ژولیا پارسی در شهر کابل به دنیا آمدهاست، اصالتاً از ولایت تخار است. دورۀ ابتداییاش تا صنف ۸ را در مکاتب کابل درس خوانده و به علت آمدن طالبان در دهۀ ۷۰ شمسی به تخار برمیگردد.
ژولیا میگوید چون سه سال در تخار طالبان نبوده و او توانسته تا صنف ۱۰ درس بخواند اما در گیرو دار رفت و آمد طالبان و روی کار آمدن حکومت انتقالی لیسه را در آنجا به پایان میرساند. ژولیا دانشآموز صنف ۱۰ است که ازدواج میکند. خودش میگوید: با روی کار آمدن حکومت جمهوریت، صاحب دو فرزند بوده که در دارالمعلمین تخار صنف ۱۳ و ۱۴ را در رشتۀ ادبیات فارسی دری میخواندهاست و همزمان خدمت معلمی میکرده در یکی از لیسههای ولایت. بعد از اتمام درسهایش، تقریباً چهار سال سرمعلم بوده و به عنوان عضو نظارت ریاست معارف ولایت تخار انتخاب گردیده و بعد از یکسال انجام وظیفه به کابل برمیگردد. چیزی را که خانم ژولیا در کنار معلمی به آن اهمیت میدهد، تعلیم فرزنداناش است، به نظر او درسهای پایتخت تا ولایتها فرق دارد و بهخاطر اینکه فرزندان اش خوب درس بخوانند به کابل سفر کردهاست. ژولیا پارسی ۶ سال در یکی از مکاتب کابل معلمی کرده و بهخاطر حقوق کم معلمی، بعدازظهرها در یکی از مکاتب شخصی به عنوان سرمعلم به مدت ۹ سال کار کردهاست. صدایش پر از احساس و قدرت است، وقتی از ۲ پسر و ۳ دخترش حرف میزند، یکی از دختران و پسر کلاناش، مکتب را خلاص کرده و در دانشگاه قبول شده، از فرزندان دیگرش که درس میخوانند اما فعلاً تمام مکاتب کابل تعطیل است و از تعلیم بازماندهاند. با حسرتی مدام میگوید: بیکار است و فقط کارهای روزمرهاش شده اعتراض و دادخواهی بهخاطر حق و حقوق دخترهای سرزمین جنگزدۀ افغانستان، خانم ژولیا پارسی، اکنون “عضو جنبش خودجوش زنان معترض” افغانستان است.
شروع مطالبهگری و اعتراض زنان افغانستان
پیش از آمدن طالبان در سال ۱۴۰۰، ششماه در شورای عالی مصالحۀ ملی کار میکردم، طالبان آمدند و از وظیفه ماندم، دخترانم از درس ماندهاند وقتی نام مکتب را میگیرم، دخترانم رنج میبرند و همه در خانه بیتکلیف ماندهاند. از تاریخ ۳ دسامبر بود که ما یک اعتراض خیابانی داشتیم و فعالیت ما از آنجا شروع شد برای مبارزه، خواستم که صدای زنان افغانستان باشم، خواستم که صدای دختران افغانستان باشم و خواستم حق دختر خودم را که درس خواندن و تعلیم است، صدایاش را بکشم و حق دخترانم از طالبان بگیرم. مدت ۶ ماه میشود که با ۳ خانم دیگر، اعتراضات خیابانی و خانگی را رهبری میکنیم، آخرین اعتراض ما در مورد این بود که “زنان را از بدنۀ دولت حذف نکنید”.
برنامههای اعتراضی در آینده
خانم ژولیا میگوید: اگر مکاتب باز نشود، دانشگاهها برای دختران باز نشود، برنامههای ما وسیعتر و قویتر خواهد بود، ترس و بیم از هیچکس نداریم حتی اگر کشته شویم. باید حق دختران این سرزمین را بگیریم، آزدایشان را، درس و تعلیمشان را، کارشان را. او خواهان همۀ اینها برای دختران افغانستان است. از برنامههایشان، آزاد شدن دختران معترض دربند است، برگزاری نشست با امیرخان متقی و دادخواست گناه زنان گرفتار آنها است. با لحنی محکمتر ادامه میدهد، اگر به دادخواست ما جواب مثبت ندهند و در مورد دختران معلومات ندهند، یک اعتراض بسیار گسترده به راه میاندازیم و از گروههای دیگر نیز دعوت میکنیم تا بسیار وسیعتر باشد. اگر مکاتب را برای دختران باز نکنند، سیمینارهایی خواهیم داشت، مکاتب خانگی باز میکنیم و… همچنان روی این موضوعات، در حال کار هستیم.

نظر تان در مورد گروه طالبان
چه نظری میتوانم داشته باشم؟ اگر چیزی بگوییم: کشته میشویم، گرفته میشویم، به اسارت میرویم، فقط میتوانم بگویم: دستآوردهای زنان را نادیده نگیرید، درس و مکتب را از آنها نگیرید، زنان را حذف نکنید، ما مشارکت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی میخواهیم باید به زنان حق کار داده شود، درس بخوانند، داکتر شوند، معلم شوند، پلیس شود هر کشوری به همۀ اینها ضرورت دارد. زنان باید در همه امور مملکت مشارکت داشته باشد ما یک حکومت مردمی و عادلانه میخواهیم. از او پرسیدم، به عنوان یک معترض، طالبان را میپذیری به شرط سهم دادن به زنان؟ با کمی مکث گفت: ما نمیخواهیم گروه طالبان به رسمیت شناخته شود و برای همین اعتراض میکنیم. اما بازی بسیار پیچیده است و میبنیم که دارند رویش کار میکنند، جلساتی که پشت درهای بسته گرفته میشود، هیچکس خبردار نمیشود که این جلسات در چه مورد هست؟ یک طوری بوی معامله پشت پرده به مشام میرسد و آمریکا و جامعۀ جهانی نسبت به ارزشهای حقوق بشری تعهدی آن چنانی ندارد. در این شرایط بهتر است که حق زنان را بگیریم، یعنی حق مرد و زن مساوی باشد. ما خواهان این نیستیم که طالب به رسمیت شناخته شود، این اصلاً قابل تصور نیست. من مطمئن هستم به رسمیت شناختنطالبان،یعنی محدودیت بیشتر برای زنان، هنوز رسمیت ندارند، هر روز یک قانون برای زنان وضع میکنند، بدون همراه مرد به اصطلاح محرم بیرون گشته نمیتوانیم. بدون حجاب سیاه عربی و چادری گشته نمیتوانیم. دستآورد ۲۰ سال گذشته از بین رفته، به زنان حق نمیدهند، کار نمیدهند، هیچ زنی در افغانستان نمیخواهد طالبان به رسمیت شناخته شوند.
نقش اعتراضات زنان در به رسمیت نشناختن طالبان
او معتقد است نتیجۀ اعتراضات زنان است که دنیا طالبان را به رسمیت نشناخته، کمکهای جهانی نیز به آنها میشود. شعار زنان در کابل، نان، کار، آزادی و مشارکت سیاسی است. بیکاری در افغانستان به حدی رسیده که زنان کار ندارند هیچ، اکثریت مردان نیز بیکارند. این اعتراضات ما بود که هم کمکهای جهانی شده و هم طالبان به رسمیت شناخته نشدند و ما به این اعتراضات خود ادامه میدهیم تا به رسمیت شناخته نشوند، البته ما مستقیم به روی طالب گفته نمیتوانیم که ما تو را نمیخواهیم. اعتراضات ما به این معنا است که طالبان به زنان حق نمیدهد، زنان را سرکوب میکنند، با هر بهانهای آنها را به اسارت میبرند. ما اینها را نمیخواهیم.
دوستان مبارز و معترض
تمنا دوست فیسبوکم بود و پروانه جان، خانم زهرا را ۳ یا ۴ بار در اعتراضات و جایی که جلسه داشتیم، دیده بودم. روزی که ما اعتراض داشتیم از آنها دعوت میکردیم، روزی که آنها برنامه داشتند ما میرفتیم. دخترانی که با ما همراهی میکنند اکثریت از سن ۲۵ تا ۳۲ سال دارند، بزرگتر آنها خودم هستم و ۳ خانم دیگری که در رأس قرار داریم. دخترانی که در کنار درس خواندنشان وظیفه داشتند، ماستری دارند، دکترا دارند و… همه تحصیل کرده هستند و از شغلشان باز ماندند. گروه ما از ۲۰ سال به بالا سن دارند و از بیست سال پایینتر نیست.
مقایسه دورۀ جمهوریت و طالبان
در دورۀ جمهوریت آزادی فردی بود، دموکراسی، هر کس میتوانست بدون محرم راه برود، سفر داشته باشد، به دل خود درس بخواند، رشتۀ خود را انتخاب کند و به او برسد، کار کند و این آزادی حالا نیست. درست است که همه وظیفه نداشتند ولی دورۀ جمهوریت از نگاه آزادی بسیار خوب بود. هماکنون از نظر لباس پوشیدن خیلی قید و بند نیست ولی تفاوت بسیاری از نگاه آزادی دارد، از نگاه درس و تعلیم، در کل میخواهد بگوید: برای زنان و دختران افغانستان آن زمان خیلی بهتر از الآن است.
نقاط قوت و ضعف اعتراضات
طبعاً در هر اعتراض یا در هر گروه و هر فردی نقاط ضعفی وجود دارد، ما تجربۀ رهبری اعتراضات را هیچ وقت نداشتیم، گاهی میشود که در گروه، کسی مشکل ایجاد کند، مثلاً میگفتیم که از برنامۀ ما کسی خبردار نشود، ولی یکی از دوستان به بیرون خبر میداد پیش از آنکه برنامه برگزار شود. گاهی میشود نقاط ضعف را با صحبت کردن حل کنیم و گاهی هم نمیشود. ما تازهکار هستیم.
درخواست از جامعۀ جهانی و حقوق بشر
ژولیا عجله دارد و قرار است به جلسۀ رهبران معترض و طالبان برسد، درخواست او از جامعۀ جهانی و حقوق بشر این است که صدای زنان را بشنوند، زنانی که در داخل افغانستان هستند و مبارزه میکنند، آنها درد بزرگی دارند. اولادهایشان نمیتوانند درس بخوانند، خودشان کار کنند، فقر به اوج خود رسیده و فشار زندگی مجبورشان میکند که اعتراض کنند. گویا جامعۀ جهانی کور و گنگ شدهاند، نه صدای آنها را میشنوند، نه حرفی میزنند. نشست برگزار میکنند که بینتیجه است و اصولاً زنان معترض افغانستان، از این نشستها راضی نیستند. زنان معترض باید رها میشدند که نشدند. خواست آنها فشار آوردن بر طالبان است که دخترهای دربند آزاد شوند، زنان معترض تعهد کردند که اگر حتی روزی یک نفر در خیابان کشته شود، باز هم به اعتراضات خود ادامه میدهند. راه برگشتی ندارند، آنها میدانند که این یک وظیفه نیست، اما انتظار دارند که صدایشان را بشنوند و کاری برای زنان افغانستان انجام دهند.
پیام ژولیا پارسی
در حالی که تلفن خانم پارسی زنگ میخورد و تماس ما قطع میگردد، میگوید در راه رفتن به جلسه ادامۀ صحبتهایش را انجام میدهد، پیام اولاش را به مردان افغانستان میدهد، آقایان! شما وظیفههایتان را از دست دادهاید، نمیتوانید نانی برای خانوادۀ خود تهیه کنید. چرا در پهلوی دخترهای معترض ایستاد نمیشوید؟ آیا آنقدر بیهمت شدهاید که نمیتوانید صدای ۳ یا ۴ دختری که در اسارت طالبان است شوید؟ زمانی برای مردم پاکستان صدا بلند میکردید، شمع روشن میکردید، کلاه آنان را بر سر میگذاشتید و اعتراض میکردید. حالا کجا هستید؟ چرا برای دختران افغانستان اعتراض نمیکنید؟ پیام دیگرش را خطاب به زنان افغانستان میگوید: اگر میخواهید حق دخترها و زنان سرزمین رنجدیدۀ افغانستان زیر پا نشود، لطفا همراه ما همصدا شوید، خاموش نشستن به این معنا است که ما سرکوب شدیم و هر ظلم و ستمی که بالای ما شود را قبول میکنیم، دختران و زنان وطنام، خاموش نباشید و از بگیر و ببند طالبان نترسید.
دیدگاهها 2
همیشه موفق باشید ژولیا خانم
خیلی ممنون بایت نشر مصاحبه ام