نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

تکفیر هنر؛ حفیظه در بلخ نقاشی‌هایش را به آتش کشید

  • عادله آذین
  • 23 عقرب 1400

«یک روز پیش از سقوط شهر مزار توسط طالبان، صاحب دکان تماس گرفت و گفت که باید دکان را تخلیه کنم و تابلوها را انتقال دهم، چون جانش در خطر خواهد بود.»

این نخستین جمله‌های دیوارنگار و نقاش مزاری؛ حفیظه محمدی در مورد بستن مرکز هنری‌اش است.

حفیظه محمدی دانش‌آموخته‌ی ادبیات انگلیسی است و چند سال را در مکتب‌های خصوصی تدریس کرده است. او پنج سال پیش، در حالی که کارمند یکی از نهادها بود، با هزینه‌ی شخصی خودش اقدام به ایجاد مرکز خانه‌ی هنر ویژه‌ی بانوان کرد.

خانه‌ی هنر ویژه‌ی بانوان برای دخترانی که دوست‌دار آموختن نقاشی بودند یک آموزشگاه بود و روزانه خانم حفیظه به آموزش آنان می‌پرداخته است.

این مرکز تنها آموزشگاه دختران نبود بلکه خانم حفیظه هرازگاهی در آن در مناسبت‌های ویژه نمایشگاه برگزار می‌کرده و از روزهای مهم بزرگذاشت می‌کرده.تکفیر هنر؛ حفیظه در بلخ نقاشی‌هایش را به آتش کشید

او در مدت پنج سال کارش در خانه‌ی هنر ویژه‌ی بانوان بارها اقدام به برگزاری نمایشگاه‌های خیابانی کرده است که مورد استقبال مردم و رسانه‌ها قرار گرفته است. هرچند کار هنری در ملاء عام کار سختی است اما با آن‌هم بسیاری از تماشاچیان به خانم حفیظه انگیزه‌ی ادامه‌ی کار می‌دادند.

این مرکز فرهنگی و هنری که از بزرگترین دست‌آوردهای دختر جوانی چون حفیظه محمدی است و تمام امید و آرزوهای او را تشکیل می‌داد پس از پنج سال، با ورود طالبان به شهر مزار شریف بند می‌شود و او ناگزیر می‌شود تابلوهایی را که با هزارگونه زحمت نقاشی کرده بود و با جان دوست شان داشت‌، بسوزاند.تکفیر هنر؛ حفیظه در بلخ نقاشی‌هایش را به آتش کشید

وسایل مرکز را که حاصل دست‌رنجش بوده، در گوشه‌ای برای فروش می‌گذارد و منتظر است کسی پیدا شود تا آن‌ها را خریداری کند چون دیگر او به این زودی‌ها امیدوار نیست بتواند دوباره مرکزش را سرپا کند.

هرچند خانم حفیظه چند همکار و شمار زیاد شاگرد در این بخش داشت اما پس از برانداز شدن نظام جمهوری و استقرار یافتن امارات اسلامی و ایجاد هرج و مرج در کشور، نمی‌داند آن‌ها کجا هستند و چه می‌کنند.

خانم حفیظه محمدی در سال‌های نخست مکتب بیش از هر مضمون مکتب نقاشی را دوست داشت تا این‌که در صنف نهم مکتب موفق شد به آموزشگاه نقاشی برود و این هنر را فرا بگیرد.تکفیر هنر؛ حفیظه در بلخ نقاشی‌هایش را به آتش کشید

خودش می‌گوید: «من در مسیر رفتن به مکتب، دانشگاه و آموزشگاه نقاشی با دشواری‌های فراوان برمی‌خوردم و دشواری‌های زندگی زنان را دیگر را نیز می‌دیدم‌. زنان دست‌فروش و گدا خیلی اذیتم می‌کرد. وقتی توانستم این دشواری‌ها را به تصویر بکشم، حس کردم که دیگر به رویاهایم دست یافته‌ام.»

همچنان بخوانید

امید به زندگی

امید به زندگی را از ما گرفت

11 دلو 1401
ستاره در جدال با تاریکی زندگی

ستاره در جدال با تاریکی زندگی

19 قوس 1401

این چشم‌دیدهای در خصوص زندگی زنان، او را واداشته است بیشتر ثابت‌قدم شود و در راه هنرش بیشتر تکاپو کند. همین است هنرکده‌ای را در دل شهرش بنیاد می‌گذارد و در خصوص زنان آغاز به کار می‌کند.

محتوای نقاشی‌های او بیشتر رنج، ناچاری، مورد ستم بودن و تهی‌دستی زنان پیرامونش است که در جنگ رویارو با واقعیت‌های تلخ زندگی دست و پا می‌زنند.تکفیر هنر؛ حفیظه در بلخ نقاشی‌هایش را به آتش کشید

به گفته‌ی خودش او یک روز پیش از سقوط شهر مزار از سوی صاحب دکان هشداری دریافت می‌کند و ناچار می‌شود دکانش را تخلیه کند؛ اما به حدی مردم به هراس و وحشت افتاده بودند که کسی حاضر نبوده است تابلوها و دیگر وسایل دکانش را منتقل کنند.

حفیظه محمدی، دختر نقاش و دیوارنگاری که پنج سال برای پیرامونیانش کار کرد و برای آنان آفریننده‌ی امید و هدف بود، اکنون ناگزیر به نشستن در گوشه‌ی خانه‌اش شده است و نمی‌داند چه زمان و در کجای زمین دوباره چنان هنرکده‌ای را بنیاد خواهد گذاشت و مشتاقانه در آن کار خواهد کرد.

«امیدوارم این روزها زود سپری شوند و من و زنان دیگر بتوانیم بی هیچ هراسی به کارهای مان برگردیم و دوباره رویاهای مان را پیگیری کنیم.»

تکفیر هنر؛ حفیظه در بلخ نقاشی‌هایش را به آتش کشید
تکفیر هنر؛ حفیظه در بلخ نقاشی‌هایش را به آتش کشید
تکفیر هنر؛ حفیظه در بلخ نقاشی‌هایش را به آتش کشید
تکفیر هنر؛ حفیظه در بلخ نقاشی‌هایش را به آتش کشید
تکفیر هنر؛ حفیظه در بلخ نقاشی‌هایش را به آتش کشید
تکفیر هنر؛ حفیظه در بلخ نقاشی‌هایش را به آتش کشید
موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: مردم تحت ستم طالبان
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود
هزار و یک شب

فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود

23 حوت 1401

یاسمن را به ظاهر دادند و در بدلش خواهر ظاهر را به برادر یاسمن گرفتند. هرچند یاسمن از بودن و ازدواج با ظاهر خوشحال بود، اما ظاهر از این ازدواج راضی نبود و یاسمن را نمی‌خواست. او...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00