چنانچه شش ماه قبل تمام آرزوها و آرمانهای زنان افغانستان یک شبه به خاک برابر شد عذرا شکران زنی از پیشگامان ترویج بایسکلرانی دختران در دایکندی نیز از متن جامعه به کنج خانه رانده شد و اکنون در بی سرنوشتی و ناامیدی بهسر میبرد.
عذرا در گفتوگویی با نیمرخ از دستآوردها و آرزوهای خود میگوید؛ اگر روند اینگونه ادامه پیدا کند دیگر به آیندهٔ زنان و دختران در افغانستان امیدی ندارد. عذرا شکران دانشآموختهٔ زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه بامیان است که در سال ۱۳۹۵ از این دانشگاه فارغ شدهاست. وی در دوران دانشجوییاش فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی و مدنی را آغاز کرده بود و سپس وقتی به دایکندی برگشت همزمان با کار کردن در ادارات دولتی و مؤسسات خارجی، مسوولیت فدراسیون بایسکلرانی دختران در دایکندی را نیز به عهده گرفت.
برای نخستین بار در سال ۱۳۹۵ یک رقابت بایسکلرانی از سوی مؤسسهٔ آکسفام در شهر نیلی مرکز ولایت دایکندی برگزار شد. فایزه به عنوان برندهٔ این رقابت اعلام گردید. برگزاری این رقابت جامعهٔ سنتی و بهخصوص علمای دینی را به شوک برد و در رسانههای محلی و شبکههای اجتماعی، حساسیت برانگیز گشت، اما این رقابت اولین گام برای تشویق و ترویج دختران به بایسکلرانی شد. با وجود مخالفتهای شدید مردم و علما دختران در شهر نیلی مرکز ولایت دایکندی برای رفتن به مکتب و بازار از بایسکل استفاده میکردند و در ولسوالیهای دوردست بهخاطر دوری راه، مکاتب دختران از موترسایکل نیز استفاده میکردند.
عذرا شکران میگوید: اکنون تمام فعالیت ورزشی زنان در شهر نیلی و ولسوالیها متوقف شدهاست و خانوادهها از ترس طالبان جرأت ندارند دخترانشان را به باشگاههای ورزشی بفرستند. عذرا میگوید: فعالیتهای فرهنگی، مدنی و اجتماعی زنان همچنان متوقف است و تمام زنان فعال خانهنشین شدهاند و جسارت گشت و گذار آزادانه در شهر را ندارند و شماری هم مهاجرت کردهاند.
او با انتقاد از نقض عفو عمومی از سوی گروه طالبان می گوید: این گروه به هیچ یک از اصول و قواعد انسانی پایبند نیستند و این باعث میشود که زنان نتوانند آزادانه گشت و گذار کنند.” میگویند عفو عمومی اعلان کردیم اما به همین اصول و قواعدی که خودشان ایجاد کردهاند پایبند نیستند و ما هم از همین میترسیم که مبادا زنی را بهخاطر فعالیتهای فرهنگی و ورزشی در گذشته اذیت کنند.”
بانو شکران همچنان تأکید میکند که محدودیتهای وضع شده، بر گشت و گذار زنان برای آنها غیر قابل تحمل است و این باعث افزایش خشونت با زنان در خانوادهها گردیدهاست. از زمان حاکمیت طالبان تاکنون چندین مورد خودکشی زنان گزارش شده و تداوم این وضعیت باعث مشکلات روحی و روانی زنان در خانه میشود.
روایت سقوط ولایت دایکندی
حالا که به شش ماه قبل فکر میکنم، خاطرات تلخ و آغاز روزهای سیاه و تباهیمان را به یاد میآورم. پنحشنبه ۲۱ اسد ۱۴۰۰ بود که باشندگان شهر نیلی مرکز ولایت دایکندی شروع کرده بودند به فرار کردن به روستاها و مناطق دوردست، خانوادهها با استفاده از هر وسایط نقلیه، از مرکز فرار کردند. کرایهٔ موتر که قبلاً چهارصد افغانی بود تا دو هزار افغانی میرسید. وقتی فضای ترس و وحشت در همهجا حاکم شد، ما هم نتوانستیم شهر نیلی را آنگونه خالی و پر از وحشت تحمل کنیم، در نتیجه با همسر و پسرم به طرف روستا حرکت کردیم. در مسیر راه با حلقهای خشک، دلهای پریشان در هوای تاریک در حرکت بودیم و اطراف سرکهای خاکی دایکندی پیش چشمم پر از کابوس طالبان بود با دستارهای سیاه و چشمهای ابلق و سرمه شده؛ درآن شرایط پیشآمده یک تعداد استفادهجویان، دست به راهزنی و دزدی زدهبودند، پولهای مسافران، موبایلها و حتی انگشتر و ساعتهایشان را میدزدیدند.
وقتی به روستا رسیدم، تمام اسناد، مدارک مکتب تا دانشگاه و تجارب کاریام را جمع میکردم و همینطور چمدان لباسهای مورد علاقهام که مطمئن بودم دیگر پوشیده نمیتوانم. میخواستم آنها را بسوزانم و یا درجایی دفن کنم اما نتوانستم و به اتفاق خانوادهام در یک مکانی پنهان کردیم.
یکشنبه ۲۴ اسد ۱۴۰۰ بود که طالبان ساعت پنج صبح وارد شهر نیلی شدند و بیرقشان را بر دروازهٔ ورودی ساختمان ولایت نصب کردند. افراد طالبان با شهر خالی از مردم روبهرو شدند و آن روز مساوی شد به پایان امیدها و آرزوهای من و آغاز حبس خانگی! متنفرم از آن روز و آن تاریخ، به امید آزادی!
عذرا شکران از جامعهٔ جهانی میخواهد که به هیچ عنوان این گروه را به رسمیت نشناسد زنان افغانستان را تنها نگذارند و صدایشان را بشنود و از ایستادگی زنان در برابر سیاست طالبان حمایت کنند.