قانون اساسی پیشا طالبان، نظام افغانستان را دولت جمهوری اسلامی خوانده بود که در آن همه شهروندان بدون در نظر داشت جنسیت در برابر قانون ازحقوق مساوی برخور دار بودند.
زنان و مردان جامعه باچنین بینش زندگی و فعالیتهای شان را عیار ساخته بودند و کنشگری میکردند که با سقوط جمهوریت با چالش عمده روبرو شدند. چالشکه شوک آور و غیر قابل باور بود، زنان به یکبارگی ازصحنه قدرت، سیاست، آموزش و تحصیل محروم شدند. درحال حاضر مهمترین چالش را که سقوط جمهوریت متوجه زنان ساخته است «آینده نامعلوم و غیر قابل پیش بینی بودن شرایط» است. هرچند که ایدئولوژی طالبان و نوع نگاه شان نسبت به زنان بر کسی پوشیده نیست، چون بارها اعلام کردهاند که برای زنان در چوکات شریعت اسلامی حق میدهند. اما با توجه به تغییر و تحولات آنی که به میان میآید، چند دستگی که در سطوح تصمیمگیری و رهبری طالبان وجود دارد، قرائت خشک و سخت که از شریعت ارایه میکنند، آینده زنان تیره و تار پیشبینی میشود. شاید هیچ دوره در تاریخ افغانستان زنان به این شدت دچار کثرت تحول و میزان آشوب نشده باشند و دلیل این امر هم روشن است که زنان به نظم مشخص عادت نموده بودند و روابطشان را بر اساس آن نظم تنظیم میکردند و فکر هم نمیکردند که نظم مستقر به این زودیها متلاشی شود.
زنان در سالهای پسین بارها موضعگیریهای صریح داشتند و پیوسته بر طبل میکوبیدند که به عقب بر نمیگردند و در این زمینه خطوط قرمزی هم ارایه میکردند، اما همه چیز خلاف باور همگانی سقوط کرد و بستر زوال و اوفول زنان را فراهم ساخت، زنان از عرصههای مختلف زندگی اجتماعی کنار زده شدند و درخانه نشینی اجباری وادار گردیدند.
در نظام جمهوری جایگاه زنان در قانون تعریف شده بود، هیچ ممانعت قانونی فرا روی آنان وجود نداشت، بر اساس مفاد قوانین، قواعد بازی مشخص بود و کنشگران زن میتوانستند آینده بازیگری و حضور شان را در مناسبات قدرت و سیاست پیشبینی کنند، اکنون این منظومه فکری به هم ریخته است، جایگاه و آینده زنان روشن نیست که با سرنوشتشان چه معامله صورت میگیرد، بازیگران بین المللی با طالبان در مورد سرنوشت زنان چگونه تعامل میکنند، حقوق و جایگاه زنان در کجای سیاست بازیگران بین المللی قرار میگیرد، قدرتهای بزرگ و سازمانهای جهانی بر اساس کدام معیارها و ارزشها در مورد سرنوشت زنان با طالبان گفتگو میکنند، چنین شرایط است که ایجاب مینماید زنان بر علاوه اعتراضهای خیابانی، روشنگریهای رسانهیی، هستههای لابیشان را فعالتر کنند، در مراکز تصمیم گیرندگان جهانی حضور یابند، مطالبات و وضعیت زنان را به آنان برسند، زیرا زنان درجایکه در مورد سر نوشت تصمیم گرفته میشود باید حضور داشته باشند، صدای اعتراضهای خیابانی را در اتاقهای تصمیمگیری بین المللی برسانند، از اختلافات که باعث تضعیف صدای زنان میگردد، بپرهیزند، چون وضعیت نابسامان ایجاب میکند که زنان به شدت محاسبه گر باشند، پیش فرضهای قضاوت خود را عوض کنند یا حداقل در مساله جمعی زنان همصدا و همنظر باشند، آنان را که فرصت برای شان فراهم میشود در مراکز مهم جهانی حضور یابند، حمایت نمایند، زیرا اینها صدای زنان را انعکاس میدهند، از حقوق و جایگاه زنان سخن میزنند، مطالبات زنان را صریح و شفاف مطرح میکنند و این بسیار مهم است و در امر تصمیمگیری و تعامل دنیا با طالبان تاثیر فوق العاده میگذارد، نباید ناامید شد که این صداها ره بجای نمیبرد، این گونه قضاوت نباید کرد که اگر برسد هم تغییر در سیاستهای آنان به میان نخواهد آمد، این باور درست به نظر نمیرسد، زیرا محرومیت زنان مساله جدی و بحران بشری تلقی میگردد که با فشارهای بین المللی زمینه تغییر فراهم میگردد. این تربیونها فرصتهای عمدهای را به میان میآورد و بر آمدن جدید را برای زنان به تجربه میگیرد، شرایط ایستا نیست که زنان منتظر فرصت بنشینند، تماشا کنند تا اوضاع به خیر و خوشی به سرانجام برسد. طالبان درحال قناعت دادن جامعه جهانی هستند، برای آینده خودشان کنشگری میکنند، وعدههای تغییر و پذیرش کثرت میدهند، فرصت سازی میکنند، درچنین فضای زنان نباید کنار بایستند و منتظر بمانند.
سخنان بانو فوزیه کوفی رهبر حزب موج تحول افغانستان و تیم همرای شان را در سازمان ملل متحد شنیدم، سخنان ارزشمند، هدفمند و با در نظرداشت ارزشهای زنان بود که بسیار به موقع مطرح گردید. همهشان شفاف، مستدل و منطقی و حسابشده سخن گفتند و جهان را از وخیم شدن و به قهقرا رفتن زنان مطلع نمودند که واقعیتهای زنان باید با پیش فرضها و برداشتهای شما همخوانی پیدا کند.
این بر زنان است که از این صداها پیشتبانی کنند، دچار اشتباه محاسباتی نشوند، چون این محاسبه میتواند برای زنان خطرناک باشد و منجر به حذف کامل شان گردد.
محیط بازی عوض شده، زنان و مردان که وضع موجود برای شان پذیرفتنی نیست باید تربیونهای جهانی و خیابانهای جهانی را بدون صدا نمانند، از هر راه ممکن اعتراض کنند، سخن بزنند ورنه در گودال افراطیت بیبرگشت سقوط خواهند کرد که راه بیرون شدن آن دشواتر از امروز میگردد. بی توجهی زنان به صدای خودشان ممکن است به نابودی و به حاشیه رانده شدن کامل زنان منجر گردد، زیرا اگر این تلاشها جدی گرفته نشود، زنان در بیرون نیز منزوی خواهند شد.
زنان که امروز در صحنه جهانی از آدرس زنان افغانستان سخن میزنند، بیانگر این است که برای زنان فرصت داده میشود، جدی گرفته میشوند که حضور فعال در صحنه جهانی داشته باشند و این یک امید است. این امید را نباید با اختلافات درونی به نا امیدی تبدیل نمایند و لب یاس به دندان بگیرند و در گوشهیی بیصدا پرت شوند.