نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

با پاچه‌های بلند و ریش و تفنگ، به جنگ گل آمده‌اند

  • امان میرزایی
  • 27 دلو 1400

عشق خود از کلمهٔ عشقه می‌آید، گیاهی مثل پیچک که در پای درخت می‌روید، خود را به دور درخت می‌پیچاند تا رشد کند. گیاه عشقه، تمام درخت را در بر می‌گیرد و خود را به بالاترین نقطهٔ درخت می‌رساند، درخت به نور احتیاج دارد برای فتوسنتز، اما نور به او نمی‌رسد، چرا که عشقه تمام درخت را فراگرفته و حالا خود یک درخت است، درختی به نام عشقه. درخت میزبان کم‌کم خشک می‌شود و از بین می‌رود. این سرنوشت درختی است که عشق را به آغوش می‌کشد.

روز گذشته در کابل، مردم به استقبال روز عشاق رفتند، دکان‌های گل‌فروشی و بادکنک‌های رنگ‌رنگ در پل‌سرخ، کافه‌ها و رستوران‌ها تهیه دیده و شهر کمی به روزهای قبل از طالبان بدل شده بود. مردم خود را به مغازه‌ها رسانده بودند و شور و هیجانی در بین جوان‌ها به چشم می‌خورد، نزدیک ساعت ۱۲ ظهر، جنگ‌جویان طالب با اسلحه و لباس‌های افغانی و پاچه بالازده و چپلک‌هایشان به دکان‌ها و مردم حمله‌ور شدند، بادکنک‌ها را پاره و گل‌ها را پرپر کردند، دکان‌دارها را تهدید و چند نفری را گرفتند و با خود بردند. خبرنگار ما که در محل حضور داشت از ترس و وحشت مردم خبر می‌داد و کسی خود را حاضر به مصاحبه نمی‌ساخت و کسی هم که جرأت مصاحبه را داشت، نام خود را پنهان می‌کرد. جوانی به نام صفی‌الله با خبرنگار ما گفت‌وگو می‌کند، در جواب این‌که چه آمادگی‌هایی برای روز عشاق گرفتید؟ می‌گوید: ما آمادگی‌های زیادی گرفته بودیم، بادکنک‌ها را آماده ساختیم، گل‌های سرخ زیادی آوردیم برای روز عشاق، متأسفانه با جنگ‌جویان طالب سر خوردیم و فعلاً امکان دارد دکان ما را متوقف بسازند. شاید این اتفاق، اصل ذات و ایدئولوژی طالبان را برای جهان آشکارتر کند که این‌گونه متهجرانه به یک خرده‌فرهنگ زیبا حمله می‌کنند. چرا و به چه دلیل؟ شاید به گفتهٔ خانم فاطمه: با آن‌همه ریش و تفنگ، به جنگ بادکنک‌ها و گل‌ها آمده‌اند.

اتفاق روز گذشته بر آن داشت تا چند خطی بنویسم، بزرگ‌ترین جنگ‌ها مثل افسانهٔ تروی به‌خاطر عشق بود. البته عشق بهترین آثار هنری، ادبی و فرهنگی را نیز به‌وجود آورده‌است. شاید بگویید چرا این‌چنین بی‌مقدمه وارد این مقوله شده‌ایم؟ دلیل‌اش این است که عشق، خود آنی و بی‌اختیار است و دست خود آدم نیست وقتی صحبت از عشق می‌شود. به قول شعری از شمس لنگرودی، از خواب که برمی‌خیزم، کلمات دهانم را جستجو می‌کنند، تا از تو سخن بگویم. به‌هرحال نمی‌دانم کتاب «در ستایش عشق» آلن بدیو را خوانده‌اید یا نه! او فلسفهٔ عشق را به‌هم می‌ریزد و طرح جدیدی از عشق ارائه می‌کند، یعنی تفسیر عشق و برداشت‌هایی که از گذشته دربارهٔ آن داریم را تغییر می‌دهد. از منظر بدیو، عشق از دو نقطه در معرض تهدید است؛ نخست از معرض امنیت، با این برداشت که عشق، حاشیهٔ امنیتی است برای عشاق و دوم، عشق از ناحیهٔ انکار اهمیت آن. همه می‌دانیم که در عشق نه امنیت است و نه آسایش، آن‌که به دنبال این دو می‌گردد، چیزی از عشق نمی‌داند، چرا که گام در ساحت عشق نگذاشته‌است‌. خاستگاه مشرق زمین، سراسر عشق است و افغانستان با فرهنگ، آداب و رسوم عشق آشنایی عمیقی دارد. روز ولنتاین یک فرهنگ زیبا از جانب غربی‌ها برای گرامی‌داشت عشاق و تجلیل از عشق است. در بیست سال گذشته، حضور نیروهای خارجی و نزدیک شدن فرهنگ‌ها توسط رسانه‌های مختلف، ما را به این روز نزدیک‌تر کرده و حالا دارای اهمیت ویژه‌ای است. این روز می تواند، روز مبارزهٔ ما با افراط‌‌گرایی، تهجر و ایدئولوژی باشد. نگاه مردم ما به عشق از منظر امنیت و آسایش سرچشمه می‌گیرد چرا که همیشه از سوی ایدئولوژی اسلام، انکار اهمیت آن وجود داشته‌است. در نتیجه ما هر دو سویهٔ تهدید را برای عشق داریم، از یک سو نگاه ما و از سویی دیگر، یک ایدئولوژی متخاصم و مرتجع مثل طالبان و این خطری جدی برای جامعهٔ ما خواهد بود.

آلن بدیو در این کتاب به چیزی فراتر از اصول گذشته می‌پردازد. او معتقد است: «عشق نیازمند ابداع دوباره است». ابداعی که با تأکید بر مخاطره و کنجکاوی، در مقابل امنیت و آسایش عشق امروزی قرار بگیرد. از این‌رو ستایش‌گر دختران و زنانی هستم که عشق را با مخاطرات‌اش پذیرفته‌اند و به خیابان‌ها آمده‌اند و خود را در تاریخ نگاشته‌اند. آن‌ها خود را در مقابل آسایش قرار داده‌اند تا تعریفی ابداعی از مبارزات را در تاریخ افغانستان بنویسند. در همین راستا، داستان رومئو و ژولیت و داستان لیلی و مجنون، گواه بر این است که عشق نوعی برساختن است میان دو تن، دو روان، دو فرد، دو حس. پس، عشق را باید ماجراجویی واقعی قلمداد نمود که در صحنهٔ جهان به وقوع می‌پیوندد و این مکاشفهٔ همیشگی تا زمانی که عشق هست، ادامه دارد و در اولین ناسازگاری و تسلیم در مقابل پیش‌آمدهایی ناگوار و موانعی که در مسیر عشق به وقوع می‌پیوندد، زمینه برای از راه به در کردن عشق آماده می‌شود. پس ما در مسیر ساختن عشق حقیقی هستیم که در آن پایدار و گاهاً توأم با زحمت بر موانع بسیار، برخاسته از زمان و مکان و جهان چیره شده، چرا که مواجهه جز در مسیر در افتادن با مخاطرات به دست نمی‌آید. عشق در این مسیر برای تداوم، راهی متفاوت ابداع می‌کند. پس زنان افغانستان، ماجراجویی خود را در جهان آغاز کرده‌اند و از مواجهه با طالبان که موانعی کوچک است برای‌شان، هراسی ندارند. آن‌ها مسیر تداوم، آزادی و عشق را با هم به پایان خواهند رساند.

همچنان بخوانید

تقابل گل و تفنگ؛ ولنتاین در سایه‌ی طالبان

تقابل گل و تفنگ؛ ولنتاین در سایه‌ی طالبان

25 دلو 1401
سایه سیاه جنگ‌جویان طالب بر زیبایی‌های پل‌سرخ

سایه سیاه جنگ‌جویان طالب بر زیبایی‌های پل‌سرخ

29 ثور 1401
موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: ولنتاین
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
صابره
هزار و یک شب

سرنوشت صابره؛ از میز مطالعه به دود آشپزخانه

2 حمل 1402

صابره، 17 ساله، تازه امسال مکتب را به پایان رسانده است. در حالیکه هنوز با اعتماد به نفس می‌گوید لیسانس خود را از یک دانشگاه معتبر بین‌المللی خواهد گرفت، احساس می‌کند وضعیت کشور او را به سوی قفس تنور و آشپزخانه می‌راند.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00