ن.یسنده: امین آرمان
‘این فرهنگ غیرانسانی و زنستیز به حدی در عمق رفتارهای اجتماعی و سیاسی جای خوش کردهاست که امروز با وجود رفتارهای خشونتبار طالبان، شلاقهای بی رحمی و خشمشان بر زنان حواله میشود، بخشی از جامعهٔ مردسالار افغانستانی به دلیل داشتن همین فرهنگ غیرانسانی از طالبان حمایت میکنند”
زنان در افغانستان هر دم درد میکشند. هر روز در مسلخ افراطیات قربانی میشوند و همهروزه خون دل میخورند تا شلاق تروریستان را نخورند؛ اما میخورند. داستان زندگی زنان و دختران، پیش از آمدن طالبان هم چندان دلچسب نبود. هر روز خبر سلاخی شدن زنان را میخواندیم و هر روز میدیدیم که زنی توسط برادرش، شوهرش و مردی لتوکوب شده، کشته شده و بینیاش را بریدهاند.
طالبان در آخرین هفتههای پیش از سقوط کشور، در ولسوالی درزاب ولایت جوزجان بر “آیمامه” دختر ۱۶ سالهای تجاوز جنسی گروهی و سپس او و خانوادهاش را تیرباران کردند. فرهنگ زنستیزی در افغانستان ریشهدار و پیشینهدار است. زن همیشه در این جغرافیا ستم کشیدهاست. محرومیت دیده و خشونتهای مختلف از نوع دینی، مذهبی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و جنسیتی تجربه کردهاست.
۲۰ سال گذشته فرصت خوبی بود برای بهبودی زندگی زنان. با آنکه تغییرهای زیادی در زندگی دختران و زنان رونمایی شد، دختران به مکتب و دانشگاه رفتند، درس خواندند و کوشیدند که سرنوشت خود را با دستان خود تغییر دهند و بهبود بخشند؛ اما متأسفانه با وجود فساد گسترده و باور دروغین حکومت نسبت به زنان، آن طوری که باید و آنچه که امکاناش بود نشد. اگر دموکراسی و حمایتهای جامعهٔ جهانی و تلاش زنان نمیبود، زنان هرگز تا این حد که پیش آمدهاند هم نمیتوانستند بیایند. برای اینکه ریشهٔ فرهنگ زنستیزی در دل و فکر همهٔ مردان حاکم، قوم حاکم و حتی در وجود دموکراتترین مردانی که در غرب و شرق دنیا درس خوانده و سفر کرده جای دارد. این فرهنگ غیرانسانی و زنستیز به حدی در عمق رفتارهای اجتماعی و سیاسی جای خوش کردهاست که امروز با وجود رفتارهای خشونتبار طالبان، شلاقهای بیرحم و خشمشان بر زنان حواله میشود، بخشی از جامعهٔ مردسالار افغانستانی به دلیل داشتن همین فرهنگ غیرانسانی از طالبان حمایت میکنند. حتی زنان و مردانی که در همین روزهای دشوار زنان در افغانستان، در غرب زندگی میکنند، با مد و فیشن غیرافغانستانی و غیراسلامی، از افغانیت و اسلامیت میگویند؛ رفتار طالبان در افغانستان و دربند کشیدن و سرکوب زنان از سوی تروریستان طالب را حمایت میکنند.
با این وصف، در حالی که در کشورهای دیگر سخن از تأثیرگذاری زنان در رشد اقتصاد و توسعهٔ سیاسی زده میشود. زنان! نیمرخ واقعی جامعهٔ خود هستند و دیگر در زندگی بحث جنسیت، آنطوری که جنسی نسبت به جنس متقابل، ضعیف یا قوی باشد مطرح نیست، بلکه زنان دغدغههای آکادمیک و رویاهای واقعی پرواز را در سر میپرورانند؛ اما در افغانستان، امسال باید به جای «هشت مارچ»، از «هشت حجاب» تجلیل شود تا باشد که تروریستان طالب، خوشحال و راضی شوند، در غیر این صورت، باید منتظر «هشت مرگ» باشیم.
هشت مارچ مبنای کاری، مبارزاتی و حقخواهی دارد و این روز را روز جهانی همبستگی زنان میگویند. مردم در بیشتر کشورهای جهان، از هشتم مارچ تجلیل میکنند. با آنکه این روز به طور تصادفی انتخاب نشدهاست، بلکه در پی یک سلسله مبارزهٔ حقخواهانه توسط زنان، به رسمیت شناخته شدهاست؛ اما در اینجا (افغانستان) زنان مبارز را بازداشت میکنند و از آنها اعتراف اجباری میگیرند. از کار، نان و آزادی خبری نیست.
هشتم مارچ در واقع روز بینالمللی زنان کارگر است و تجلیل از آن بهمثابه تجلیل از مبارزات زنان برای رسیدن به حقوق برابرشان با مردان و تجلیل از قربانیهای آنان در راه عدالت و برابری است؛ اما در افغانستان، نظر به وضعیت زنان و عوامفریبی حکومت، هیچگاهی آنطور که شایستهٔ زنان مبارز و آزادیخواه جهان و افغانستان باشد، تجلیل نشدهاست. هر سال که هشتم مارچ از راه میرسد، در اینجا حکومت به جای سهمدادن و ارجگذاری به طور واقعی آن به زنان، پیام تبریکی نشر میکنند و با یکی دو سخنرانی به پایان میرسد.
امسال که یک گروه تروریستی بر کشور مسلط است، تجلیل از هشتم مارچ، به استقبال از هشت مرگ بدل شدهاست. گروه طالبان با تمام معنا دشمن زنان و مخالف تجلیل از هشت مارچ هستند. گروهی که دروازهٔ مکتب و دانشگاه را به روی دختران میبندد، منطقی برای استقبال از هشتم مارچ ندارد. وضعیت زنان هر روز بدتر شده میرود. هیچکسی امیدی به فردای بهتر ندارد. همه میدانند که طالبان، دشمنان انسانیت و آزادی هستند.
هشت مارچ دیگر در افغانستان مورد استقبال قرار نمیگیرد و کسی که بخواهد به طور واقعی از این روز استقبال و تجلیل کند، بدون شک که با شلاق و تقنگ تروریستان طالب مواجه خواهد شد. در اینجا زنان چنان ستمدیده و محروماند که هر دم درد میکشند و مرگ تدریجی را تجربه میکنند.