نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

سایه سیاه جنگ‌جویان طالب بر زیبایی‌های پل‌سرخ

  • زهرا سالومه
  • 27 دلو 1400

امسال از تجلیل پُر زرق‌و‌برق روز عاشقان در کابل خبری نیست. تجلیل پُر شکوه که در سال‌های گذشته از این روز صورت می‌گرفت امسال خلاف عقربهٔ ساعت می‌چرخد. قبل از تسلط طالبان بر افغانستان کوچهٔ گل‌فروشی شهرنو و پل‌سرخ، قلب تپندهٔ کابل، از مزدحم‌ترین و پر شورترین نقاط کابل در روز عاشقان بود. اما امسال کوچه‌های کابل با گل‌های سرخ تزئین شده، خرسک‌های سرخ، شیرینی‌فروشی‌ها و شکلات‌های سرخ و به شکل قلب پس از ساعاتی با هجوم جنگ‌جویان طالب رنگ عبوس و سیاه به خود می‌گیرد بادکنک‌هارا مثل بمب منفجر می‌کنند و گل‌هارا پرپر.

همه‌ساله، عشاق با تجلیل از این روز در پی جاودانه کردن خاطرات عاشقانهٔ زندگی‌شان بودند؛ گویا می‌دانستند همه چیز روزی به باد داده می‌شود و لحظه‌ها را غنیمت شمرده و از بودن کنار هم لذت می‌بردند. خرید تحفه برای هم‌دیگر، قدم زدن در خیابان‌های کابل و قهوه نوشیدن در کافه‌ها، کارهای معمول اما با ارزشی بود که عشاق در این روز انجام می‌دادند.

نمایشگاه‌های کتاب و نقاشی در خیابان‌ها به‌گونه‌ای چشم‌گیر دیده می‌شد. به بهانهٔ این روز، فرهنگ کتاب‌خوانی و برگزاری نمایش‌گاه‌ها در میان مردم و دیگر کارآفرینان افزایش می‌یافت. گزارش‌های زیادی از حال و هوای روز عاشقان در رسانه‌های چاپی و تصویری نشر می‌شد. زندگی کسانی‌که پس از فراز و فرودهای زیاد دل‌دادگی، به‌هم رسیده بودند روایت می‌شد.

عمر این عاشقانه زیستن و عاشقانه تماشا کردن در کابل خیلی کوتاه بود. این همه زیبایی رنگ باخت؛ کافه‌ها، رستوران‌ها و گل‌فروشی‌ها دیگر آن‌چنانی که باید این روز را تجلیل کنند نمی‌کنند. هرچند در گذشته نیز بنا بر سنتی بودن جامعهٔ افغانستان بیشتر دل‌باخته‌ها نمی‌توانستند در این روز از خانه بیرون بزنند و برای یک روز هم که شده برای خود و عشق خود زندگی کنند. اما در میان این همه دغدغه و دلهره از تجلیل این روز، کم‌کم به فرهنگ فرهنگ سازی می‌شد.

شش ماه از سقوط جمهوریت می‌گذرد؛ در این شش‌ماه شهروندان افغانستان عقب‌گردی را تجربه می‌کنند که به دور از تصور نسل جوان دو دههٔ پسینِ افغانستان است. ایجاد محدودیت‌ها در ابتدایی‌ترین امور شهروندان، نقض حریم شخصی شهروندان و واکنش‌های زن‌ستیزانه باعث می‌شود که مردم از ترس جان خود چنان زندگی کنند که دوست ندارند. نمونه این وحشت را می‌توان در چشم شهری دید که روزی همه را به رنگ‌هایی که داشت مجذوب می‌کرد اما حالا گویی برای شهر دارند فاتحه می‌خوانند؛ چیزی جز شهر پژمرده و خاکستری قابل دید نیست. «مسلم» شهروند کابل است. او از تجلیل روز عاشقان در وضعیت کنونی کشور هراس دارد؛ چون فکر می‌کند طالبان در صورتی که او را با دوست‌دخترش ببینند، مبادا او را مورد پرس‌وجو قرار داده و شکنجه کنند. مسلم می‌گوید:«شکنجه تنها قرار نیست فیزیکی باشد، می‌تواند روح و روان آدم هم شکنجه شود». تا قبل از آمدن طالبان، کابل رنگ و رخ تازه‌ای داشت. این رنگ در کنار جاده‌هایی که با گل و پوقانه تزئین شده بودند زیبایی‌ شهر را چند برابر می‌کرد.

گل‌فروش‌ها بیشتر از روز‌های معمولی مشتری داشتند. در کنار گل‌فروشی‌ها، کودکان کارگر یک دسته‌گل برای فروش داشتند و اصرار می‌کردند این گل را برای معشوقهٔ‌تان تحفه بخرید. امروز نه‌تنها گل‌فروشان در دکان‌های مجلل‌شان که حتا همین کودکان کار نیز مشتری ندارند و نمی‌توانند عایدی برای خانوادهٔ خود داشته باشند. برای این‌که یک تصویر کامل از چگونگی تجلیل از روز عشاق و فروش گل‌ها داشته باشم سری به کوچهٔ گل‌فروشی شهرنو می‌زنم. کوچه‌ای که به عاشقانه بودن‌اش معروف است و در روزهای عاشقان دلبری‌اش بیشتر هم می‌شد. در این کوچه سراغ فرهاد را می‌گیرم. امسال خلاف سال‌های گذشته دکانش را کمتر تزئین کرده و چشم به راه مشتری است. از او در مورد فروش‌اش در این روزها می‌پرسم که آیا مشتری دارد یا فروش‌شان چنان که سال‌های گذشته در روز عاشقان بود حالا هم است. آهی می‌کشد و می‌گوید:«حکومت، حکومت ولنتاین نیست. قبل از این ما روزانه پانزده هزار عاید داشتیم حالا در یک هفته نمی‌توانیم هزار افغانی هم بدست بیاوریم». این دکان در کوچهٔ گل‌فروشی نمونهٔ کوچکی از ورشکست شدن تجارت گل و فروش آن در کشور است. بیشتر دکان‌داران در شهرنو و پل سرخ بدون این‌که مفادی بدست بیاورند، کرایهٔ دکان را پرداخت می‌کنند، قبل از این بیش‌تر گل‌های وارد شده به کشور از هند می‌آمد که حالا به حداقل رسیده‌است. از فرهاد می‌پرسم آیا مثل سال قبل تا حال سفارشی برای روز عاشقان داشته‌است؟ از چهره‌اش می‌شد فهمید که در مورد چیزی ازش پرسیده‌ام که جواب‌اش نه است. می‌گوید:«تا حال حتا یک سفارش هم نداشتم حتا یکی، در گذشته مردم برای عیادت بیماران گل می‌گرفتند، حالا برای عیادت هم کسی گل نمی‌خرد».

این وضعیت اجتماعی شهروندان افغانستان پس از حاکمیت گروه تروریستی طالبان است. این‌که تا چه زمانی طالبان دست به افزایش محدود کردن زندگی شهروندان کشور می‌زنند و آیا از این کار دست‌بردار هستند یا نه! در پرده‌ای از ابهام است.

همچنان بخوانید

تقابل گل و تفنگ؛ ولنتاین در سایه‌ی طالبان

تقابل گل و تفنگ؛ ولنتاین در سایه‌ی طالبان

25 دلو 1401
با پاچه‌های بلند و ریش و تفنگ، به جنگ گل آمده‌اند

با پاچه‌های بلند و ریش و تفنگ، به جنگ گل آمده‌اند

27 دلو 1400
موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: ولنتاین
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد
هزار و یک شب

تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد

6 حمل 1402

یاسمن ۳۵ ساله است. زن قد کوتاه و لاغر اندام، با چشمان بادامی و رنگ گندمی که از فرط کار و فشار زندگی در دیار غربت دور چشمانش چین و چروک برداشته و قدش خمیده است.

بیشتر بخوانید
عید زنان
هزار و یک شب

مردان عید دارند و زنان پاک‌کاری

5 حمل 1402

روز اول نوروز است. لباس و شال آبی‌رنگ و خامک‌دوزی را پوشیده‌ برای مبارک‌گویی سال نو راهی خانه‌ی اقوام و دوستانم شده‌ام. از دروازه که خارج می‌شوم، وارد جاده‌ی عمومی می‌شوم. نرم نرم باران می‌بارد. 

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
صابره
هزار و یک شب

سرنوشت صابره؛ از میز مطالعه به دود آشپزخانه

2 حمل 1402

صابره، 17 ساله، تازه امسال مکتب را به پایان رسانده است. در حالیکه هنوز با اعتماد به نفس می‌گوید لیسانس خود را از یک دانشگاه معتبر بین‌المللی خواهد گرفت، احساس می‌کند وضعیت کشور او را به سوی قفس تنور و آشپزخانه می‌راند.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00