نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • چندرسانه‌یی
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

ظلم بی‌سابقهٔ طالبان؛ مناقشه‌ها و مذاکره‌های سیاسی در مورد حقوق زنان

  • نیمرخ
  • 19 حوت 1400

جالب این‌جا است که اکثر ادیان و تفکرهای مختلف در طول تاریخ، قسماً با هم‌سویی از سیستم‌های اجتماعی مردسالارانه، از این ظلم حمایت کرده و با روایات و مفکوره‌های گوناگون، حتی برای این ظلم قاعده‌ها و اصولی را هم تدوین کرده است که به نحوی با ربط این ظلم به ارادهٔ خدا، آن را توجیه هم نموده است
نویسنده: فرشته نوری

ظلم و ستم طالبان بر زنان افغانستان!
این‌که در این عصر تمدن و پیشرفت جهانی، درحالی که همهٔ آدم‌ها ادعای فرهنگ والای انسانیت را دارند، در مورد ظلم و خشونت انسان بر انسان حرفی زده شود و یا چیزی نوشته شود، واقعاً خجالت‌آور است. اما متأسفانه این هنوز واقعیت دارد و امروزه در جای جای دنیا، ظلم انسان‌ها بر انسان‌ها به انواع مختلف و به دلایل متعدد، هر چند که هیچ‌کدام از این دلایل هرگز توجیه ندارد، به شدت ادامه دارد.
گاهی هوس کشورگشایی، گاهی تحمیل سلیقه‌ها، اندیشه‌ها و گاهی هم تفاوت‌های عادی آدم‌ها از هم‌دیگر در انواع ظلم و خشونت‌های آن‌ها بر یک‌دیگر تجلی می‌یابد.
البته ریشهٔ اصلی این نوع خشونت‌ها و ظلم‌ها بیش‌تر در اضافه‌خواهی انسان‌ها و حرص پایان ناپذیر آن‌ها که از همان پیدایش انسان تا حالا وجود دارد؛ نهفته است. لذا بیش‌تر وقت‌ها این خشونت‌ها و ظلم‌ها به شکلی است که توسط قوی بر ضعیف، غنی بر فقیر، متجاوز بر مدافع و در کل ظالم بر مظلوم اعمال و تعریف می‌گردد.
اما خشونت و ظلمی که ما این‌جا در مورد آن حرف می‌زنیم در نوع خود متفاوت‌تر و بسیار زشت‌تر از انواع ظلم‌های دیگر است؛ هرچند این خشونت هم همیشه در درازای تاریخ و در ابعاد مختلف وجود داشته است.
این ظلم انسان بر انسان به علت نوع جنسیت او است. خشونت و ظلمی که در آن، انسان مرد بر انسان زن روا می‌دارد، آن‌هم تنها به دلیل جنسیت که نه ظالم و نه هم مظلوم در تعین آن نقشی دارند.
این ظلم واقعاً بدون توجیه، از خلقت انسان تاکنون در ابعاد و انواع مختلف آن وجود داشته و دارد که بیش‌تر در ساختارهای اجتماعی مردسالارانه، ایجاد گردیده، وجود داشته و دارد و حالا حالاها معلوم نیست که چه‌وقت و چگونه خاتمه خواهد یافت.
جالب این‌جا است که اکثر ادیان و تفکرهای مختلف در طول تاریخ، قسماً با هم‌سویی از سیستم‌های اجتماعی مردسالارانه، از این ظلم حمایت کرده و با روایات و مفکوره‌های گوناگون، حتی برای این ظلم قاعده‌ها و اصولی را هم تدوین کرده است که به نحوی با ربط این ظلم به ارادهٔ خدا، آن را توجیه هم نموده است.

بررسی عوامل و ابعاد این ظلم که می‌شود آن را ظلم جنسیتی نامید، بسیار پیچیده  و وسیع است که نمی‌شود در این‌جا به آن پرداخت. اما یقین دارم که در این مورد تحقیقات زیادی صورت گرفته و آثار زیادی نوشته شده‌است و می‌شود با مراجعه به آن‌ها معلومات کافی به‌دست آورد.

طالبان و ستم‌شان بر زنان افغانستان

خصومت، خشونت و ستم بر زنان افغانستان چیز تازه‌ای نیست. این پدیدهٔ شوم از قرن‌ها بدین‌سو وجود داشته است و هنوز هم ادامه دارد. یقینأ طالبان به شکل بی‌سابقه‌ای این ستم را تشدید نموده‌اند، اما این تفکر و این ظلم توسط طالبان فعلی که به نام تحریک طالبان مسمی است، آغاز نگردیده است.
ستم و خشونت بر زنان در افغانستان را در سه بعد می‌توان مورد بررسی قرار داد:

۱– فرهنگ و رسوم در ساختار اجتماعی مردسالاری
در افغانستان نیز هم‌چون اکثر جوامع دیگر، سیستم‌های اجتماعی مردسالاری، اصلی‌ترین پایگاه و حامی خشونت علیه زن بوده و هست. تاریخ افغانستان گواه این است که بیش‌تر ستم بر زنان توسط رسوم و عنعنات فرهنگی ایجاد گردیده است که به تدریج برای حفظ سیستم مردسالاری به‌وجود آمده و تحکیم یافته است. ممکن است که این رسوم و عنعنات قصداً برای دشمنی و ستم بر زنان به‌وجود نیامده باشد. اما هم‌چون سایر مؤلفه‌های ضروری برای بقای یک سیستم اجتماعی، به حاشیه راندن زنان، سرکوب آن‌ها و محروم ساختن‌شان از حقوق اساسی آنان نیز یکی از ویژگی‌های ساختارهای مردسالارانه است. در سیستم مرد سالاری، به شکل طبیعی مقام و منزلت زنان، نه تنها به حیث جنس دوم و  بعد از مردان قرار دارد، بلکه در بسیاری موارد، هم ردیف با اجناس، لوازم و اشیا و در نهایت شامل دارایی‌های مردان به حساب می‌رود. لذا در چنین ساختار اجتماعی، برخورد با زنان حیثیت مادی داشته و به زن، به مثابه یک جنس مصرفی که دارای ارزش مادی می‌باشد، نگریسته می‌شود و این درحالی است که حتی مقدار این ارزش مادی را هم مردان، بدون این که زنان در آن کوچک‌ترین نقشی داشته باشند، تعیین می‌کنند.

همین نگاه مادی به زن است که او را وسیلهٔ قابل تملک ساخته است و مرد جامعه خود را مالک آن می‌داند، همان‌ٔطور که مالک بقیه اموال و دارایی‌هایش است. تفکر ناموس و ناموس داری و تعصب برای حفظ آن نیز بر همین اساس ایجاد می‌شود. زیرا هیچ مردی نمی‌خواهد و نمی‌گذارد که کسی دیگری جز خودش، مالک اموالش باشد.

 بی‌توجهی به زنان و محروم ساختن‌شان از حقوق‌شان همراه با بعضی اصول و پرنسیب‌های مشخص اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، نیز به شکلی از اشکال متضمن بقای ساختار مرد سالارانه است.
از گذشته‌های دور در جامعهٔ مرد سالار افغانستان، بیش‌تر عنعناتی که در تعیین مناسبات اجتماعی و وضعیت شخصی و مدنی زنان مانند پوشش و لباس، گشت و گذار، تعلیم، تحصیل، کار، ازدواج، دخترانگی و زنانگی، ازدواج، مادری، طلاق، حضانت فرزند، ازدواج مجدد، میراث و… که با چاشنی باورهای دینی همراه و ایجاد گردیده است، متضمن حفظ ساختار سنتی مردسالاری در این کشور بوده و هست.
 البته فراموش نباید کرد که بی‌توجهی به حقوق زنان و ظلم بر آن‌ها، تنها خشونت‌های فیزیکی، لت و کوب، جرح و قتل نیست. وقتی در جامعه‌ای باورها و برداشت‌هایی مانند این‌که “… زن نیستی که گریه می‌کنی!… مثل مرد محکم و استوار باش!… زن را به کار مرد چه!… مجلس زنانه نیست!…. قولت مردانه باشد!… بیچاره زن سیاه‌سر!… از زن گیله‌ای نیست!… اختیار را به دست زن ندهید!… زن ناقص‌العقل است!… اگر کاری را به توصیهٔ زن بکنی، به جایی نمی‌رسد!…” و صد ها حرف منفی و آزار دهنده‌ای که به تدریج به باورهایی قوی در سطح جامعه تبدیل شده‌است، خود بیانگر ظلم سیستم مردسالاری بر زنان و نادیده گرفتن حقوق و توانایی‌هایشان است. این باورها به اندازه‌ای نهادینه شده، تحکیم یافته و همگانی شده‌است که حتی اکثریت زنان خود نیز به آن باور دارند و خودشان را با همین معیارهای مردسالارانه ارزیابی می‌کنند و خود از حقوق‌شان می‌گذرند.

۲- باورهای دینی و اعتقادات مذهبی
از گذشته های دور، در اکثر جوامع سنتی و فوق‌العادهٔ معتقد به دین، متأسفانه ظلم بر زنان و نادیده گرفتن حقوق حقهٔ انسانی‌شان بیش‌تر مشهود است. وقتی به تاریخ بشر نگاه می‌کنیم، به وضوح می‌بینیم که اکثر ادیان سماوی و بشری، نگاه واحدی به زن دارند.
همیشه در روایات و توصیه‌های دینی، راهبان و روحانیون ادیان مختلف مانند بودائیسم، هندوئیسم، یهودیت، مسیحت، اسلام و مذاهب و ادیان دیگر، با وجودی که مرد و زن در این ادیان به عنوان انسان شناخته شده است، اما نگاهی دوگانه به آن‌ها وجود دارد که همواره بیانگر ارجحيت مرد نسبت به زن است.
نقطه مشترک میان اکثر ادیان سماوی، داستان (حوا، آدم، سیب و بهشت) است. همه گفتند که آن زن بود یعنی “حوا”  که تحت تأثیر شیطان، مرد یعنی “آدم” را وسوسه کرد و او را تشویق به خوردن میوهٔ ممنوعهٔ بهشت یعنی سیب و در نتیجه نزول قهر خدا به‌خاطر این نافرمانی آدم، بر او شد که باعث گردید تا خدا انسان را از بهشت براند. لذا بر اساس این برداشت و تعبیر، از نظر دین، زن از همان پیدایش بشر موجودی اغواگر و فریب دهنده معرفی شده است.  و این در واقع اولین و اساسی‌ترین زمینهٔ ظلم بر زن و نادیده گرفتن حقوق برابر زن با مرد و یا تفاوت در منزلت زن و مرد است که با باورها و مؤلفه‌های دینی و مذهبی ایجاد گردیده است. افغانستان و جامعهٔ سنتی آن با در نظرداشت فرهنگ و باورهای دینی موجود در آن، مستثنی از جوامع سنتی و دینی دیگر نیست.
وقتی طالب در افغانستان می‌گوید که ما کدام دشمنی شخصی با زنان نداریم، چون ما فقط تطبیق شرعیت می‌کنیم، راست می‌گویند. چون در اصل این روایات و دساتیر بسیار واضح دین و شرعیت است که حکم می‌کند که زن حق ندارد رهبر باشد، مجاز نیست قاضی باشد، نباید بدون محرم سفر کند، نباید این را بپوشد یا آن را نپوشد، نباید این‌جا برود، آن‌جا نرود، نباید این کار را بکند، آن کار را نکند. خُب! آن‌ها تقصیری ندارند، مخصوصاً که خودشان را سربازان خدا برای تطبیق شرعیت در زمین خدا می‌دانند.
در ظلم برخاسته از باورهای دینی، گناه حاکمان شرع نیست، چون روایات بزرگان دین و برداشت‌های متفاوت رهبران دینی از دساتیر شرعیت است که خط مشی را تعیین می‌کند. خط‌مشی که در داستان‌ها و توصیه‌های روحانیون از یک ‌نسل به نسل دیگر روایت شده است. مثلاً وقتی گفته می‌شد که وای بر حال مرد و زنی که با هم تنها می‌شوند. چون هرگاهی که یک زن و مرد تنها شد، فرد سومی که به آن‌ها می‌پیوندد، شیطان است و شیطان را هم که همه می‌شناسیم، همانی که حوا را فریفت تا آدم را بفریبد و…. و حالا در خلوت یک مرد و یک زن که شیطان اضافه شود، حتماً باز هم مقصر زن است، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

٣- نگاه سیاسی به زن و حقوق آن
رادیکالیسم دینی و بنیادگرایی افراطی و در کل سیستم‌های مرد سالاری که عملکردهای‌شان به نحوی از انحاء به ظلم بر زنان می‌انجامد، همیشه از موضوع حقوق زنان به عنوان یک حربهٔ سیاسی برای پیش‌برد اهداف سیاسی‌شان استفاده و سوءاستفاده کردند.
یعنی هر زمانی که سیستم‌های مترقی مبتنی بر تساوی حقوق انسان‌ها و رعایت حقوق بشر و به ویژه حقوق زنان خواسته است ایجاد گردد، رشد کند و کاری به نفع زنان انجام دهد. سیاست‌های دینی و بنیادگرایی مذهبی با شدت با آن مخالفت کرده و با استفاده از سادگی و باورهای دینی مردم، به نام این که کفر حاکم شده و دین در خطر است، علیه آن تاخته و ظلم بر زنان را چند برابر خشن‌تر ساخته‌اند‌.
مثلاً: حداقل در افغانستان صد سال قبل وقتی اعلان استقلال شد و شاه امان الله و همسرش ثریا با افکار و عملکردهای روشنگرانه‌شان شروع به کار برای زنان و تأمین حقوق آن‌ها نمودند، مخالفان سیاسی آن‌ها و اندیشه‌های مرد سالارانهٔ وقت، به کمک اجانب برای براندازی حکومت وقت و توقف جریان روشنفکری و اصلاحات، آزادی‌های زنان و در کل موضوع زنان را بهانه‌ای سیاسی ساخته و مردم را با این فکر که دین در خطر افتاده و قرار است نظام کفری ایجاد گردد، تحریک کرده و تمام آن سیستم را برانداختند و دوباره شدیدتر از قبل، مانع تأمین حقوق زنان شدند.
و طی این صد سال هم هرازگاهی که اقدامی برای تأمین‌حقوق زنان بر مبنای حقوق بشر شده‌است، باز هم همان رادیکالیسم دینی در قالب احزاب و گروه‌های سیاسی به نام نهضت اسلامی، جوانان مسلمان، اخوان المسلمین، بعداً در چهار دههٔ اخیر به‌نام تنظیم‌های مسلح جهادی اسلامی، تحریک طالبان، القاعده و داعش، به شدت با آن مخالفت کردند و با قدرت رسیدن‌شان در دههٔ ۱۹۹۰ عملاً این ظلم را به اوج وحشت رسانیدند. در طی دو دههٔ اخیر هم که با مداخلهٔ جهان غرب و حضورشان در افغانستان همراه بود، موضوع حقوق زنان را به عنوان مهم‌ترین عامل مخالفت‌شان معرفی و از آن به حیث یک حربهٔ سیاسی در تمام اقدامات جنگ‌جویانه‌شان استفاده نموده و حتی این بحث را روی میز مذاکرات سیاسی برای صلح نیز آوردند. از سقوط نظام نیم‌‌بند جمهوریت و روی کار آمدن مجدد طالبان تاکنون نیز، سرکوب زنان و ظلم بی‌سابقه بر زنان توسط طالبان و در کل این موضوع حقوق زنان است که همواره مورد مناقشه‌ها و مذاکره‌های سیاسی بوده و به عنوان یک تفاوت سیاسی میان حاکمیت سیاسی طالبان و مخالفین ملی و بین‌المللی‌شان مورد بحث قرار دارد. برخورد تندروانه بنیادگرایان دینی در مورد این موضوعات در حدی است که حتی به بحث در این موارد نیز اجازه داده نمی‌شود. چه بسا که همین نوشته خودش نیز دارای عواقب سخت‌گیرانه از نظر آن‌ها باشد.

نتیجه
ظلم طالبان بر زنان در افغانستان ناشی از مجموعه‌ای از سنن و فرهنگ‌های غیر انسانی و ناعادلانهٔ سیستم‌های مرد سالار، باورهای دینی موجود در جامعه و برخورد سیاسی رادیکالیسم دینی با زنان که در طول تاریخ در جامعهٔ افغانستان به‌وجود آمده‌است، می‌باشد.
این مثلث شوم مانع هر نوع ترقی روشن‌گرایانه، تأمین حقوق اساسی بشری و از جمله تأمین حقوق انسانی زنان در افغانستان و ادامهٔ ظلم شدید بر زنان این کشور است.

همچنان بخوانید

زنان به چه قیمتی پاکبانی می‌کنند؟

زنان به چه قیمتی پاکبانی می‌کنند؟

18 دلو 1401
نجمه

زنی که برای آینده‌ی دخترش خانه را ترک کرد

17 دلو 1401

راه حل
راه حل، دشوارترین موضوع این بحث است. کارهای زیادی باید هم‌زمان انجام شود و به پیش برود تا این مسئله به شکل بنیادی رفع و حل شود.

● مهم‌ترین و اصلی‌ترین راه حل، دانش و آگاهی است. این راه طولانی، نفس گیر و دشوار است اما باید همهٔ زنان و‌ مردان مخالف این ظلم به شکل وسیعی در روشن ساختن اذهان و از بین بردن عنعنات و فرهنگ‌های ناپسند اجتماعی سهم گرفته و مبارزه کنند؛ چنان‌چه سال‌ها است که این روشنگری آغاز گردیده است.

 
●  اصلاح و ایجاد قوانین مدنی کشور و نهادینه ساختن آن‌ها در راستای تأمین حقوق حقهٔ همهٔ اعضای جامعه بر اساس استانداردهای حقوق بشری و اجرایی ساختن‌شان نیز از راه‌های مورد نیاز برای حل اساسی این نابرابری است.

●  اما مهم‌ترین راه حل این است که هم‌زمان با روشنگری اجتماعی و نهادینه ساختن قوانین انسانی مدنی کشور، سیستم سیاسی غیر دینی و سکولار نیز به‌وجود آید و مرجع تعیین سیستم دولتی در کشور، گزینه‌ها و روش‌های دموکراتیک قرار گیرد.

موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
چندهمسری
هزار و یک شب

چندهمسری؛ پاداش زنی که با پول معلمی خرج دانشگاه شوهرش را داد

16 دلو 1401

مروارید در تمام قریه یگانه دختری بود که بیشترین خواستگار را داشت. او دختر باسواد بود و در امور منزل هم به قول زنان قریه، از هر انگشتش هنر می‌بارید. همه می‌خواستند مروارید عروس‌شان شود.

بیشتر بخوانید
زنی که باربار زندگی می‌سازد
هزار و یک شب

زنی که باربار زندگی می‌سازد

13 دلو 1401

گل‌واری 25 سال پیش به خدادا، پسر همسایه‌اش دل می‌بندد و قصه‌ی دلدادگی‌شان نقل مجلس محله می‌شود. قدرت این دلدادگی هردو را به‌هم می‌رساند. پس از دو سال زندگی مشترک، همراه با شوهر و خانواده‌ی...

بیشتر بخوانید
نجمه
هزار و یک شب

زنی که برای آینده‌ی دخترش خانه را ترک کرد

17 دلو 1401

نجمه را در پانزده سالگی به شوهر دادند. خودش می‌گوید به راستی مرا به شوهر دادند، من چیزی از ازدواج نمی‌دانستم.شانزده ساله بود که دختری به دنیا آورد و اسمش را گلنار گذاشتند.

بیشتر بخوانید
ازدواج مجازی
هزار و یک شب

چهار سال ازدواج در فضای مجازی

11 دلو 1401

زندگی در منطقه‌ی اعیان‌نشین شهر کابل به خوبی پیش می‌رفت. بدون هیچ محدودیتی به مکتب رفتم و درس خواندم و برای خودم رویاهایی بافته بودم.

بیشتر بخوانید
زن چهارم
هزار و یک شب

روزی که زن چهارم پدرم پسر زایید

8 دلو 1401

پدرم پسر می‌خواست. او همیشه آرزو می‌کرد که پسردار شود. برای همین چهار بار ازدواج کرد. هیچ‌کس نمی‌توانست با او مخالفت کند. همین‌که حرفی می‌زدیم به دهان ما محکم می‌کوبید.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل، بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • چندرسانه‌یی
EN