نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

طالبان با روح و روان زنان چه کردند؟

  • نیمرخ
  • 30 جدی 1400

نویسنده: دل‌آرام نیکزاد

وقتی طالبان در هرات به رسم پایان کار شادیانه زدند، مینا چنگ به موهایش برد و جیغ و ناله‌هایش کل ساختمان را برداشت. طوری که زنان همسایه همه در خانه‌ی آن‌ها جمع شدند تا او را آرام کنند.
پس از آن مینا هرگز آرام نشد؛ مگر با سروتونین، اس سیتالوپرام، فلوکستین، بوپروپیون و سترالین؛ این‌ها همه داروهایی است که آرامش روانی مینا را به گونه‌ی موقت بازمی‌گرداند.

مینا بعد از سقوط هرات آنقدر گریه کرده بود که مجبور شد به دلیل خشکی و آسیب‌دیدگی چشمانش به پزشک مراجعه کند. پس از آن بود که پدر و مادرش به او اجازه دادند به روانپزشک مراجعه کند. روانپزشک انواع داروهای آرام‌بخش و خواب‌آور را به او تجویز کرد. روزها و ماه‌های پس از سقوط را مینا با خوابیدن سپری می‌کرد و فقط در خواب آرام بود. می‌گوید هرگز باورش نمی‌شد کشور به صورت کامل و از راه نظامی سقوط کند.

مینا فعال مدنی و مدافع حقوق بشر است و از رشته‌ی اقتصاد را تا سطح لیسانس خوانده است. او در کنار فعالیت داوطلبانه در راستای حقوق بشر، سخت کار می‌کرد و به تازگی توانسته بود خانه-زندگی خانواده‌اش را سر و سامان دهد، موتر بخرد و طعم یک زندگی تقریبا مرفه و آرام را بچشد.

در روز سقوط هرات به دست طالبان از طریق دوستانش وضعیت جنگ و خبرهای کشور را دنبال می‌کرد که دوستش گفت: «مینا! شادیانه زدند کار تمامه.»

مینا می‌گوید: «در آن لحظه جهانم تیره و تار شد. بیست سال مبارزه و دستاورد‌های ما پوچ شد و آینده‌ی مان تباه».

در روایت مشابه، سمیرا(نام مستعار) در گیرودار سقوط هرات و به تاخیر افتادن پروازها پدر مریض خود را از دست داد. او می‌گوید درد از دست دادن پدر کم بود که کشور مان را هم از دست دادیم: «‌از لحاظ روحی خیلی صدمه دیدم. وقتی دخترا رو می‌بینم که نمی‌توانند مکتب یا وظیفه بروند خیلی ناامید می‌شوم. دچار افسردگی شدید شدم در اوج افسردگی به خودکشی فکر می‌کنم ولی باز پشیمان می‌شوم که شاید نمیرم، زنده بمانم و ناقص شوم.»

سمیرا دلیل مرگ پدرش را نبود پزشکان متخصص می‌داند، چرا که بسیاری از متخصصان کشور را ترک کرده بودند.

سمیرا می‌گوید اکنون خودش سخت به مشاوره نیاز دارد، اما به دلیل فقر و تنگ‌دستی نمی‌تواند نزد داکتر برود.

رعنا نیز داستان مشابهی دارد. رعنا ارچند از ذکر نام واقعی‌اش خودداری کرد، اما در مورد تاثیرات روانی قدرت گرفتن طالبان بر زنان، گفت: وضعیت روانی من «صفر، یعنی بهتره بگم زیر صفر. گریه، استرس و افسردگی و گریه‌های بی‌هنگام و بی‌خوابی شبانه با من عجین شده است.»

اما مشکل رعنا تنها سیاست‌های زن‌ستیزانه‌ی طالبان نیست، رعنا می‌گوید حتا بودجه‌ی درمان خودش را ندارد. به گفته‌ی او، آخرین پس‌اندازهای خانواده نیز در حال تمام شدن است و با این وجود چطور می‌تواند از مادر و پدرش پول مشاوره بخواهد. رعنا می‌گوید: «بی‌حس‌ترین موجود روی زمینم.»

همچنان بخوانید

ظلم بر زنان

نگذاریم ظلم بر زنان عادی‌سازی شود

22 دلو 1401
زنانی که خواستار سرنگونی طالبان هستند

زنانی که خواستار سرنگونی طالبان هستند

6 دلو 1401

سودابه، فاطمه، حسنا، هستی، سهیلا، مهرماه، اصیلا و جمیله داستان‌های مشابهی دارند. مشتی نمونه‌ی خروار!

شرف‌الدین عظیمی، مشاور و روانشناس می‌گوید کرونا و تحولات اخیر در کشور، بر شمار مراجعانش افزوده است. به نقل از آقای عظیمی شمار زیادی از مراجعان او را جوانان تشکیل می‌دهند. جوانانی که بیشتر این‌روزها از بازداشت شدن توسط طالبان می‌هراسند و این موضوع در آنها سبب ایجاد تنش درونی و استرس شده است.

آقای عظیمی می‌افزاید: «من به عنوان یک روانشناس، وضعیت را خوب نمی‌بینم. مشکلات افزایش خواهد یافت. ما روزی مشکلات سیاسی و اقتصادی مان را حل خواهیم کرد اما آنچه که به شکل یک سونامی جامعه و مردم را به خصوص شهرنشینان، نخبگان و باسوادان را زیاد رنج خواهد داد وضعیت ناآرام روانی افراد است. چون تحولات سیستم بیشتر این‌ها را صدمه زده است و تبعات آن ریشه خواهد دواند.»

سقوط نظام در افغانستان و منحل شدن قوانین حمایتی برای زنان، سبب افزایش چشم‌گیر خشونت‌های خانگی و خشونت مردان علیه زنان شده است.

سمیه بهبودی، مشاور و روانشناس با ذکر این موضوع می‌گوید پس از روی کار آمدن گروه طالبان در قدرت، شمار مراجعانش به شدت افزایش یافته است و اگر محدودیت‌های مالی و مشکلات اقتصادی در میان نبود شمار مراجعان او خیلی بیشتر می‌بود.

خانم بهبودی می‌گوید شمار زیاد مراجعانش را، رده‌ی سنی نوجوانان تا سنین پایان جوانی و اغلب زنان تشکیل می‌دهند. به نظر او زنان بیش از همه از تغییرات نظام آسیب روانی دیده‌اند.

بهبودی می‌افزاید که ناآرامی روانی در جامعه سبب افزایش خودکشی شده است: «متاسفانه شرایط زندگی امروزی افراد را به سمت یک ناامیدی مطلق می‌کشاند. آمار خودکشی در هرات فوق‌العاده بالا رفته است. این‌که خودکشی منتج به مرگ فرد سود باشه یک بحث است، اما تمایل به خودکشی و اقدام به خودکشی را نزد مراجعان خود به وفور می‌بینم.»

با گذشت ماه‌ها از سقوط ناباورانه و اشغال کشور توسط طالبان، مینا تنها راه نجات خود و خانواده‌اش را ترک کشور و مهاجرت دانست و کشور را به مقصد زندگی جدید در آلمان ترک کرد.

مینا می‌گوید: «در اوج افسردگی اقدام به خودکشی نکردم، اما مهاجرت هم نوعی خودکشی است. چرا که شما گذشته، خاطرات و تمامی داشته‌ها و دستاوردهای تان را می‌کشید، جا می‌گذارید و از نو یک آدم دیگر می‌سازید.»

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: خشونت طالبان با زنان
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
مادرم مرا فروخت
هزار و یک شب

مادرم مرا فروخت

10 حمل 1402

وقتی سیزده ساله شدم یک پیرمرد 72 ساله به خواستگاری‌ام آمد. مردم محل می‌گفتند که مرد پولداری است. مادرم چون شیفته‌ی پول و ثروت بود، با آنکه زندگی مان رو به بهبود شده بود، بازهم...

بیشتر بخوانید
تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد
هزار و یک شب

تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد

6 حمل 1402

یاسمن ۳۵ ساله است. زن قد کوتاه و لاغر اندام، با چشمان بادامی و رنگ گندمی که از فرط کار و فشار زندگی در دیار غربت دور چشمانش چین و چروک برداشته و قدش خمیده است.

بیشتر بخوانید
قربانی بد دادن؛ احساس می‌کنم سال‌هاست بر من تجاوز می‌شود
گزارش

قربانی بد دادن؛ احساس می‌کنم سال‌هاست بر من تجاوز می‌شود

9 حمل 1402

لیلا همانطور که روی سکو نشسته است و پشم‌ می‌ریسد، به غروب طلایی‌رنگ آفتاب تماشا می‌کند و آه بلندی می‌کشد. نخ پشم را دور سنگ‌ می‌پیچاند و چادرش را پیش‌ می‌کشد.

بیشتر بخوانید
عید زنان
هزار و یک شب

مردان عید دارند و زنان پاک‌کاری

5 حمل 1402

روز اول نوروز است. لباس و شال آبی‌رنگ و خامک‌دوزی را پوشیده‌ برای مبارک‌گویی سال نو راهی خانه‌ی اقوام و دوستانم شده‌ام. از دروازه که خارج می‌شوم، وارد جاده‌ی عمومی می‌شوم. نرم نرم باران می‌بارد. 

بیشتر بخوانید
فاطمه نیوشا - مهاجرت
هزار و یک شب

رویای معلمی و کابوس آوارگی

8 حمل 1402

پس از مدتی امتحان آزاد دادم و در بست معلمی کامیاب شدم. شغل معلمی یکی از آرزوهای دایمی‌ام بود. قبلا هر وقتی که معلم داخل صنف ما می‌آمد و تدریس می‌کرد، با خود می‌گفتم ایکاش روزی برسد...

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00