نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

طالبان در اولین روز حاکمیت‌شان، استقلال کاری را از ما گرفتند

  • فاطمه روشنیان
  • 19 حوت 1400

ثریا امیری مسئول هماهنگی و تهیه‌کنندهٔ  برنامه‌های سیاسی شبکهٔ خبری  طلوع نیوز در گفت‌وگو با نیمرخ از چگونگی حاکم شدن طالبان در افغانستان، دخل و تصرف آنان بر کار‌ رسانه‌ای و رسانه‌های افغانستان روایت می‌کند. او می‌گوید: طالبان در اولین روز حاکمیت خود در کابل بر برنامه‌های سیاسی رسانه‌های خصوصی دخل و تصرف کردند و به دست‌اندرکاران رسانه دستور می‌دادند که چگونه برنامه‌هایشان را در هم‌سویی با طالبان هماهنگی و منتشر کنند.
” عصر اولین روز حاکمیت طالبان در جریان هماهنگی مهمانان برنامه‌هایم با هم‌کاران، متوجه پیام یکی از اعضای طالبان در واتساپ‌ام شدم، نوشته بود که امشب در برنامهٔ‌تان مهمان‌ام کنید تا در مورد وضعیت پیش آمدهٔ امروز به مردم وضاحت بدهم، فردا شب و پس فردا شب دو نفر دیگر را نام گرفت که دعوت کنید.”

از طالبان توقعی نداریم که این صداها را بشنود؛ اما آن‌چه شرم‌آور است سکوت جهان در قبال اعتراضات زنان افغانستان است، چرا زنان افغانستان از آزادی‌ها و دستاوردهای‌شان محروم شده‌اند و گروهی تروریست ظالم و بی‌سواد بر آن‌ها حاکم‌اند.

ثریا با تعجب می‌گوید حتی برای سه روز مهمانان برنامهٔ من را ترتیب داده بودند که دعوت کنم.
ثریا امیری و شماری دیگری از کارمندان رسانه‌ای به دلیل نشر جدی‌ترین گزارش و مطالب در مورد جنایات طالبان،  به‌خاطر امنیت جانی‌شان افغانستان را ترک‌کرده‌اند.

ثریا امیری قبل از طالبان
ثریا امیری قبل از طالبان زندگی نسبتاً آرام و مرفه‌ای داشت، خانوادهٔ فرهنگی، موقعیت شغلی در یکی از شبکه‌های خبری معتبر و امید به آینده‌ای درخشان داشت، اما آن‌چه که همیشه موجب نگرانی او و خانواده‌اش می‌شد مسألهٔ امنیت جانی ثریا بود. زیرا در محل زندگی‌ وی قتل‌های هدفمند، دزدی‌های مسلحانه، حمله بر شفاخانهٔ نوزادان و انفجار در مساجد و اماکن عمومی بود.

ثریا امیری یکی از زنان خبرنگار و کارمند رسانه‌ای در افغانستان بود که بیش‌تر از نُه سال را در محیط رسانه و کار رسانه‌ای سپری کرد. نخستین تجربهٔ رسانه‌ای او از رادیوی محلی رادیو بامیان به عنوان مجری و گزارشگر کلید خورد و سپس با کلید گروه گزارش‌های محلی از وضعیت زنان و کودکان دایکندی و بامیان گزارش داد تا این‌که برای ادامهٔ درس و تحصیل وارد دانشگاه کاتب شد و علوم سیاسی آموخت.
در جریان تحصیل در دانشگاه به فعالیت‌های اجتماعی، مدنی و فرهنگی پیوست و در یک تجربهٔ کار جمعی با جوانان و دانشجویان به عنوان سخنگوی نهاد “ستاره‌های درخشان ” کار کرد. او با اشاره به وضعیت بد اقتصادی خانواده‌ها و دانش‌جویان می‌گوید:” برای بهبود وضعیت دانشجویان از طرف مسئولین پاسخ امیدوار کننده‌ای نداشتیم، مسئولان در راستای رشد و ارتقای ظرفیت جوانان سهل انگاری می‌کردند.”
بی‌برنامه‌گی‌های مسئولان در قبال سرنوشت جوانان یکی از عوامل فروپاشی نظام شد؛ زیرا جوانان به دام تبلیغات طالبان افتادند. ثریا بیش از یک سال دیگر به حیث عضو ریاست منابع بشری وزارت فواید عامه کار کرد و سرانجام کارهای رسانه‌ای را از سر گرفت و به عنوان تهیه کنندهٔ برنامه‌های سیاسی و خبری شبکهٔ خبری طلوع نیوز آغاز به‌کار نمود.
ثریا می‌گوید: هرچند در آغاز مسولیت‌اش از رسالت بزرگی که بر عهده گرفته بود هراس داشت اما او از ارتباطات با مردم در سرتاسر افغانستان ، بیان حقایق و صدای مردم توسط مردم، به‌عنوان یک تجربهٔ خوشایند یاد می‌کند.
ثریا تهیه‌کنندهٔ برنامه‌های خبری و سیاسی هم‌گام با رویدادها، نیمه‌روز و جهان‌نما در شبکهٔ خبری طلوع نیوز بود و بعد از یک و نیم سال تهیه کنندهٔ برنامه‌های سیاسی شبانه، برنامه‌های محور، خبر شش، فراخبر و خبرهای ساعت ۱۰ شب شد.
موضوعات عمده و مورد بحث در رسانه‌های افغانستان، خشونت علیه زن، انتخابات، صلح، جان باختن سربازان، قتل‌های هدفمند خبرنگاران بود که ثریا و دیگر زنان در پشت صحنهٔ برنامه‌های تلویزیونی در تهیهٔ آن نقش داشتند.
ثریا در کنار تمام مسئولیت‌های رسانه‌ای خود، برنامه‌های خوبی برای آیندهٔ خود در افغانستان و حتی خارج از افغانستان داشت اما نه به این زودی!

طالبان در اولین روز حاکمیت‌شان، استقلال کاری را از ما گرفتند
طالبان در اولین روز حاکمیت‌شان، استقلال کاری را از ما گرفتند
ثریا امیری مسئول هماهنگی و تهیه‌کنندهٔ  برنامه‌های سیاسی شبکهٔ خبری  طلوع نیوز
طالبان در اولین روز حاکمیت‌شان، استقلال کاری را از ما گرفتند

روایت سقوط کابل
در پانزدهم آگوست ۲۰۲۱ مثل همیشه ثریا آمادهٔ رفتن به وظیفه شده بود، خواهرش که قبل از او، از خانه بیرون شده و به وظیفه رفته بود با ثریا به تماس می‌شود و می‌گوید که از خانه بیرون نشود چون وضعیت شهر آشفته است. می‌گویند: طالبان آمده‌اند و از چندین دروازه وارد شهر کابل می‌شوند.
ثریا نمی‌تواند در خانه قرار بگیرد، منتظر موتر می‌نشیند تا او را به دفتر کارش ببرد، اما تا ساعت دوازده آن روز، موتر به خانهٔ ثریا نمی‌رسد. راننده با هر تماس به ثریا می‌گوید که در ترافیک گیر مانده است و امکان رفت و آمد نیست. ثریا تصمیم می‌گیرد که با استفاده از موترهای خطی به دفتر کارش برود. در سرک‌های پر از ازدحام و ترافیک کابل هیچ موتر مسافربری فعالیت نمی‌کرد، ثریا پس از پیاده‌روی طولانی از دشت برچی تا دهمزنگ، یک تاکسی پیدا می‌کند که او را تا دفتر کارش برساند.
” زندگی مردم بسیار غیر عادی پیش می‌رفت در حالی که در تاکسی نشسته بودم از پشت شیشهٔ تاکسی فقط ازدحام بیش از حد مردم را می‌دیدم حتی من هم خودم را گم‌کرده بودم و هربار با صدای زنگ موبایل‌ام به خود می‌آمدم و از جا می‌پریدم؛ اما توان جواب دادن تلفن‌ها را نداشتم تا این‌که متوجه زنگ مادرم شدم که از نگرانی زیاد بارها به من زده بود و من جواب نداده بودم. وقتی تلفن را برداشتم مادرم تأکید ‌داشت که مواظب باشم و اگر امکان‌اش هست به خانه برگردم، نمی‌دانم در جریان جر و بحث با مادرم برای این‌که او را قناعت بدهم گفتم ” اوکی” به خانه بر می‌گردم. رانندهٔ تاکسی بعد از شنیدن کلمهٔ «اوکی» من را گفت پیاده شوم. گفتم چرا؟ گفت نمی‌دانم با کدام شخص خارجی صحبت می‌کردی، اگر طالبان تو را در تاکسی من پیدا کنند برای من هم درد سر می‌شوی.”
سرانجام او را در شهر نو کابل پیاده می‌کند، او دوباره تلاش می‌کند که تاکسی پیدا کند و به محل کارش برود اما‌ هم‌چنان تاکسی پیدا نمی‌شود.
” دوباره با پای پیاده به راه افتادم که از طرف دفتر با من تماس گرفتند و گفتند که تمام کارمندان زن از طرف دفتر رخصت شده و شما هم رخصت هستید و به دفتر نیایید، من دوباره با پای پیاده برگشتم که به خانه بروم. به هر طرف که مردم بیش‌تر می‌دویدند، من‌هم می‌دویدم. اکثریت مردم حتی راه‌های خانهٔ‌شان را گم کرده بودند. من هم‌چنان از شهر نو تا دهمزنگ دوباره با پای پیاده آمدم و از آن‌جا به‌خاطر مسائل امنیتی به خانهٔ یک دوست رفتم.”
ثریا نتوانست آرام بگیرد، او تلاش می‌کرد که کارهای هماهنگی برنامه‌هایش را از خانه انجام دهد. بعد از ظهر پانزدهم آگوست و اولین روز حاکمیت طالبان در کابل استقلالی‌ات شغلی او مورد حملهٔ طالبان قرار گرفت.
” درجریان هماهنگی مهمانان برنامه‌هایم با هم‌کاران، متوجه پیام یکی از اعضای طالبان در واتساپ‌ام شدم که نوشته بود امشب در برنامهٔ‌تان مهمان‌ام کنید که درمورد وضعیت پیش آمدهٔ امروز به مردم وضاحت بدهم ، فردا شب و پس فردا شب دو نفر دیگر را نام گرفت که دعوت کنید.”
ثریا می‌گوید که قبلاً در انتخاب مهمان‌هایشان در برنامه‌ها مستقل بود، اما در اولین روز حاکمیت طالبان و برای اولین بار حتی مهمانان برنامه برای سه روز بعد را برای‌ام تعیین کرده بودند که برایم غیر مترقبه و غیر قابل قبول بود.

صادقانه برای‌تان می‌گویم که ما گزارش‌های زیادی از سقوط ولسوالی‌ها و ولایات به دست طالبان داشتیم اما هیچ رسانه و خبرنگاری در جریان  نبود که قرار است کابل نیز به دست طالبان بیفتد. با رفتن اشرف غنی طالبان جسارت وارد شدن به شهر کابل را پیدا کردند.

طالبان در اولین روز حاکمیت‌شان، استقلال کاری را از ما گرفتند
طالبان در اولین روز حاکمیت‌شان، استقلال کاری را از ما گرفتند
طالبان در اولین روز حاکمیت‌شان، استقلال کاری را از ما گرفتند
ثریا امیری در فرودگاه کابل بعد از سقوط

روایت حضور غیر عادی طالبان در کابل

چهار روز پس از حاکمیت طالبان و آشفتگی شهر به دفاتر کاری‌مان رفتیم. دروازه‌های مکاتب، دانشگاه‌ها بسته بود و حضور مردم در سطح شهر بسیار اندک بود، اما هجوم مردم از ترس طالبان به میدان هوایی برای بیرون شدن از کشور تأسف‌بارتر بود.
خبرنگاران زن بعد از چهار روز برای تهیهٔ خبر و گزارش به ساحه رفته بودند؛ هیچ‌کسی حاضر به مصاحبه نبودند، هر طرف افراد غیر عادی با موهای ژولیده و بلند و سلاح به دست ایستاده بودند.
با آن‌هم تلویزون طلوع با حضور خبرنگاران زن به صحنه برگشته بود که سرخط خبرهای جهان شد و امیدواری بر این بود که زنان رسانه‌گر بتوانند به همین منوال به شغل‌شان ادامه بدهند. اما خبرنگاران شبکهٔ خبری طلوع به دلیل نشر جدی‌ترین گزارش و مطالب در مورد طالبان در امان نبود، حملهٔ انتحاری بر موتر حامل کارمندان طلوع، قتل یما سیاوش  و چند خبرنگار دیگر موجب نگرانی‌ امنیت جانی خبرنگاران شده بود تا این‌که شبکهٔ خبری طلوع تصمیم می‌گیرد که یک‌تعداد از خبرنگاران آسیب‌پذیر را از کشور بیرون کنند.

روایت مهاجرت
با تصمیمی که از سوی دفتر ما برای نجات دادن جان خبرنگاران و چند چهرهٔ مطرح رسانه‌ای دیگر، خانواده‌ام موافقت کرد که از کشور بیرون شوم. تماسی که از دفتر کاری‌ام دریافت کردم، باید تا ساعت یک بعد از ظهر خود را به میدان هوایی می‌رساندم. از دشت برچی تا میدان هوایی کابل از میان ترس و وحشت عبور می‌کردیم، علاقه‌ای نداشتم که فضای بیرون از موتر را ببینم. چهره‌هایی که در بیرون از موتر به روی سرک‌ها صف کشیده بودند را هیچ‌گاهی در افغانستان ندیده بودم آن‌ها این‌همه سال در کجای افغانستان زندگی می‌کرده‌اند؟ 
تلاش‌های نافرجام مردم را برای زنده ماندن پشت دروازه‌های بسته‌ شدهٔ میدان هوایی دیدم. ترس، وحشت، دهشت و بیچارگی را با تمام خون و پوست و گوشت و استخوان‌مان تجربه کردیم. من حتی نمی‌دانستم که به کجا می‌روم و چرا می‌روم؟ اگر بمانم آیا زنده می‌‌مانم و اگر زنده بمانم سکوت کرده می‌توانم؟ این‌ها سؤالاتی بود که ذهن‌ام را می‌خورد و همواره از خودم می‌پرسیدم.
حدود سی نفر از کارمندان رسانه‌ای و خانواده‌هایشان در یک جای جمع شده بودیم و منتظر ورود به میدان هوایی بودیم و تا ساعت چهار صبح بدون آب و نان پشت دروازهٔ میدان هوایی ماندیم، یک‌تعدادمان ناامید شده به خانه برگشت و یک‌تعدادمان مقاومت می‌کردیم و منتظر بودیم که دروازهٔ میدان هوایی باز شود. وقتی پس از یک شبانه روز دروازه باز نشد ما به خانه برگشتیم؛ اما ساعت پنج عصر دوباره ما را به هوتل سرینا خواستند. تا ساعت دوازده‌ شب در هوتل سرینا بودیم و سپس با بس‌های شهری وارد میدان هوایی شدیم و دو شبانه روز دیگر در میدان هوایی بدون آب و نان روی خاک‌ها سپری کردیم. هم‌کاران من حتی با کودکان‌شان شرایط سخت‌تری را سپری می‌کردند، از جمله مریم خرمی مجری برنامه‌های صبح‌گاهی طلوع، شجاع ذکی مجری خبر شش و بحث‌های سیاسی، شکوفه دانش، حسیبه اتک‌پال و زهرا رحیمی. بعد از دو روز انتظار در میدان هوایی ما را به قطر و سپس به آلبانیا انتقال دادند و بعد از چهار روز به یکی از مناطق دور دست آلبانیا رفتیم و اولین گروپ ۵۲ نفره از مهاجرین بودیم که به آلبانیا منتقل شده بودیم. بعد از دو هفته مهاجرین دیگر را نیز به آن‌جا منتقل کردند. هرچند به مکانی امنی رفته بودیم و امکانات زندگی بهتری در اختیارمان بود اما آن‌چه باعث افسردگی من و هم‌کارانم شده بود شنیدن خبرهای بد و ناگوار از افغانستان، دوری خانواده، نا امیدی، محرومیت دختران و هم‌چنان انفجار در میدان هوایی کابل بود. در نوزدهم جنوری با پروازی از تریانا به جرمنی و سپس به کانادا منقل شدیم و اکنون در ایالت مشیگان کانادا مستقر هستیم.

همچنان بخوانید

نوروز با یک «سین»

نوروز با یک «سین»

1 حمل 1402
نوروز مبارک

نوروز مبارک!

1 حمل 1402


روایت بعد از طالبان در مهاجرت

شاید خیلی از جوانان و دیگر هم‌وطنان‌ام آرزوی زندگی کردن در رفاه و آسایش در آمریکا و کانادا را داشته باشند حتی خودم، اما در این سفرم هنوز نتوانستم به این شکل از زندگی‌ام عادت کنم. چون زمینهٔ شغلی برای افغانستانی‌ها در این‌جا کار کردن در رستورانت‌ها و فروشگاه‌ها است که در آن ننگی ندارم اما شغل و حرفهٔ من خبرنگاری و روایت‌گری است و آرزو دارم که بتوانم کارم را به عنوان یک خبرنگار ادامه بدهم.

در افغانستان با آن‌که گزارش‌های متعددی از خشونت با زنان، جنگ، نقض حقوق بشر را روایت می‌کردیم اما زنان افغانستان دستاوردهای قابل توجهی در تمام عرصه‌های زندگی‌شان داشتند که یک‌شبه به باد فنا رفت.

اعتراض و مقاومت زنان در برابر طالبان

به حضور زنان در خیابان زیر سایهٔ سیاه طالبان افتخار می‌کنم! این یعنی زنان افغانستان چقدر تغییر کرده‌اند و به روشنگری رسیده‌اند و در برابر هیچ ظلم و تحجری سر خم نمی‌کنند. این اعتراضات کاری ساده‌ای نیست، به مثابه‌ گذاشتن جان در کف است برای رسیدن به آزادی و برابری !

از طالبان توقعی نداریم که این صداها را بشنود؛ اما آن‌چه شرم‌آور است سکوت جهان در قبال اعتراضات زنان افغانستان است، چرا زنان افغانستان از آزادی‌ها و دستاوردهای‌شان محروم شده‌اند و گروهی تروریست ظالم و بی‌سواد بر آن‌ها حاکم‌اند؟ از جامعهٔ جهانی توقع دارم که به عنوان نیروی بشری یک سرزمین که همه چیزمان را از دست دادیم ما را یاری کنند!

موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود
هزار و یک شب

فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود

23 حوت 1401

یاسمن را به ظاهر دادند و در بدلش خواهر ظاهر را به برادر یاسمن گرفتند. هرچند یاسمن از بودن و ازدواج با ظاهر خوشحال بود، اما ظاهر از این ازدواج راضی نبود و یاسمن را نمی‌خواست. او...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00