نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

نگاهی به شکل‌گیری هویت جنبش زنان در دوره‌ی جمهوریت

  • نیمرخ
  • 3 دلو 1400

نویسنده: عبدالصبور ستیز

جنبش زنان در افغانستان،‌ یک جنبش برابری خواهانه و از نوع جنبش‌های جدید اجتماعی بود که زنان برای ابراز وجود و ابراز هویت خود، توأم با تغییر اذهان عمومی در مفهوم جنسیت، مبارزه می‌نمودند.

جنبش زنان در افغانستان نیز متأثر از جنبش زنان در کشورهای منطقه و جهان بود. با توجه به داد و ستد فرهنگی و اطلاعاتی ای که بین جوامع وجود دارد روابط اطلاعاتی و فرهنگی نیز استحکام پیدا می‌کرد. جنبش زنان در افغانستان، هر چند به دوره های گذشته برمی‌گردد، اما با روی کار آمدن نظام نوین، مباحث تازه و فرصت‌های تازه‌ای را در روابط اجتماعی و زندگی مردم افغانستان وارد کرده‌بود که زمینه را برای تشکل‌ها و حرکت‌های جدید زنان فراهم می‌ساخت. جامعۀ زنان افغانستان نیز وارد این روند روابط فرهنگی و اطلاعاتی با جوامع پیرامونی گردید و‌آن‌ها توانستند با استفاده از تجارب زنان کشورهای دیگر، هم در سطح منطقه و هم در سطح جهان پا به عرصۀ اجتماع، سیاست و فرهنگ بگذارند.

 مفهوم هویت، یکی از مؤلفه‌های اصلی جنبش‌ها در نظریۀ آلن‌تورن است. واژۀ هویت به دو معنا به کار می رود، معنای نخست آن تفاوت مطلق و معنای دوم آن تشابه مطلق؛این مفهوم، میان افراد،‌ دو نسبت مختلف برقرار می‌سازد؛ از یک طرف شباهت و از طرف دیگر تفاوت که به نام‌های هویت فردی و هویت جمعی یاد می‌شوند. هویت فردی بر تفاوت و هویت جمعی بر شباهت تأکید دارد. در میان گروه‌ها و نیروهای اجتماعی نیز هویت از مهم‌ترین ارکان جهت تشخیص و شناسایی آن هااست. هر جنبش که شکل می‌گیرد، باید مشخص باشد که ماهیت این جنبش چگونه است؟ نمایندۀ کدام افراد است و ازسوی کدام افراد و گروه‌های جامعه سخن می‌گوید یا به عبارت دیگر، سخن‌گوی کدام طیف اجتماعی است؟ تا زمانی که اعضای جنبش و عناصر شکل دهندۀ آن مشخص نباشد، بسیار دشوار است که بتوانیم در مورد آن سخن بگوییم. در افغانستان، نیز جنبش زنان را نمی‌توان یک جنبش سرتاسری و عمومی قلمداد کرد؛ بلکه این جنبش، در مناطق خاص شهری و در میان گروه‌های خاصی از زنان به حرکت درآمده بود. هرچند به‌راحتی می‌توان گفت: که برنامه‌ها و اهداف این جنبش، برای تمام زنان افغانستان بود و خود را سخن‌گوی تمام آن‌ها می‌دانست؛ اما تا هنوز نتوانسته است، در میان تمام زنان افغانستان، به ویژه زنان روستایی، برای خود اعضایی داشته باشند وبیشتر در میان افراد شهری و تحصیل کرده برای خود جا باز کرده بود و این جنبش یک جنبش توده‌ای و عام نبود، بلکه بیشتر فعالان و دست‌اندرکاران آن شامل نخبگان زن می‌گردید. منظور از نخبگان زن، زنان متصدی کرسی‌های دانشگاهی، نویسندگان، متصدیان مناصب دولتی رده بالا و فعالان جامعه مدنی و بخش خصوصی بوده‌اند. هر چند در میان زنان عامه نیز شاهد تغییراتی اندک بودیم، نظیر شرکت در انتخابات، شرکت در شوراهای زنان، رفتن به مکاتب و... ؛ ولی این زنان هیچ‌گاه نتوانسته بودند، به نیروی فشار و مطالبه‌گر تبدیل شوند.

حضور زنان فعال در مرکز و شهرهای بزرگ بیشتر دلایل امنیتی داشت؛ یعنی زنان به علت حضور مخالفان مسلح و نیروهای افراطی نمی‌توانستند به آسانی به مناطق خارج و کابل سفر کنند و مطالعۀ زندگی زنان روستایی و شهری و نیازمندی‌ها و مطالبات آن‌ها به مشاهده فرا می‌گرفتند. نیازمندی زنان در دهات، نیازهای ابتدایی و بشری نظیر حق دسترسی به آموزش و پرورش، حق احترام و کرامت و مصونیت از خشونت‌های خانوادگی، بیش‌ترین مطالبات آن ها را شکل می‌داد.

مطالباتی که از سوی خود زنان روستایی، هیچ‌گاه به صورت‌ ضمنی اعلام نمی‌شد و زنان شهری نتوانسته بودند تا هنوز، زبان این زنان محروم شوند. نسبت به تشکل‌ها و تجمع‌های زنان در شهر‌های بزرگ، اظهار بیگانگی می‌نمودند وبا بی‌اعتمادی به آن‌ها نگاه می‌کردند.

جنبش زنان در افغانستان،‌ یک جنبش برابری خواهانه و از نوع جنبش‌های جدید اجتماعی بود که زنان برای ابراز وجود و ابراز هویت خود توأم با تغییر اذهان عمومی در مفهوم جنسیت، مبارزه می‌نمودند. آخرین کمپاین که زنان در افغانستان به راه انداخته بودند، با عنوان « نامم کجاست؟» بود. این کمپاین، در برابر نام نبردن زنان در جامعۀ افغانستان و مورد خطاب نمودن آن‌ها با عناوین خویشاوندی، به راه افتاده بود. در افغانستان، معمول است که از زنان بیشتر تعریف خویشاوندی و ناموسی صورت می‌گیرد و آن‌ها را با اوصافی مانند: همسر فلانی، مادر فلانی، خواهر فلانی، دختر فلانی و… مورد خطاب قرار می‌دهند و از اسم خاص آن‌ها به ندرت استفاده می‌شود. این موضوع، ریشه در ذهنیت عمومی و فرهنگ حاکم بر جامعه دارد که در ساختارهای اجتماعی نیز نهادینه شده‌است. ناموس پنداری زنان در افغانستان در قدم نخست، هویت فردی و شخصی زنان را کتمان می‌کند و آن‌ها را شیء‌گونه می‌سازد. ناموس پنداشتن زنان، علاوه بر کتمان هویت فردی، سایر حقوق اساسی آن‌ها رانیز نقض می‌نمایند. استقلال فردی، حق انتخاب و دیگر حقوق بشری زنان قربانی اصلی این موضوع می‌گردد.

ناموس از مفاهیم و ارزش‌های نظام اخلاقی حاکم بر کشورهای اسلامی است. این اصطلاح، بیشتر در جوامع مردسالاری که دربارۀ جنسیت، رفتار و روابط درون خانواده غیرت دارند؛استفاده می‌شود. در این جوامع حفاظت از ناموس، افتخار به شمار می‌آید.

در جامعۀ افغانستان، ناموس، مترادف است با یک سلسله خصایل اخلاقی مانند: حیا‌ء، عفت، شرافت، پاک‌دامنی وبرخی رفتارها و ویژگی‌های رفتاری دیگر. در لغت‌نامه‌های فارسی، «ناموس» را به معنای آبرو،نیک نامی، قانون وشریعت الهی، عصمت، شرافت، خواهر، مادر یا همسر مرد که وظیفۀ حفظ حرمت آن‌ها بر عهدۀ اوست، آورده‌اند. این واژه، بار معنایی وابسته به جنسیت دارد و با فرهنگ مردسالاری مرتبط است. در چنین فرهنگ‌هایی، وقتی فردی از ناموس خود حرف می‌زند، منظورش زنان خانواده مانند: همسر، خواهر و دختر و… است که به این ترتیب شیوۀ زندگی و رفتار زنان خانواده به ویژه آن‌جا که به جنسیت آن‌ها مرتبط است، به نوعی تعیین کنندۀ شأن خانوادگی شناخته می‌شود.

بنابراین، زنان افغانستان برای نخستین‌بار به شکل گروهی، کمپاینی را برای بازیابی هویت خود با هشتگ « نامم کجاست؟» در رسانه‌های افغانستان راه‌اندازی نمودند. مخاطب اصلی این کمپاین، ذهنیت عمومی جامعه و فرهنگ حاکم است که درمیان جامعۀ مردسالار هویت زنان و به ویژه نام آن‌ها کتمان می‌شود. هویتی که بعد از تولد تا دم مرگ و حتی پس از آن هم، مورد چشم‌پوشی قرار می‌گیرد، این چشم‌پوشی از هویت فردی زنان، ریشه در سنت‌های اجتماعی و فرهنگ مسلط بومی دارد که در جامعۀ روستایی و شهری نشدۀ افغانستان نفوذ کرده است.

بنابراین، جنبش زنان در افغانستان در اکثر موارد، هم‌سو با قانون و دولت بود. قوانینی که فردیت زنان را به رسمیت شناخته بود، قوانینی که حقوق بشری زنان را پذیرفته و برای آن‌ها در نظر گرفته بود، اما این قوانین به دلیل مقاومت‌های بیرونی که از جامعۀ مردسالار تولید می‌شود، تطبیق نمی‌گردید. در بیرون از شهر‌ها، به جای اجرای قانون به ویژه قوانین مرتبط با خانواده و مسایل شخصی مردم از عدالت غیر رسمی یا همان روش‌های قضایی سنتی استفاده می‌کردند و قربانی اصلی این روش‌های سنتی قضایی، زنان بوده‌اند؛ بنابراین جنبش زنان هم‌سو با قوانین و نهاد‌های دولتی و در مقابل هنجارهای مسلط اجتماعی و فرهنگ سنتی حاکم حرکت می‌کرد. این مسأله در برخی از کشورهای همسایۀ ما، تقریباً بر‌عکس است. به عنوان نمونه کشور ایران که ما بیش‌ترین تعاملات فرهنگی را با آن داریم، زنان کنش‌گر در این کشور از پایین جامعه شروع کرده و به سطوح بالاتر ارتقا می‌کنند. آن‌ها در نخست سعی کردند تا از هر گونه رویارویی سیاسی با حکومت بپرهیزند، اما اکنون با ارتقاء میزان آگاهی عمومی، تلاش می‌ورزند تا برخی از خواسته‌های زنان در سطح سیاسی مطرح شود که کمپاین « تغییر چهرۀ مجلس» در سال ۱۳۹۵ نمونۀ آن بود. در افغانستان، جنبش زنان از سطوح بالای جامعه، ساختارهای دولتی فعالیت‌های خود را شروع کرد. از مشارکت سیاسی زنان شروع تا اصلاح قوانین و تنفیذ قوانین خاص در پشتیبانی از زنان. اکنون نیز در افق جامعه، حرکت خود را آغاز نموده و به ارتقاء آگاهی عمومی و به حرکت درآوردن زنان به خاطر حمایت از قوانین خاص و مشارکت آن‌ها در چارچوب قانون می‌پردازند.

فعالان زن افغانستان، فقط روی تغییر در وضع زنان فکر نمی‌کنند. آن‌ها روی مشکلات مهم کشوری و تغییر در وضع زندگی تمام شهروندان فکر می‌کنند و برنامه ارائه می‌نمایند. زنان تحصیل کرده و روشن‌فکر افغانستان به این باور رسیده‌اند که تغییر در وضع زنان، بدون تغییر در وضع جامعه، امکان‌پذیر نیست.

همچنان بخوانید

هویت زن به مثابه حربه سیاسی

هویت زن به مثابه حربه سیاسی

5 جدی 1400
نام مادر در اسناد معارف؛ آیا درج نام مادر هنوز هم ننگ است؟

نام مادر در اسناد معارف؛ آیا درج نام مادر هنوز هم ننگ است؟

9 حمل 1400

در جامعۀ افغانستان، زنان فرهیختۀ زیادی را می‌توان یافت که در میدان‌های جنگ رزمیده‌اند، زنان زیادی را در حوزۀ فرهنگ می‌توان یافت که در میدان‌های جنگ رزمیده‌اند، زنانی که در حوزۀ فرهنگ و هنر، دست بالایی داشته و در بخش آموزش و پرورش تأثیر زیادی گذاشته‌اند، زنانی که در بخش صحت و بهداشت پیش قدم بوده‌اند اما این زنان، هیچ‌گاه رهبر نشده‌اند. هرچند در تاریخ جنبش زنان افغانستان بوده‌اند. از زنان نخبه‌ای که حداقل رهبری گروهی از زنان را در جامعه بر عهده داشته‌اند، می‌توان ملکه ثریا، مینا کشورکما و آناهیتا راتب‌زاد را نام برد که در زمان خود، رهبری بخش عمده‌ای از فعالان زن را عهده‌دار بوده‌اند.

با روی کار آمدن نظام نوین سیاسی افغانستان در سال ۲۰۰۱، روحیۀ اجتماعی و وضعیت زندگی افراد جامعه و به ویژه زنان نیز دچار تغییرات گردیده بود. آزادی بیان، آزادی اجتماعات و ظهور دموکراسی در کشور، زمینه را فراهم ساخته‌است تا زنان با اندیشه‌ها و جریان‌های فکری گوناگون رایج در جهان آشنا شوند و با روش‌های متنوع، حقوق خود را مطالبه نمایند. این ویژگی‌های تاریخی زمینه را برای ایجاد جنبش زنان افغانستان در تعریف جدید آن فراهم نموده بود. این جنبش، دارای رهبری واحد و مرجعیت خاص نیست بلکه دارای شبکه‌ها و مراجع متعدد است که با مطالبات مشابه عمل می‌نمایند. ساختار این جنبش حالت سیال، بدون تمرکز، باز، داوطلبانه و مشارکتی داشت. هرچند این مسأله از مهم‌ترین موانع برای تعریف اهداف مشترک و برنامۀ مشترک در میان فعالان زن در افغانستان بود.

با توجه به موارد ذکر شده، می‌توان گفت: که جنبش زنان در افغانستان متشکل از زنانی است که در مرکز و شهرها زندگی می‌کنند ویا این‌که در خارج از کشور به سر می‌برند؛ ولی در مسایل و مباحث مربوط به زنان فعال هستند. زنانی که دارای تحصیلات عالی و با فرهنگ مدرن و حقوق بشر آشنایی دارند، در مناصب و پست‌های مختلف دولتی و خصوصی خدمت می‌کردند. این زنان از طریق رسانه‌ها شبکه‌های اجتماعی آگاهی دهی، دادخواهی و سازماندهی می‌نمایند. به عنوان نیروی فشار برای تطبیق قانون در برابر خشونت‌ها و تبعیض‌های جنسیتی عمل می‌کنند. هرچند زنان روستایی نیز از طریق مشارکت و انتخابات به عنوان رأی‌دهنده و مشارکت در شوراهای محلی در امور جمعی، مشارکت می‌کردند اما این مشارکت، توأم با آگاهی جنسیتی نیست ولی در آینده می‌تواند عامل خوبی در جهت رشد جنبش و بومی شدن آن باشد.

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: هویت زنان
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد
هزار و یک شب

تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد

6 حمل 1402

یاسمن ۳۵ ساله است. زن قد کوتاه و لاغر اندام، با چشمان بادامی و رنگ گندمی که از فرط کار و فشار زندگی در دیار غربت دور چشمانش چین و چروک برداشته و قدش خمیده است.

بیشتر بخوانید
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
عید زنان
هزار و یک شب

مردان عید دارند و زنان پاک‌کاری

5 حمل 1402

روز اول نوروز است. لباس و شال آبی‌رنگ و خامک‌دوزی را پوشیده‌ برای مبارک‌گویی سال نو راهی خانه‌ی اقوام و دوستانم شده‌ام. از دروازه که خارج می‌شوم، وارد جاده‌ی عمومی می‌شوم. نرم نرم باران می‌بارد. 

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00