نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
  • ستون‌ها
    • زنان و مهاجرت
    • نخستین‌ها
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

پانزدهم اگست چه بر سر زنان و دختران افغانستان آورد؟

  • نیمرخ
  • 25 قوس 1400
photo_2021-12-16_09-54-03

گزارش از صمصامه سیرت

حوالی ساعت هشت صبح پانزدهم اگست، سلیمه (نام مستعار) در دفتر کارش رسیده بود. با عجله یونیفورم‌ش را به تن کرد و آماده کار ‌‌شد. او هرگز تصور نمی‌کرد که 15 اگست آخرین روز کاریش باشد، اول صبح نشاط لازم را داشت و مصمم بود که امور را مانند گذشته مدیریت کند. سقوط کلان‌ شهرها هرچند اضطراب و نگرانی را بر این پولیس24 ساله چیره کرده بود اما تأکید پیوسته مقامات بر بهبود وضعیت و استقرار صلح در کشور، رگه‌های امید و دوام کار را بر او نوید می‌بخشید.

حوالی ساعت 11 صبح پانزده اگست، سلیمه در یک جلسه کاری با دیگر همکارانش سرگرم بود که ناگهان شایعه‌ای سقوط کابل به جلسه رخنه کرد و همه‌ای حاضران اختیار شان را از کف دادند. دیگر خبری از تدبیر و تلاش برای پایان و مدریت کار نبود، همه غافلگیر شده بودند و سلیمه نیز. همه از خود می‌پرسیدند که چگونه می‌توان از این تنگنا جان سالم بدر برد؟ هیچ اندیشه‌ای جز فرار و تقلا برای نجات جان از چنگال جنگجویان قهار طالبان، در ذهن سلیمه جای نداشت.

سلیمه به سرعت یونیفورم‌ش را از تن بیرون کرد و راه خروج را در پیش گرفت؛ وقتی بیرون از اتاق کاریش به حیاط وزارت داخله رسید، سربازها و افسران پولیس را دید که سراسیمه اند و عده‌ای در حال نابود کردن اوراق و مدارک کاری اند. تلنگری بر ذهنش وارد شد، دوباره به اتاق کارش بازگشت و برخی از مدارک و اسنادی را که ممکن بود به شناسایی و تثبیت هویت او کمک کند با خود برداشت. در میان اوراق عکس‌های از سلیمه که به عنوان یادگاری از موفقیت‌های کاریش شمرده می‌شد، نیز شامل بود.

سلیمه با اورراق و عکس‌هایش از دفتر بیرون شد و خود را به چهارراه شهید حدود یک کیلومتری دورتر از وزارت داخله رساند تا با موترهای شهری خود را به خانه برساند؛ ترافیک سنگینی در شهر حاکم بود، از سوار شدن به موتر چشم پوشید و با پای پیاده به سوی خانه راه افتاد. پس از دو ساعت پیاده روی همراه با ترس و نگرانی به خانه رسید. همه چیز تغییر کرده بود و آخرین روز کاری سلیمه به بدترین شکل پایان یافته بود.

 روزهای بد و ترسناک آغاز شده بود و خبر تلاشی منازل مسکونی، بازداشت و تیرباران کارمندان سابق دولت و به ویژه زنان و مردان نظامی هر روز مانند کابوس بد، سلیمه را دنبال می‌کرد. هرازگاهی محل زندگی‌ش را تغییر می‌داد تا مبادا طالبان او را بازداشت کنند. پرسش اصلی در ذهن او این بود که چگونه باید از کشور فرار کند؟

تا ختم پروسه تخلیه به رهبری ایالات متحده در کابل بود؛ اما به دلیل تجمع در اطراف میدان هوایی کابل و بی‌نظمی روند، نتوانست از کشور خارج شود. ترس و اضطراب هر روز بیشتر می‌شد. در نهایت سلیمه مجبور شد در روزهای پایانی ماه سپتمبر با استفاده از روپوش (چادری) از مسیر زمین به ایران سفر کند.

او می‌گوید:”هیچ‎گاه اینقدر ناامید و خسته نبودم. فکر می‌کنم زندگی‌ام نابود شده. از وطن، از خانه و خانواده دور شدم.”

سلیمه می‌گوید که با تحمل تمامی چالش‌ها فقط تلاش می‌کرد که به جنرالی برسد و در بلندترین سمت‌ها کار کند؛ اما حالا یک مهاجر بی سرنوشت است که تمام آروزهایش را دفن کرده است.

البته سلیمه تنها بانوی نیست که حاکم شدن طالبان زندگی او را کاملا تغییر داد.

همچنان بخوانید

رستوران رفتن زیر سلطۀ طالبان؛ غذا طعم وحشت می‌دهد

رستوران رفتن زیر سلطۀ طالبان؛ غذا طعم وحشت می‌دهد

9 سنبله 1402
امید به زندگی

امید به زندگی را از ما گرفت

11 دلو 1401

تهمینه (نام مستعار) در ریاست مطبوعات ریاست جمهوری افغانستان کار می‌کرد. او هنوز در داخل کشور است و مخفیانه زندگی می‌کند.تهمینه می‌گوید که مانند میلیون‌ها بانوی دیگر با تحمل مشقت و چالش‌های فراوان تحصیل کرد؛ اما اکنون همه زندگی‌ش زیر و رو شد.

تهیمنه می‌افزاید:”برای من دیگر اجازه کار ندادند، من شغل خود را از دست دادم خانواده‌م که حمایت مالی مرا داشتند اکنون در مشکل بسر می‌برند. دانشجوی سمستر سوم ماستری بودم و آرزوهای بزرگ در سر داشتم اما بدبختانه  برایم اجازه ادامه تحصیل داده نمی‌شود.”

او ناامید است و تاکید می‌کند که گروه حاکم به هیچ حقوق انسانی و بشری زنان حرمت ندارند و پابند نیستند.

سودابه (نام مستعار) دانشجوی سمستر هشت دانشکده ساینس در دانشگاه کابل و مریم دانش آموز صنف هشتم می‌گویند که پس از حاکم شدن طالبان اجازه رفتن به مکتب و دانشگاه را ندارند و شدیدا تحت فشار روانی قرار دارند.

مریم می‌افزاید که برای بیرون شدن از خانه مجبور است برقه بپوشد و این بدترین اجبار است.

طالبان حدود چهارماه قبل افغانستان را تصرف کردند. آنان دروازه‌های مکتب، دانشگاه و دفاتر را به روی دختران و زنان بستند و زنان را مجبور ساختند که در زمان بیرون شدن از منزل حجاب (برقه یا چادری) بپوشند.

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: مردم تحت ستم طالبان
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
کودک همسری
هزار و یک شب

خاطرات عروس 11 ساله

5 حوت 1401

قسمت اول‌ |‌ روزی که عروس شدم هنوز به بلوغ نرسیده بودم. پوشیدن پیراهن «خال سفید» و چادر سبز گلدار مرا از بقیه متفاوت نشان می‌داد، به همین خاطر حس غرور داشتم و خود را از همه برتر...

بیشتر بخوانید
کودک همسری
گوناگون

خاطرات عروس ۱۱ ساله

5 حوت 1401

قسمت دوم | بعد از «شب زفاف» تا هفت ماه با شوهرم همبستر نشدم. چون ترسیده بودم و شب زفاف برایم شبیه یک کابوس شده بود.تا آنجا که می‌توانم بگویم بدترین قسمت زندگیم آن شب بود.

بیشتر بخوانید
شبی که خواهرم سکوتش را شکست
سکوت را بشکنیم

شبی که خواهرم سکوتش را شکست

8 جدی 1400

روایت یکی از مخاطبان نیمرخ به مناسبت کارزار «سکوت را بشکنیم» صنف سوم مکتب بودم و با خواهران بزرگترم در یکی از اتاق‌های خانه کرایه‌ای‌مان قالین می‌بافتیم. خانه متعلق به شوهر عمه‌ام بود. گاهی شوهر...

بیشتر بخوانید
قاتل سریالی دختران افغانستان فرهنگ سنتی است
هزار و یک شب

قاتل سریالی دختران افغانستان فرهنگ سنتی است

9 قوس 1402

پدرم دختران زیادی داشت و تمام دختران خود را در سن کم شوهر می‌داد. پدرم قریه‌دار بود و ما همیشه مهمان داشتیم، کار زنان در خانواده پذیرایی از مهمانان بود، پدرم دو زن داشت و...

بیشتر بخوانید
پریود در تاریخ، اساطیر و ادیان
گزارش تحقیقی

پریود در تاریخ، اساطیر و ادیان

22 ثور 1401

این مطلب براساس مصاحبه با محمد حسین فیاض، پژوهشگر علوم دینی و بررسی مقاله عصمت شاهمرادی در مورد تبعیض مثبت به نفع زنان با تاکید بر حقوق شهروندی، نوشته شده است.  مساله پریود و زایمان...

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
  • ستون‌ها
    • زنان و مهاجرت
    • نخستین‌ها
EN