آنگاه که سقف آرزوهایم فروریخت!
در کابل زندگی میکردم و طبق معمول هر روز از ساعت هفت صبح الی چهار عصر در دفتر کارم حاضر بودم و وظایفی که به من سپرده میشد را اجرا ...
در کابل زندگی میکردم و طبق معمول هر روز از ساعت هفت صبح الی چهار عصر در دفتر کارم حاضر بودم و وظایفی که به من سپرده میشد را اجرا ...
فریادهای شورمندانه و رشکبرانگیز برای کارها، فعالیتها و رویاها از حنجرهام بیرون میشدند دیگر زنده نیستند. صدای که از فرطِ شور رفتن به سمتوسوی آینده بهتر لرزش داشت، میلرزاند. شکوهی ...
در روزنهی کمسوی آفتاب که از کلکین اتاقش میتابید، روی تشکچهای که با پارچههای رنگارنگ مربعی شکل با مهارت بینظیری به هم دوخته شده بود، نشسته و بر تن بیجان ...
دنیای عجیبی برایمان رقم خورد؛ کاملا ناخواسته، کاملا منفور. پارسال را یادتان است؟ برای روز جهانی محو خشونت علیه زنان، برنامهریزیهای متعدد میشد. ریاستهای امور زنان و سایر نهادهای حامی ...
گروهی از زنان معترض در بلخ در یک گردهمایی از جامعه جهانی خواستند که فشارهای سیاسی بر طالبان را افزایش دهند تا وادار به رعایت حقوق بشر در افغانستان شوند. ...
زرافشان ابراهیمی یکی از دختران در شهر کابل است که ناچار به بستن مرکز آموزشیاش شده است. او در اوایل سال روان با یکی از دوستانش شریک میشود و یک ...