نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

طالبان و پاداش‌انگاری کشتار مردم برای “آخرت”

  • نیمرخ
  • 7 حوت 1400

دنیا در چرخهٔ زیستی خود، بلاها و دردهای زیادی را در خود دیده است، افغانستان سرزمین فغان است، کشوری که هیچ‌گاه یک دولت‌ملت را تجربه نکرده و همیشه سرخوردگی شکست‌های گذشته را برای آیندگان به میراث گذاشته است. طالبان به عنوان یک گروه جنگ‌جوی اسلام‌گرا ، متشکل از مولوی‌های که کشتار مردم برای آن‌ها به منزلهٔ پاداش آخرت‌شان است و تفسیر آن‌ها از ایدئولوژی، بنیادگرایی مذهبی مبتنی بر تفکرات تروریستی و قواعد عشیره‌ای و قومی بنیان گذاشته می‌شود؛ چرخهٔ تولید بی‌ثباتی، عدم امنیت، فقر و گرسنگی را برای جامعهٔ متکثر افغانستان برای بار دوم به ارمغان آورده است. در اواسط ماه آگوست ۲۰۲۱، جنگ‌جویان طالب با چپلک‌های پاره و لباس‌های کهنه از کوه‌های افغانستان، به داخل شهرها سرازیر شدند و حکومت وقت، با هم‌کاری هم‌پیمانان خود، کشور را رها کرده و به آن‌ها واگذار نمودند. حالا پس از گذشت ۶ ماه از سقوط، طالبان را در کوچه و بازار می‌بینیم با بوت‌های گران‌قیمت، لباس‌های نو، سوار بر موترهای خارجی به‌جا مانده از حکومت ، خود را به رستوران‌ها و مکان‌های تفریحی می‌رسانند و شب به خانه‌هایی باز می‌گردند و می‌خسبند که یک‌روز، خانهٔ یک هم‌وطن بوده که با جبر ترس و وحشت، از افغانستان خارج شده‌است.

طالبان در تجربهٔ زیستی‌شان قانون مدون یک جامعه را تجربه نکرده و در عصر حاضر به مدنیت باور ندارند، چرا که شریعت‌شان پایگاه تفکری‌شان است. همه چیز را بر مبنای شریعت توجیه می‌کنند، مردم نان ندارند، فقر و گرسنگی افغانستان را گرفته، اما شریعت‌شان اجازه می‌دهد با شکم سیر بخوابند در حالی که کودکان از گرسنگی خوابشان نمی‌برد. مکتب‌ها و دانشگاه‌ها را بستند، زنان معترض را گرفتند، شکنجه دادند، کشتند و اعترافات ساختگی به‌راه انداختند. این نشان می‌دهد که طالبان، هر روز فراتر از روزهای قبل زمینه‌سازی رفتارهای غیر مشروع و ضد حقوق بشری را در دست دارند و به دور اول زمام‌داری‌شان برگشته‌اند متأسفانه، در حال حاضر با پدیده‌ای مواجه‌ایم که رویکرد حقوقی، سیاسی و اخلاقی را درک نکرده و دنیا را به مثابه فجایع ایدئولوژی خود می‌دانند. اسلام سیاسی و طالبان، متضاد با حوزهٔ علوم انسانی و تجربی است، به همین خاطر است که هیچ‌کشوری با دین سیاسی نتوانسته فاکتوری برای ملت‌سازی و حکومت‌داری ارائه دهد. ممکن است بدترین شرایط برای مردم افغانستان این باشد که ذهنیت جامعهٔ جهانی به سمت جنگ روسیه و اکراین برود و این‌ همان زمانی است برای فراموشی، در قبال اعمال تروریستی، فجایع اتفاق افتاده و پیش رفتن به‌سوی عادی‌سازی مسائل حاد طالبان در افغانستان. آن‌ها در بیست و چند سال پیش، تفتیش خانه به خانه داشتند و تلاش می‌کردند مردم را به چیزی متهم کنند، حالا خبر بد این است که در دو روز گذشته، جنگ‌جویان گروه طالبان به خانه‌های مردم در کابل (خیرخانه)، قسمت‌های تاجیک‌نشین و هزاره نشین حمله برده دروازه‌های مردم را شکستانده و حتا اتاق خواب، مبایل‌های شخصی و جالباسی زنان را با وحشی‌گری و خشونت تمام بررسی کرده اند. که البته این کارشان نیز مرتبط با خرده‌فرهنگ‌های رفتاری آن‌ها است. این چه شریعتی می‌تواند باشد که ملاها و مولوی‌ها، دست‌شان را تا خانهٔ مردم دراز کرده و از آن‌ها دزدی کنند؟

تقابل صوری تحجر و تجدد از جایی آغاز می‌گردد که دانشگاه‌ها به عنوان یک پایگاه، تلاشی است برای تازه کردن افکار انسان‌ها و پیوندشان با عقل، منطق، آموزه‌ها و اعتقادات‌شان. امروز اولین روزی‌است که دانشگاه‌ها با وجود طالبان آغاز به‌کار می‌کنند، البته با قید و بندهایی که گذاشته‌اند. زنان از مردان جدا باشند، کلاس‌های زنان در صبح و تنها با حضور استادان زن، لباس بلند وآزاد با رنگ سیاه تیره اجباری است و… خواب‌گاه زنان را بسته‌اند، دخترانی که از ولایت‌های دیگر می‌آیند، جایی برای ماندن ندارند، در نتیجه باید از دانشگاه انصراف دهند. بعضی از دختران که در دانشگاه‌های ولایات دیگر غیر از کابل درس می‌خواندند، نمی‌توانند به آن دانشگاه‌ها بروند و مشکلات و مصائب بسیاری از این دست. حالا در دانشگاه‌ها که مرکز دگراندیشی سیاسی، دینی و اجتماعی است چه چیزی تدریس می‌شود؟ مسائل دینی آموزش می‌دهند یا مسائل علمی؟ اگر تعاملات بین دو دیدگاه زن و مرد در دانشگاه نباشد و هم‌دیگر را نبینند، چه شناختی بین این دو ایجاد می‌شود؟ به‌طور مثال: اگر در رشتهٔ پزشکی استاد مرد وجود نداشت! استاد زن نباید به مردها تدریس کند؟ یا کل رشتهٔ پزشکی را حذف می‌کنند؟ تا کجا می‌توان مرد و زن را از هم جدا کرد؟

اغلب، جهت‌گیری یا مخالفت ما از جهت تصحیح اموری نیست که طالبان به آن پرداخته‌اند، تلقی ما از طالبان، تنها یک گروه تروریستی نیست بلکه آن‌ها سندروم سرطان افراطی‌گری در جهان است. نتایج این فاجعه زمانی روشن می‌شود که گروه‌های بنیادگرای دیگری از دل این افراطی‌گری‌ها بیرون بیاید که هر کدام طالبانی را در سرتاسر جهان رهبری می‌کنند و چون ماجرای افغانستان در پی تأیید شدن خود در جامعهٔ جهانی هستند. متأسفانه طالبان در ذهن خود تصور می‌کنند استحقاق و دانش کافی را برای حکومت‌داری دارند و بر نظریه‌های ایدئولوژی خود پای‌بند و مسلط‌اند. در حالی که در بهترین حالت، شاید بتوانند شریعت‌شان را پیاده کنند ولی این برای حکومت‌داری ارزشی ندارد. بر مصداق دین، طالبان آخوندها و مولوی‌هایی هستند که با استناد ازدین اسلام خشونت، توحش و بربریت را جاری می‌کنند. صد افسوس که این نسل متعلق به ۱۴۰۰ سال پیش، قرار است دانشگاه‌ها را مدیریت و نسل بعد را تربیت کنند و این جریان تربیت نیروی انسانی در این چرخهٔ پرسرعت، رو به سرازیری حرکت می‌کند و مرتجعین تندرو و بی‌سواد سبب تداوم نگاه رادیکالیزم در دنیا گردیده، مدیریت انسان‌های خودکامه را می‌پسندد و این یک تهدید جدی برای نسل‌های بعد و دنیا خواهد بود. حتی اگر اذهان عمومی جهان به سویی دیگر برود و در قبال افغانستان فرافکنی اتفاق بیفتد، ما آرام نخواهیم نشست.

همچنان بخوانید

عید زنان

مردان عید دارند و زنان پاک‌کاری

5 حمل 1402
خودکشی خواهرم باعث بیداری خانواده شد

خودکشی خواهرم باعث بیداری خانواده شد

5 حمل 1402
موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
صابره
هزار و یک شب

سرنوشت صابره؛ از میز مطالعه به دود آشپزخانه

2 حمل 1402

صابره، 17 ساله، تازه امسال مکتب را به پایان رسانده است. در حالیکه هنوز با اعتماد به نفس می‌گوید لیسانس خود را از یک دانشگاه معتبر بین‌المللی خواهد گرفت، احساس می‌کند وضعیت کشور او را به سوی قفس تنور و آشپزخانه می‌راند.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00