پس از خروج نیروهای بینالمللی و با شدت گرفتن جنگها و سقوط ولسوالیها در ولایتهای شمالی و شمال شرقی با افزایش آمار کشتهها و زخمیها، به شمار آوارگان و بیجاشدگان این ولایتها نیز افزوده شده است.
طی چند ماه پسین، موج مهاجرت از ولایتهای ناامنی چون تخار، کندز، بدخشان، هلمند، قندهار و غزنی به سوی ولایتها و حتا کشورهای همسایه و خارجی جریان گرفته است.
در باغسرای شمالی کابل نیز شمار زیاد بیجاشدگان ولایتهای تخار، کندز، بدخشان و ولایتهای دیگر انباشته شده است که در وضعیت نامطلوبی بهسر میبرند.
طالبان در ساحات زیرکنترلشان بر مردم، خصوصا برای زنان محدودیتهای سنگین وضع میکنند که شهروندان این ولایتها را ناچار به ترک خانه و کاشانهشان کرده است. شمار زیادی از این خانوادهها که تنها زنان استند به ولایتهایی که امنیت نسبی دارد، آواره شدهاند.
یکی از مهمترین دلیلهایی که خانوادهها، خانههایشان را ترک کردهاند این است که طالبان تمرکزشان بر خانوادههایی است که دارای دختران جوان هستند. آنها هم به دلیل هراسی که از این ناحیه دارند به زودترین فرصت خودشان را از ولایتهای درگیر جنگ، بیرون کشیدهاند.
مولوده سفری، دختر جوانی است که دو روز پیش با خانوادهاش از تخار به کابل آمده است. او میگوید: «خانوادهی ما چون دختر داشت، خواست هرچه زودتر وطن را ترک کنند. طالبان در مسجد اعلام میکردند که نوبتی برایشان غذا ببریم. کار ما در آنجا آشپزی شده بود. آنها همه را ناگزیر به خواندن نماز در مسجدها میکردند، اگر کسی در جماعت شرکت نمیکرد و برایشان پناه نداده و غذا نمیبرد، لتوکوب میشد.»
بخش دیگری از خانوادههای بیجاشده کسانی هستند که در خانههایشان هاوان و مرمی اصابت کرده و برای ادامهی زندگی سرپناهی نداشتهاند. عایشه از زنانی است که پنج روز پیش با خانواده و شوهر زخمیش از ولایت تخار به کابل آمده است و در میان انبوه بیجاشدگان بهسر میبرد. او میگوید: خانهاش در جنگها ویران شده و شوهرش نیز در اثر اصابت مرمی زخمی شده و اکنون در یکی از شفاخانههای کابل بستری است.
بخش بزرگ بیجاشدگان در سرای شمالی تجمع کردهاند و شمار و زمین وسیعی برایشان اختصاص یافته و شماری از این خانوادهها زیر خیمهها روز و شبشان را میگذرانند و شماری دیگرشان نیز حتا دارای خیمه نیستند و زنان چادرهایشان را به هم گره زده و از آن همچون سایبان استفاده میکنند. خیمهها در نزدیکی هم جاخوش کردهاند و گشتوگذار شمار زیاد مردم به هرسو سروصدا و ازدحام غیرقابل تحملی را ایجاد کرده است. خیمهها در زیر خاکها فرو رفتهاند و خانوادههایی که با هم خویشاوندی دارند، به گونهی مختلط زیر یک خیمه زندگی میکنند تا از تابش آفتاب سوزان در امان بمانند.
عمدهترین موردی که زنان بیجاشده با آن روبهرو هستند، دسترسی نداشتن به خدمات صحی است. شماری از زنان بیجاشده بیمار یا هم باردار هستند و شماری هم به دیگر بیماریهای ساری و غیرساری مبتلا هستند که به گونهی درست به آنها رسیدگی نمیشود.
بیبیگل سه روز پیش در این مکان زایمان کرده و پسرش را به دنیا آورده است. او در پاسخ به پرسشم که چرا به شفاخانه برده نشده، گفت: «من پسرم را در همینجا به دنیا آوردم. هیچ پولی نداشتیم که به شفاخانه برویم و آنجا ولادت کنم.»
او که تمام وسایل خانهاش را طالبان به غارت بردهاند اکنون ضمن داشتن غذا و سرپناه، به مراقبت و دارو نیاز دارد.

به گفتهی مرسلین عمری که همچون نمایندهی بخش صحی در این مکان کار میکند، میگوید: «حدود ده هزار خانوادهی بیجاشده در این مکان حضور دارند. در میان این ده هزار خانواده هیچ کسی به تشناب و حمام دسترسی ندارند. آبهایی که توسط نهادهای امدادرسان و افراد خیّر به آنها می رسد فقط برای آشامیدن کفایت میکند.»
بحث دیگر این است که در این مکان کوچک که عضوهای خانوادهها در نزدیکی هم هستند و فاصلهی اجتماعی در هیچ صورت مراعات نمیشود، در حالی که تا حالا کرونا صحت مردم را تهدید میکند.
شفیفه نیز از کندز آواره شده و از نبود خدمات صحی در این مکان شکایت دارد. او میگوید: «غیر از غذا ما هیچ چیزی نداریم. من شب از معدهدرد جیغ میکشیدم اما پنجاه افغانی در دست نداشتم که دارو بخرم.»
زنان بیجاشده با روان آسیبدیده از آزار مردان اطرافشان نیز شاکی هستند. مولوده همچنان از آزار و اذیتهای مردانی که حتا ممکن است از بیجاشدگان نباشد و خودش را در میان آنها جا زده باشد، شکایت میکند. او میگوید: «ما در نهایت ناچاری در یک جای ناپاک، بدون آب و غدا و فرش زندگی میکنیم؛ اما شماری از مردان ناچاری ما را تماشا کرده و به تمسخر ما میپردازند. آدمهای زیادی ما را وسیلهی خنده و خوشحالیشان میدانند و برخیها فقط برای استهزا کردن ما آمدهاند.»
در میان بیجاشدگان هر ولایت شمار نمایندهها وجود دارند که در توزیع غذا، خیمه و خدمات صحی کار میکنند؛ اما هیچ یک از آنها زنها نیستند و از نیازهای زنان آگاهی ندارند و زنان نیز بیشتر نیازهایی دارند که به هیچ کدام از این نمایندهها گفته نمیتوانند. در صورتی که به چیزی نیاز داشته باشند، باید مردان با مسئولان صحبت کنند. مولوده در میان صحبتهایش گفت: «زمانی که به چیزی ضرورت داشته باشیم، به ما نمایندهی شما کجاست؟ وقتی ما حرفی بزنیم میگویند ما با مردان شما گپ میزنیم.»
هرچند توجه به وضعیت بیجاشدگان از ضرورتهاست اما وضعیت زنان بیجاشده بیشتر مورد تامل است. آنها نسبت به مردان نیازهای بیشتر دارند زیرا در میانشان زنان شیرده، باردار، پریود و دارای بیماریها و مشلاتی هستند که برای رفع شدنش از نمایندههای مرد خواستار کمک نمیتوانند.