وقتی به عنوان یک فیلمساز هنوز با نگاه انتقادی و اعتراضی به مسائل اجتماعی میپردازید مشخص است که اول به صدای دلتان گوش میکنید نه بازار فیلم و مخاطب… و مخاطب امروز نیز مخاطب سادهای نیست، همواره فرهنگ تصویریاش در جهش و در تکامل است.
گفتوگو با رویا سادات، «فیلمساز و نویسنده»
رویا سادات با ساختن فیلم «نامهای به رئیسجمهور» به عنوان نمایندهٔ سینمای افغانستان در بخش بهترین فیلم خارجی نودمین دورهٔ جایزهٔ اسکار به آکادمی علوم و هنرهای سینمایی معرفی شد. در مارچ سال ۲۰۱۸ دولت هلند، جایزهٔ ویژهٔ جایگزین اسکار را به او داد. یک سال قبل از این اتفاق نام رویا سادات، در لیست متفکران جهانی که از سوی مجلهٔ آمریکایی فارین پالیسی اعلان میشود، درج شد. از جمله مهمترین تلاشهای او در عرصهٔ سینما، ایجاد خانه فیلم رویا و برگزاری شش دوره جشنوارهٔ بینالمللی فیلم زنان هرات است.
نیمرخ: با توجه به دستآوردهای برخی سینماگران ما آیا میتوانیم بگوییم دو دهه، گذشتهٔ سینمای ما با رشد و بالندگی روبهرو بودهاست؟ اگر چنین است دستآوردهای این دوره چه چیزهایی بودهاست؟
رویا سادات: اگر مروری بر سینمای افغانستان داشته باشیم نیمهٔ دههٔپنچاه و دههٔ شصت، دورهٔ درخشان سینما در افغانستان بوده که فیلمهای خوب سینمایی از آن دوره داریم. هرچند در آن دوره فضای سینما زیر سانسور فضای حاکم بود؛ ولی تولیدات متنوع آن زمان تا اندازهای نمایندگی از سینمای تأثیرگذار آن زمان دارد. پس از آن جنگهای داخلی بر سینمای افغانستان آسیب زیادی وارد کرد با اینکه در آن دوره یکی دو فیلم نیز ساخته شد. در کل، دورهٔ بالندگی و شکل گرفتن سینمای جوان در افغانستان به بیستسال گذشته بر میگردد. تولید فیلم و سریالهای تلویزیونی هرچند اندک، باعث تغییر در دیدگاه مردم مخصوصاً خانوادهها نسبت به سینما شد. تعداد زیادی به فیلمسازی روی آوردند، جریان سینمای جوان بیشتر با ساخت فیلمهای کوتاه شکل گرفت که اکثر این تولیدات در خط سینمای روشنفکرانه و سینمای معناگرا هستند. برگزاری کارگاههای آموزشی مخصوص سینما، برگزاری جشنوارههای فیلم، تشکیل دپارتمنت سینما در چوکات دانشکدهٔ هنرهای زیبا در دانشگاه کابل، اشتراک در جشنوارههای جهانی،اشتراک در نهادهای تحصیلی بیرون از افغانستان،… در روند رشد سینمای جوان ما نقش داشت.
نیمرخ: با وجود همهٔ شاخصهایی که شما یاد کردید و نمیتوان از آن چشمپوشی کرد، با این حال باز هم سینمای ما آنچنان که باید جایگاه خود را پیدا نکرد. منظورم این است که نتوانست ارتباط معناداری با مخاطب خود در افغانستان پیدا کند. سینماگران ما تولیداتشان انگشتشمار بود و تولیدات سینمایی ما اندک، چه چیزی مانع بود؟
رویا سادات: زمانی بحث مخاطب مطرح می شود که تولیدی مستمر وجود داشته باشد، با وجود همهٔ پیشرفتهایی که به آن اشاره کردم، تولیدات سینمایی و فیلمهای سینمایی ما شکل معمول تهیه و تولید را مانند سایر کشورها طی نکرد، چون سینما به همان اندازه که هنر است، تجارت نیز هست، صنعتی است برای ساخت فیلم سینمایی نیاز به امکانات مالی دارد. در افغانستان تهیهکننده و پخشکننده وجود نداشت. در بخش گیشه که توسط عاید فروش آن فیلمساز توانایی ساخت فیلم دیگر را پیدا میکند وجود نداشت. گیشهٔ فیلم در افغانستان بازدهی برای فیلمساز ندارد. مثلاً، شماری از کشورهایی که از بعُد تجارتی مشکل دارند و سینمای آنها متأثر از هالیوود و بالیوود است، برای حمایت از تولیدات سینماییشان، صندوق مخصوص یا بودجهٔ مشخص برای حمایت تولیدات سینمایی در نظر میگیرند که فرانسه و کرهٔ جنوبی شامل این کشورها است. در افغانستان این امکانات وجود نداشت و بهخاطر ناامنیهای افغانستان و نبود بیمه و دهها مانع دیگر، تهیهکنندههای بینالمللی نیز برای سرمایهگذاری روی فیلمهای افغانستان علاقه نمیگرفتند. بهطور مثال، ما با فشار زیاد روی تولید سریالها و تبلیغات کار میکردیم تا با استفاده از بودجهٔ آن بتوانیم یک فیلم سینمایی تولید کنیم. وقتی به عنوان یک فیلمساز هنوز با نگاه انتقادی و اعتراضی به مسائل اجتماعی میپردازید مشخص است که اول به صدای دلتان گوش میکنید نه بازار فیلم و مخاطب… و مخاطب امروز نیز مخاطب سادهای نیست، همواره فرهنگ تصویریاش در جهش و در تکامل است. در نهایت به این نتیجه میرسیم، وقتی تولیدات زیاد سینمایی نباشد، ژانرهای مختلف تجربه نمیشود. علایق مخاطب سنجش نمیشود، گیشه در نظر گرفته نمیشود و در نهایت بحث مخاطب شکل نمیگیرد.




نیمرخ: چه تصویری از زن افغانستانی در سینمای افغانستان وجود داشت؟ منظورم این است که تصویر رایج از زن افغانستانی در سینما و فیلمهای کارگردانهای افغانستانی چگونه بودهاست؟
رویا سادات: دوباره روی این مسئله تأکید میکنم که وقتی تولیدات زیاد فیلم سینمایی نداریم نقد و بررسی سینمای افغانستان نیز کار آسانی نیست. به نظر من درآثار اندک سینمایی و همچنان در ادبیات ما چهرهٔ زن قربانی، چهرهٔ غالب است، از طرفی این یک الزام و نیاز اجتماعی نظر به وضعیت زندگی زنان در افغانستان نیز هست، چون بیان این روایت در ذات خود اعتراض است. ولی در این اوخر فیلمهایی که تولید شد رویکرد متفاوتی داشت، چهرهٔ غالب، چهرهٔ زن پویا و زن مبارز است. زن که بارها از بین خاکستر و دود برمیخیزد. مثلاً در درامهای تلویزیونی که ما ساختیم، مثل سریال خط سوم و یا فیلم نامهای به رئیسجمهور و فیلمهای دیگری از سایر فیلمسازان، زنان قصهٔ قهرمانهای اصلی روایت هستند و جای زن قربانی با تلاشاش خودش تغییر میکند؛ آنهم به شکل بسیار واقعی و باورپذیر و این چیزی است که در بیستسال گذشته در بین نسل جوان ما اتفاق افتادهاست.
و البته فراموش نکنید انگیزه و الهام هنرمند، بستر اجتماعی است که در آن زنگیها را تجربه میکند و میبیند. در قصههای ما زن قهرمان قصه، زن زرمندهٔ فیلمهای هالیوود نیست. مخاطب امروز با درام و فانتزیها نیز بیشتر خو کردهاست درحالیکه ما هنوز در منجلاب حق و ناحق گیر ماندیم و هنوز راه مبارزهٔ ما طولانی است.
نیمرخ: یکی از واقعیتهای تلخ جامعهٔ ما در طول دو دههٔ گذشته، نگاه پروژهمحور به موضوعات و مسائل اجتماعی و سیاسی بود. چهقدر این نگاه به سینما رسوخ کرد. آیا این نگاه پروژه محور در سینما و رویکرد سینماگران ما نیز وجود داشت؟
رویا سادات: در طول بیستسال گذشته هیچ پروژهای بهنام سینمای افغانستان اعلان نشد؛ حتی وجود نداشت. در سالهای اخیر، چند فیلم ساخته شده! تولید سینمای خصوصی بودهاست و با هزینهٔ فیلمسازان با چالشهای فراوان ساخته شدهاست. فیلم «نامهای به رئیسجمهور» و فیلمنامهٔ قبل از آن در گیشههای بینالمللی جایگاه خوبی پیدا کرد و به عنوان بیست فیلمنامهٔ برتر آسیا در فیلم مارکت کرهٔ جنوبی انتخاب شد. جای تأسف این بود که تهیهکنندهها به دلیل اوضاع امنیتی، نمیتوانستند به افغانستان بیایند. فیلمها مورد پسندشان قرار میگرفت، ولی از ما عذر میخواستند که نمیتوانند برای تهیهٔ فیلمها در افغانستان سرمایهگذاری کنند و انتخاب کشور دوم نیز هزینهٔ ساخت فیلمها را بسیار زیاد میکرد. گاهی هر چندین سال برای ساخت سریال و فیلمهای کوتاه تبلیغاتی، شرکتها برنامههایی اعلان میکردند که کارش با کار تولید سینما کاملاً متفاوت بود. اصلاً گویا برای دونرهای داخل افغانستان و هم برای دولت، هنری به نام سینما و فرهنگ سینما رفتن و رشد سینما مهم نبود. در این بیستسال، عشق و تلاش فیلمسازان بود که با وجود همهٔ چالشها این مسیر را میپیمودند.
نیمرخ: زن افغانستانی، با همهٔ رنج و آرزوهایشان در فیلمهای شما چه جایگاهی داشتند؟ آیا شما خود را متعهد به بازتاب و بازنمایی مسائل آنها میدانستید؟
رویا سادات: اگر آخرین کارم در سریال خط سوم را ببینید، قهرمان داستان دو زنی است که نمادی از مبارزه و استقامت در برابر همهٔ سنتهای موجود در خانواده، سنتهای حاکم در جامعه و بهنحوی مبارزهٔ بین سنت و مدرنیته است. این چیزی است که من به آن باورمندم. آنچه در سریال خط سوم روایت میشود و اتفاق میافتد تصویر واقعی زن امروز افغانستان است. خط سوم با کارم در فیلم «تار و زخمه» و «سه نقطه» تفاوت بسیار دارد چون این دو فیلم با روحیهٔ شکنندهٔ خودم که بعد از حاکمیت طالبان داشتم فضای متفاوتی را خلق کرد و البته نامهای به رئیسجمهور جهش دیگری در مبحث روایت زنانه و موجودیت زن قهرمان دارد.
نیمرخ: آیا سینمای ما در مجموع توانسته چند اثر شاخص در مورد مسائل و مشکلات زنان تولید کند؟
رویا سادات: بله، من فکر میکنم در این دو دوره که دوره اول به سال پنچاه و شصت برمیگردد و بیستسال اخیر، از بهترین سالها در سینمای افغانستان است.
هر چند آثار کم، ولی توانستیم روایت ایجاد کنیم. قصههای ما از مرزها گذشت و باعث ایجاد گفتمان در بیرون شد، با آنکه کشور ما همیشه سر خط خبر بودهاست ولی فرهنگ و زندگی ما برای مردم جهان ناآشنا است، برای اینکه روایت، بیشتر روایت جنگ و خشونت از طریق خبر بودهاست؛ ولی تولید این فیلمها گفتمان متفاوتی را شکل داد. سریالها روی جوانان تأثیرگذار بود، دوست داشتند و میدیدند. مثلاً در یک نظرسنجی، تلویزیون طلوع بیشترین بیننده را در برنامههایش در پخش سریالهایی داشت که تولید میکرد. در کل ما آثاری سینمایی داریم که به مسائل حساس اجتماعی پرداخته، از تابوها حرف زده، مردم دوستشان دارند و فیلمهای تولید افغانستان در جهان خوب درخشیده و جوایز معتبر بهدست آوردند.
نیمرخ: مخاطب افغانستانی چه جایگاهی در سینمای سینماگران ما داشته؟ چرا بهنظر میرسد سینماگران ما نگاهشان معطوف به جشنوارههای بیرونی بوده و راه خودشان را رفتهاند. آیا میتوانیم از پیوندی معنادار میان محتوای سینماگران ما با مخاطب افغانستانی صحبت کرد؟
رویا سادات: در افغانستان مجراهایی که فیلم را به مخاطب برساند، کم بود. تخریب سینماها، عدم بازسازی آن و عدم توجه به ایجاد سینماها، از دلایلی است که رسیدن فیلم به مخاطب را سخت میکرد. بگذارید یک خاطره از فیلم سه نقطه را به شما بگویم. وقتی بهخاطر ثبت فیلم سه نقطه به قریهها میرفتم، بیشتر زنان جوان و مسن از من میپرسیدند، تو همان زنی هستی که فیلم “پر” کردی در مورد زنی که در مرز ایران مواد مخدر انتقال میدا…؟ چون فیلم سه نقطه را بارها تلویزیونهای افغانستان نشر کرده بودند این نشان میداد سریال و فیلمهای نشر شده را حتی در دور دستها، مردم میبینند، در موردش حرف میزنند. چهقدر به خاطر مردم میماند. ما چندینبار از وزارت فرهنگ خواستیم تا حداقل دو سینما را اختصاص بدهند به خانوادهها، متأسفانه هیچ نتیجهای نداشت.
نیمرخ: با توجه به شناختی که از شما داریم، نگاه قربانیبودن زن افغانستانی را نمیپسندید. تصویر شما از زن افغانستانی در کارهایتان چگونه بودهاست؟
رویا سادات: این یک واقعیت است که زنان افغانستان، قربانی سیستمهای حاکم زنستیزانه بودند و هنوز هستند. مطرح کردن بحث قربانی به معنای نادیده گرفتن مبارزات و قهرمانیهای زنان نیست، بلکه تعریف وضعیت است. قهرمان قصههای ما قهرمانهای واقعیاند که نه تنها شخصیتشان در نوشته و در ذهن ما به تکامل میرسند، بلکه هر کدام در زندگیهای خود تجربه کردهایم و روایت زن افغانستانی، روایت قربانی و قهرمانی است، قهرمانی که در طول این تاریخ بغرنج، از تلاش و مبارزه دست نکشیدهاست.
نیمرخ: خانهٔ فیلم رویا و جشنوارهٔ فیلم زنان هرات که اگر اشتباه نکنم شش دوره برگزار شد چه تأثیری روی سینمای در حال رشد افغانستان داشت؟
رویا سادات: جشنوارهٔ جهانی فیلم زنان هرات برای حمایت آثار سینمایی، برای تشویق فیلمسازان و ایجاد رقابت سالم بین فیلمسازان برگزار میشود و ایجاد گفتمان جدی پیرامون مسائل زنان برگزار میشد. یکی از برنامههای مهم فرهنگی در افغنستان بود، از اینکه در موردش به عنوان یک رویداد در گذشته حرف میزنم سخت ناراحتم ولی تلاش داریم این جشنواره به زودی دور بعدی خود را در بیرون آغاز کند.
نیمرخ: با توجه به وضعیت بهوجود آمده در افغانستان، چه برنامههایی دارید؟
رویا سادات: وضعت فعلی در افغانستان بسیار تأسفبار است و برای من و هم فصلانام که این بیستسال را تلاش نمودهایم و همه چیز را از صفر ساختهایم، بهای سنگینی را می پردازیم، نه تنها ما که همهٔ مردم افغانستان. جامعهٔ ما مسیر رو به تغییر را میپیمود، نهادهای اجتماعی، فرهنگی، رو به بالندگی بودند و متأسفانه فعلاً این نهادهای ارزشی، متلاشی و در داخل افغانستان از بین میرود. ما با نظامی مقابل هستیم که با فرهنگ و هنر در ستیز است و این عقبگرد را رقم میزند و به شدت نگران کنندهاست و برای جامعه، خطرناک و افت فرهنگی در دراز مدت به آسانی قابل جبران نیست.
از مبحث پرسشتان دور نشوم، در حال حاضر روی دو فیلم کار میکنم. مستند «لبههای تیز صلح» که در مرحلهٔ ادیت است. روی اپرای «هزار خورشید تابان» برای اپرای سیاتیل کار میکنیم و تولید فیلم «تاریخ فراموش شده» با نویسندگی عزیز دلدار که در فیلم مارکتهای بینالملی خوب درخشیدهاست. ساخت این فیلم با وجود وضعیت پیشآمده کار آسانی نیست. بازیگران و همهٔ عوامل فیلم، هر کدام در یک گوشهٔ دنیا هستند و از همه مهمتر، ما موقعیت، لوکیشن و کشور خود را از دست دادیم. من دنبال سرزمینی میگردم که شبهاهت به کابل زیبا داشته باشد. روزهای پر استرسی داریم و تلاش داریم این اتفاق بیفتد. همچنان برگزاری جشنواره زنان هرات از مهمترین دغدغههای ما است.