نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

درنگی بر شش‌ماهگی مبارزهٔ زنان علیه طالبان

  • نیمرخ
  • 27 دلو 1400

اگر قصهٔ بازی‌های سیاسی استخباراتی همیشه ویرانگر برای افغانستان به‌جای خودش باشد، حالا تقابل زنان افغانستان و گروه‌تروریستی طالبان، اساسی‌ترین و تعیین کننده‌ترین معادله در سرنوشت سیاسی این کشور است. شش‌ماه پیش در چنین روزی به دنبال فرار اشرف‌غنی و دار و دستهٔ فاسدش، طالبان وارد کابل شدند. شهر به یکبارگی به فاجعه سقوط کرد، وحشت و سراسیمگی، دار و ندار یک سرزمین را در یک چشم برهم‌زدنی در نوردید. شش‌ماه پیش در چنین روزی شهر در سیلاب مردم وحشت‌زده‌ای غرق شده که انگار همه به یکبارگی در متن یک کابوس وحشتناک بیدار شده باشند. ساعاتی پس از فرار اشرف‌غنی و وارد شدن جنگ‌جویان گروه تروریستی طالبان به پایتخت، رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی دست‌خوش ترافیک سنگین تصاویر مهره‌درشت‌های سیاست مردانه و زن‌ستیز کابل شد. از رهبران سیاسی تا مقام‌های ارشد دولتی همه در جمع کسانی بودند که زودتر از مردم سراسیمه، خود را به میدان هوایی کابل رسانده بودند. فراری که دست‌کم تا ده روز پس از سقوط، بدل به رویدادی توجه برانگیزتر از فاجعهٔ سقوط شده بود. اما، در متن چنین وضعیت فاجعه‌بار، این زنان افغانستان بودند که با فهم دقیق از وضعیت منتهی به حذف اجتماعی‌سیاسی‌شان به جاده‌ها برآمدند و علیه سیاست‌های حذف‌گرایانه و رفتارهای خشونت‌بنیاد گروه تروریستی طالبان قد علم کردند. حضوری که از همان نخستین روز، پدیدهٔ ترس و وحشت جمعی از طالبان را در دل مردم شکست و در برهوت ناامیدی، بذر امید پاشیدند.

حالا پس از شش‌ماه مواجهه‌های نفس‌گیر، زنان افغانستان فراتر از تصور گروه‌تروریستی طالبان، فراتر از تصور ذهنیت جمعی جامعهٔ زن‌ستیز افغانستان و حتی فراتر از تصور کشورهای غربی و نهادهای حقوق‌بشری جهان، بدل به اصلی‌ترین جریان مقاومت مدنی علیه یک گروه تروریستی شده است.

اما این حضور و مبارزهٔ مدنی زنان علیه گروه تروریستی طالبان ساده نبوده‌است. زنان در این مبارزه از همهٔ زندگی‌شان مایه گذاشته‌اند. چون زنان از چندسال بدین‌سو برگشت احتمالی طالبان را به عنوان یک نیروی جدی و ویرانگر می‌شناختند. فهم این‌که دشمنی طالبان با زنان و ارزش‌های حقوق‌بشری، بنیادی‌ترین امر فلسفهٔ وجودی این گروره تروریستی است، برای زنان افغانستان بسیار عینی و موردی رقم خورده بود. عینیت که در ازای تاریخ ستم جنسیتی بر زنان در سرزمین ریش، دستار و غیرت‌های ارزش‌ستیز.

زنان در این شش‌ماه، هنگام حضور اعتراضی در جاده‌های کابل، کیبل و شلاق خوردند. همه در بازداشتگاه‌های مخوف و شکنجه‌خانه‌های گروه تروریستی طالبان.

بله، حضور اعتراضی زنان در جاده‌های کابل و بزرگ شهرها از نگاه کمیت، اندک بوده‌است. اما از نگاه کیفیت و تأثیرگذاری برای افغانستان معطوف به ارزش‌های حقوق‌بشری و حقوق مدنی سیاسی، مبارزه‌ای ارزشمند و سرنوشت‌ساز بوده‌است. “نان، کار، آزادی” شعار محوری مبارزهٔ دادخواهانهٔ زنان، بنیادی‌ترین خواست جمعی مردم افغانستان است. مطالبه‌ای که امروز دست‌های زنان افتخار بلند نگه داشتن پرچم‌ آن را دارند و شانه‌های زنان، شش‌ماه تمام به تنهایی و در غیبت حضور حمایتی مردان، فشار و مسئولیت این بار سنگین و کمرشکن را برداشته است. فشاری که فقط زنان متعرض آن را می‌دانند. زنانی که شلاق، کیبل، گاز اشک‌آور و دیگر گونه‌هایی از جنایت و انسان‌ستیزی طالبان را تجربه کردند و تاوان پرداختند.

بله که این مبارزه از نگاه نظم و هماهنگی در مراحلی دچار چنددستگی و پراکندگی‌هایی بوده‌است. اما بخش زیادی از این پراکندگی‌ها خاصیت ذاتی جنبش‌های مدنی و اعتراضی بوده و می‌باشد. چه بسا که این خاصیت قدرت و امتیاز جنبش‌های مدنی و اعتراضی محاسبه می‌شود و یکی از عوامل بازدارندگی مطالبات ارزشی از خطر سقوط در چرخهٔ مصادره شدن‌های سیاسی.

حالا شش‌ماه پس از حاکمیت یک گروره تروریستی و مدنیت‌ستیز، یک‌سو طالبان می‌دانند که برای حاکمیت کردن در افغانستان با چه آزمون و مقاومتی سرنوشت‌ساز مواجه است و هم زنان می‌دانند که در تفکر تندروانه و تروریستی گروه طالبان، انسانی به‌نام زن، فقط و فقط محکم به حذف و انکارند.

این‌که بازی‌های استخباراتی با طالبان چه می‌کنند، سؤالی است که هیچ پاسخ ارزش‌مدار برایش قابل تصور نیست. اما، مهم این است که زنان در این شش‌ماه به اصلی‌ترین، مشروع‌ترین و تعیین کننده‌ترین مقاومت مدنی علیه طالبان و علیه تمام تلاش‌های شرم‌آور برای به رسمیت‌شناسی این جریان شده‌اند.

مهم این است که حالا زنان افغانستان می‌دانند که در داخل افغانستان، در محور مطالبهٔ معنادار “نان، کار، آزادی” و در سطح جهان با هدف ایستادن علیه تلاش‌های شرم‌آور برای رسیمت دادن به یک گروره تروریستی به عنوان دولت در سرزمینی به‌نام افغانستان، ایستاده‌اند و مبارزه می‌کنند.

مهم این است که حالا زنان با وضعیتی طرف هستند که در آن نقاب شعارهای دروغ و ریابنیاد، چهرهٔ سیاست زن‌ستیزانه و مردسالار افتاده‌است و زنان با واقعیت‌های عینی و مسأله‌های اساسی‌شان طرف شده‌اند. مهم‌تر این‌که زنان حالا می‌دانند مبارزهٔ‌شان سخت، نفس‌گیر و طولانی است و مطالبات‌شان اساسی‌ترین حقوق انسانی است و مبارزهٔ‌شان تعیین کننده‌ترین جریان مدنی سیاسی برای امروز و فردای افغانستان.

همچنان بخوانید

دانشگاه‌ها را خالی کنید

اعتراض نمادین دانشجویان بر محرومیت دختران از تحصیل

15 حوت 1401
زنان معترض افغانستان: جهان از تعامل با طالبان دست بردارد

زنان معترض افغانستان: جهان از تعامل با طالبان دست بردارد

14 حوت 1401
موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: اعتراض زنان علیه طالبانطالبان را به رسمیت نشناسید
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود
هزار و یک شب

فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود

23 حوت 1401

یاسمن را به ظاهر دادند و در بدلش خواهر ظاهر را به برادر یاسمن گرفتند. هرچند یاسمن از بودن و ازدواج با ظاهر خوشحال بود، اما ظاهر از این ازدواج راضی نبود و یاسمن را نمی‌خواست. او...

بیشتر بخوانید
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00