از این دختران مورد خشونت قرار بگیرد یا مشکلی در زندگیشان پیش بیاید، دختر مبادلهشده در خانواده دیگر نیز مجازات میشود. ازدواج بدل به دلیل اینکه زن را به صورت گروگان به شرایطی وابسته میکند که فراتر از اختیار او قرار دارد و حقوق اساسی وی را محدود به خواستههای افراد دیگر مینماید، غالبا باعث مشکلات ناخواسته، مانند محرومیت یا خشونت میشود.
طبق قانون مدنی افغانستان «در عقد ازدواج بدل، زن، بدل زن دیگری قرار نمیگیرد » و هرگاه «شخصی زن بیوه یا دختری که سن 18 سال را تکمیل کرده باشد، به خلاف رضا و میلش به شوهر دهد، به حبس محکوم میگردد» و همچنین «بد دادن خلاف قانون بوده و مرتکبان آن به جزای حبس متوسط محکوم میگردند.» با اینکه بدل قراردادن خلاف قوانین است و باعث باطل شدن عقد ازدواج میشود، اما براساس گزارشات رسیده از ولایات کشور ازدواج بدل به صورت گسترده در محلات مختلف واقع میگردد و یکی از عوامل مهم در زمینه گسترش ازدواجهای بدل فقر و عدم توانایی پرداخت طویانه و مخارج عروسی میباشد. در قضیهای« مرد متأهلی در بدل ازدواج مجدد، دختران خود را به برادران دختر موردنظر که هر یک در سنین ده و هفده سال قرار داشتند، به وعده ازدواج میدهد؛ براساس شکایت مادر این اطفال قضیه مورد پیگیری کمیسیون قرار گرفت و در نتیجه با همکاری مقامات ولسوالی دختران مذکور که هر یک هشت و چهار سال داشتند، دوباره به مادرشان تسلیم داده شدند.
به طور کلی میتوان گفت ازدواجهای اجباری پیامدهای منفی زیادی را به دنبال دارد. بر اساس گزارشهای کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان قضایایی وجود دارد که در آن دختران به ازدواج رضایت نداشته و به همین دلیل دست به فرار از منزل میزنند. گاهی این قضایا به خشونت کشیده شده و دخترها قربانی خشونتهای دیگری مانند تجاوز جنسی، لتوکوب یا اختطاف گردیدهاند. گاهی قضایای فرار از منزل به قصد ازدواج، از سوی نهادهای عدلی و قضایی به عنوان اختطاف یا زنا مورد بررسی قرار میگیرد.
پایان.