نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

آپارتاید جنسیتی اسلامی

  • نیمرخ
  • 22 حوت 1400

فلیس چسلر
برگردان: ز. کاوه

توضیح مترجم

فیلیس چسلر (متولد ۱ اکتبر ۱۹۴۰) نویسنده، روان درمان و استاد برجستهٔ روان‌شناسی و مطالعات زنان آمریکایی در کالج استاتن آیلند (CUNY) است. او روان‌شناس، فمینیست موج دوم و نویسندهٔ معروف ۱۸ کتاب می‌باشد. چسلر در مورد موضوعاتی مانند جنسیت، بیماری روانی، طلاق و حضانت فرزند، رحم جایگزین، فمینیسم موج دوم، پورنوگرافی، فحشا، زنا با محارم و خشونت علیه زنان مطالب زیادی نوشته است.

خانم چسلر آثار متعددی در موضوعاتی مانند یهودی ستیزی، زنان در اسلام و قتل‌های ناموسی نیز نوشته است. او  استدلال می‌کند که بسیاری از روشنفکران غربی، از جمله چپ‌ها و فمینیست‌ها، ارزش‌های غربی را به نام نسبیت‌گرایی و چندفرهنگی کنار گذاشته‌‌اند و این امر منجر به اتحاد آن‌ها با اسلام‌گرایان، افزایش یهودی‌ستیزی و رها شدن زنان مسلمان و مذهبی به دست اسلام گراها شده‌است.

من با وصف تفاوت با برخی از نظریات این دانشمند و فعال حقوق زنان، اقدام به ترجمهٔ این سخنرانی کردم. چون اختلاف نظرم مانع برگردان این اثر نشد. برای این‌که این سخنرانی اشارات جدی به  وضعیت دهشت‌ناک حقوقی زنان در کشور‌های اسلامی دارد. او نسبیت فرهنگی را نمی‌پذیرد و به ارزش‌های برابری حقوق بشر پایبندی از خود نشان می‌دهد. درضمن ایشان در دههٔ ۱۹۶۰ میلادی در افغانستان زندگی کرده‌است. این تجربه باعث شده‌است تا او امروز به عنوان یک فمینیست فعال، برای برابری حقوق زنان به فعالیت‌هایش ادامه دهد.
ز. کاوه

سخنرانی برای جلسه ۱۲/۱۴/۰۵ کمیتهٔ دموکراسی آمریکا برای خاورمیانه برگزار شد.

به گفتهٔ یکی از مخالفان رژیم ایران «به‌دنیا آمدن زن هم جرم بزرگ است و هم حکم اعدام».  مصائب امروزهٔ زن و مرد در جهان اسلام و در اروپا به طور فزاینده اسلامیزه شده که نیازمند تحلیل هوشیارانه و پاسخی قهرمانانه می‌باشد. در عصر دموکراتیک، مدرن و فمینیستی، به زنان در جهان اسلام به عنوان انسان برخورد نمی‌شود. به زنان در ایران و دیگر نقاط جهان اسلام به عنوان منبع همهٔ شرارت‌ها نگاه می‌شود. هر حرکت آن‌ها به طرز وحشیانه‌ای تحت نظارت قرار گرفته و محدود می‌گردد. کوچک‌ترین تخلف از بیرون شدن موی سر از زیر روسری‌شان، شایستگی حداکثر مجازات: شلاق در ملاء‌عام و یا بدتر از آن را دارد. این حوادث در ایران حتی در همین لحظه‌ای که ما صحبت می‌کنیم اتفاق می‌افتد. در سال ۲۰۰۵ بیمارستانی در تهران متهم به امتناع از ورود به زنانی شد که (پوشش کامل اسلامی) یعنی سرتا پا را رعایت نکرده بودند. در سال ۲۰۰۲ پلیس‌های مذهبی عربستان سعودی از خروج دختران ۱۴ ساله از یک ساختمان مدرسهٔ در حال سوختن جلوگیری کردند، زیرا  او روسری (حجاب) خود را نپوشیده بود. در این حادثه پانزده دختر سوختند.

امروز پلیس افکار جورج اورولی، به‌طرز آشکار و شومی در سراسر جهان عرب و اسلام در گشت‌وگذار است. پلیس فکری اورول پیشاطالبانی افغانستان یا جوخه‌های فضیلت ایران و عربستان سعودی است که مردان و زنان را به دلیل کوچک‌ترین نشانه‌ای از “فردیت”، تفاوت یا زن بودن دستگیر می‌کنند.

زنان در ایران، افغانستان، عربستان سعودی به‌طور فزاینده‌ای در مصر از سر تا پا در حجاب پیچيده شده‌اند. آن‌ها در پرده زندگی می‌کنند و زندگی‌های جدا شده‌ای را رهبری می‌نمایند. زنان هم‌چنین اغلب زمانی که بچه هستند مجبور به ازدواج‌های اجباری و چند همسری با مردان بسیار مسن‌تر از خود و یا به پسرعموهای خود می‌شوند.

دختران و زنان، مرتب مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرند. کتک زدن زن عادی شده و از نظر فرهنگی مورد تأیید است و کسانی که جرأت اعتراض به آن را دارند، مورد ضرب و شتم وحشیانه و گاهی اوقات به قتل ناموسی توسط خانوادهٔ خود تهدید و قرار می‌گیرند. به گزارش مجمع زنان علیه بنیادگرایی در ایران، از هر سه زن ایرانی دو زن خشونت خانگی جدی را تجربه کرده‌اند. هشتاد و یک درصد زنان متأهل در سال اول ازدواج خود خشونت خانگی را تجربه کرده‌اند. علاوه بر این، هر سال، آلت تناسلی میلیون‌ها زن مسلمان مثله می‌شود و این وقایع تنها در آفریقای مسلمان اتفاق نمی‌افتد، بلکه به‌طور فزاینده‌ای در ایران، اروپا و در آمریکای شمالی اتفاق می‌افتد که این رویه‌ها بی‌سر و صدا در بیمارستان‌ها اجرا می‌شود.

همچنان بخوانید

فرخنده ملک‌زاده

زجرکشی فرخنده؛ خشونت بی‌پایان علیه زن و جامعه‌ی تماشاگر

28 حوت 1401
خانم هدیه ارمغان

نهادهای فمینیستی جهان موضع‌شان را در قبال زنان افغانستان مشخص کنند

20 قوس 1401

در بسیاری از کشورهای اسلامی زنان حق رأی دادن، رانندگی، خروج از خانه یا خروج از کشور بدون اجازه و اسکورت مرد را ندارند. بیش‌تر دختران فراری در ایران در ظرف ۲۴ ساعت اول خروج از خانه مورد تجاوز قرار داده می‌شوند. اکثریت چنین قربانیان تجاوز فراری پس از تجاوز توسط خانواده‌هایشان طرد می‌گردند. هنگامی که دختران یا زنان ایرانی از خانه‌هایشان به خاطر آزار و اذیت و سوء‌استفاده فرار می‌کنند، به سرعت به سمت فحشا و قاچاق سوق داده می‌شوند. این اتفاقات در دهه‌های اخیر در ایران به‌طرز نگران کننده‌ای افزایش یافته و اکنون شامل ازدواج‌های موقتی نیز می‌گردد که به مردان اجازه می‌دهد؛ حتی «تنها یک ساعت ازدواج کنند». قربانیان تجاوز جنسی و روسپی‌های مظنون به سرعت زندانی می‌شوند و توسط نگهبانان خود بارها مورد تجاوز جنسی قرار می‌گیرند و اغلب باردار می‌گردند. در سال ۲۰۰۴، نزدیک به ۴۰۰۰ زن تنها در تهران دستگیر شدند. ششصد و چهل و نه نفر از آن‌ها را دختران زیر ۱۴ سال تشکیل می‌داد.

زنان ایرانی هر دقیقه و از هر نظر در زندگی خصوصی‌شان در رنج‌اند و فرسوده می‌شوند. به عنوان مثال، در تابستان ۲۰۰۵، دادگاهی در تهران، زن جوانی را پس از شکایت عجیب همسرش مبنی بر این‌که  او تنها مجاز به زن خانه‌دار‌ بودن باشد، از کار در بیرون از خانه منع کرد. این زن دوسال پیش کتک خورده و از خانه‌اش فرار کرده بود. اما دادگاه درخواست شوهرش که مبنی بر ممنوعیت کار، در خارج از خانه را تأیید کرد. در نوامبر ۲۰۰۵، یک شوهر ۸۰ ساله با چماق، زن ۵۰ سالهٔ خود را به قتل رساند، “زیرا نمی‌توانست آرایش او را در بیرون از خانه تحمل کند”. در اکتبر ۲۰۰۵، کارمندان زن در وزارت فرهنگ ایران مجبور شدند، عصرها برای حضور در کنار خانوادهٔ خود” دفتر کارش را ترک کند. یکی از روزنامه‌نگاران زن که در یکی از روزنامه‌های ایران کار می‌کند، می‌گوید: این حکم به این معناست که مقامات در نظر دارند تا مرا به زودی از کارم بی‌کار نمایند.

افتضاحات عام و وحشتناک

در ایران به طور فزاینده‌ای، زنان به اتهام زنا یا تجاوز جنسی در ملاء‌عام به دار آویخته می‌شوند یا به آرامی و با درد، سنگسار می‌گردند. قطع عضو، شلاق و اعدام در ملاء‌عام “تقریباً یک نمایش روزانه” است. اگر زنان (و مردان) علناً به چنین وحشیگری‌های دلخراش اعتراض کنند، به آن‌ها تهمت «ضد مسلمان بودن» زده می‌شود، سپس دستگیر و اغلب توسط دولت به قتل می‌رسند.

به همین دلیل شجاعت تظاهرکنندگان ایرانی مایهٔ قوت قلب می‌شود. آن‌ها دقیقاً می‌دانند که چه چیزی می‌تواند برای آن‌ها در زندگی‌شان اتفاق بیفتد ولی با آن هم به اعتراض و تظاهرات ادامه می‌دهند. در تهران تابستان  ۲۰۰۵سال گذشته، زنان به حاکمیت روحانیون ایران دست به اعتراض زدند. آن‌ها شعار «آزادی، آزادی، آزادی!» سر دادند و خواستار همه‌پرسی در رابطه با مشروعیت حاکمیت مذهبی گردیدند. آن‌ها شعار «قانون نابرابر به معنای عدالت غیر انسانی» و «تبعیض زن ستیزی ریشهٔ استبداد است» سر می‌دادند. پیش از این در ماه مارچ ۲۰۰۵، تظاهرکنندگان در دانشگاه تهران خواستار آن شدند که زنان حق انتخاب پوشش خود را باید داشته باشند؛ آن‌ها باید در انتخاب شوهر، ازدواج و یا طلاق آزاد باشند. هر نوع تجارت جنسی و قاچاق انسان باید ممنوع گردد و چند همسری باید غیر قانونی اعلان شود.

بسیاری از زنان مسلمان در خانواده‌هایشان به قتل رسانده می‌شوند. بله، مادران، پدران و هم‌چنين برادران بزرگ‌تر مجرم‌اند و به کشتن آن‌ها شرکت می‌جویند. جرم آن‌ها جز رفتن به دانشگاه، ازدواج عاشقانه، پایان دادن به ازدواج‌های خشونت‌آمیز، و یا رفتن به سینما چیزی دیگری نمی‌باشد. قتل‌های ناموسی معمولاً وحشتناک و بسیار ابتدایی هستند. سرهای دختران یا زنان را می‌برند و یا با ضربات مکرر چاقو جان‌شان را می‌گیرند و یا به آرامی خفه می‌‌شوند. من در مورد همهٔ این‌ها در جدیدترین کتاب‌ام، مرگ فمینیسم، خواهم نوشت که برای مبارزان راه آزادی زنان چه اتفاقی می‌افتد؟ من اسم این بدرفتاری سیستامیک را «آپارتاید جنسیتی اسلامی» می‌گذارم. اگر ما با آپارتاید جنسیتی اسلامی مخالفت نکنیم و آن را شکست ندهیم، دموکراسی و آزادی نمی‌تواند در جهان عرب و اسلام شکوفا شود. اگر ما با گروه‌های دگراندیش ناراضی مسلمان و فمینیست متحد نشویم و مهم‌تر از همه، اگر ما یک استاندارد جهانی از حقوق بشر برای همه نداشته باشیم، آن‌گاه برای رسیدن به آرمانهای یهودی، مسیحی و سکولار غربی خود شکست خواهیم خورد و میراث‌دار توفان خواهیم بود. اگر جلو تبعیض جنسیتی اسلامی و آپارتاید مذهبی در خارج از کشور را نگیریم، مطمئن باشید که این طوفان به زودی  بر سر راه ما سبز خواهد شد. در واقع در حال حاضر در این‌جا حضور دارد. من آپارتاید جنسیتی اسلامی را در اروپا و آمریکای شمالی در کتاب جدیدم به نام مرگ فمینیسم مستند کرده‌ام. مرحلهٔ بعدی مبارزه برای آزادی زنان چيست؟

به‌نظرم آن‌چه را که من الآن راجع به آن صحبت کردم، گفتنش در اکثر دانشگاه‌های اروپا و آمریکای شمالی خطرناک تلقی می‌شود چون اگر کسی نقض وحشیانهٔ حقوق بشر را که به نام اسلام انجام می‌شود توصیف کند، بلافاصله متهم به “نژادپرست”، “صهیونیست”، و طرفدار “امپریالیسم”، آمریکایی بودن می‌شود و بدتر از همه، نومحافظه‌کار طرفدار جنگ معرفی می‌گردد.” انجمن‌های اسلامی در غرب، ملاهای رادیکال و رهبران مسلمان خارج از کشور و متفکران نسبیت‌گرای غربی از شما شکایت خواهند کرد، بر علیه شما فریاد سر می‌دهند، از نشر و پخش نوشته‌های شما خودداری می‌کنند و از شنیدن حرف شما پرهیز می‌نمایند.

اکنون برخی مسائل خصوصی ام را فشا می نمایم:

در قدم نخست من یک فمینیست و یک میهن پرست آمریکایی هستم. بله،  می‌توانم هر دو باشم. من یک انترناسیونالیست نیز هستم و به یک استاندارد جهانی حقوق بشر برای همه اعتقاد دارم. در نهایت، من یک یهودی مذهبی هستم و با جهان‌بینی مذهبی و سکولار هم نوا می‌باشم. مذهبی بودنم فمینیسم من را به خطر نمی‌اندازد. برعکس، این به من قدرت و دیدگاهی لزوماً فروتنانه می‌دهد تا به مبارزه برای عدالت ادامه دهم.

دوم این‌که افغانستان برایم مهم است، زندگی‌ام را لمس کرده‌است. یک بار، مدت‌ها پیش، در سال ۱۹۶۱، در آن‌جا اسیر بودم و در پرده‌ای نسبتاً شیک نگهداری می‌شدم؛ برخی از زنان فوق‌العاده با من مهربان بودند. من هيچ‌وقت فراموش‌شان نمی‌کنم. من معتقدم که فمینیسم به اصطلاح “غربی” در زیباترین و غم‌انگیزترین کشورها شکل گرفته است. بگذارید يک سري جزئيات را  در این رابطه با شما شریک کنم.

من با یار عزیز کالجم ازدواج کرده بودم و برای ملاقات با خانواده‌اش به کابل سفر کردیم. من قصد نداشتم آن‌جا بمانم. در افغانستان چند صد خانوادهٔ ثروتمند بودند که با استانداردهای اروپایی زندگی می‌کردند. بقیهٔ مردم شرایط زندگی‌شان شبیه قرون میانه بود. وقتي درفرودگاه فرود آمديم، مقامات فرودگاه پاسپورت آمريکايي مرا مصادره کردند که هرگز برایم آن‌را مسترد نکردند. سپس متوجه شدم که پدر شوهرم سه همسر و ۲۱ فرزند دارد. بالآخره مانند همه زن‌های طبقهٔ بالای افغانستان، تحت نظارت و بازداشت خانگی قرار گرفتم.

افغانستانی‌ها انسان‌های جذاب، شوخ طبع، انسان دوست، لطیف، سحرانگیز، مؤدب و گاهی به طرز خیره کننده‌ای صادق بودند. با این حال، کشور آن‌ها سنگر بی‌سوادی، فقر و بیماری‌های قابل پیش‌گیری بود.

من هرگز روسری، مانتوهای بلند و دست‌کش نپوشیدم. در عوض، نفس عمیقی می‌کشیدم، بیرون می‌رفتم و با سرعتی تند آمریکایی قدم می‌زدم. گاهی اوقات سوار اتوبوس می‌شدم. اتوبوس‌ها کاملاً رنگارنگ بودند به جز زنانی که ملحفه پوشیده بودند جدا از مردان پشت اتوبوس می‌نشستند. اولین‌بار که این وضعیت را دیدم با ناباوری و عصبانیت، بلند خندیدم.

خيلي زود يک زماني آمد که مي‌دانستم بايد این کشور را ترک کنم. خودم را در سفارت آمریکا رساندم و معرفی نمودم. آن‌ها گفتند که نمی‌توانند کمکم کنند و به من گفتند که به عنوان «همسر یک شهروند افغانستان»، دیگر یک شهروند آمریکایی نیستم که استحقاق حفاظت از سوی آمریکا را داشته باشم. هرگاه به سفارت می‌رفتم، تفنگ‌داران دريايی مرا تا خانه اسکورت می‌کردند. آن‌وقت فهمیدم، یک زن آمریکایی که با یک مسلمان ازدواج می‌کند و در یک کشور مسلمان زندگی می‌کند، شهروند هیچ کشوری نیست. او دیگر حق ندارد از حقوق شهروندی که یک زمانی از آن لذت می‌برد برخوردار باشد. این‌جا بود که دریافتم که تنها مزدوران نظامی می‌توانند آن را نجات بدهند.

یک زن جرأت نمی‌کند چنین درس‌هایی را فراموش کند، نه اگر بتواند زنده بماند و فرار کند. این کاری  بود که من انجام دادم، هرچند به بهای ۴۰ کیلو وزن و ابتلا به ویروس هپاتیت به خانه برگشتم.

تجربهٔ دست اول زندگی تحت اسلام به عنوان زنی که در کابل اسیر بود، نوع فمینیستی را در من شکل داده‌است که اکنون هستم و باقی مانده‌ام، کسی که نسبیت‌گرائی چند فرهنگی را نمی‌پذیرد. من در همان اوایل به زودی فهمیدم که زندگی مردم تحت ستم، چقدر می‌تواند به طرز باور نکردنی ستمگرانه باشد و رابطهٔ ستم‌دیدگان، نسبت به یک‌دیگر چه‌قدر می‌تواند کشنده باشد. مادر شوهرم به خدمت‌کارانش خیلی ظلم می‌کرد. من خوب دریافتم که زنان نیز مانند مردان، جنسیت‌گرایی را درونی می‌کنند. این یک مشاهده بود که هنوز در من حضور خود را حفظ کرده‌است.

چیزی را که من در افغانستان تجربه کردم، ضرورت اعمال یک استاندارد واحد از حقوق بشر را به من آموخت، نه روحیهٔ مدار و تحمل نسبیت فرهنگی را.

حال باز گردیم به جمهوری اسلامی ایران. در سال ۱۹۹۰، روزنامه‌نگار ایرانی، فرانسوی، فریدون صاحب‌جمع[1]، گزارشی تحسین‌برانگیز و با دقت در ۱۵ آگوست ۱۹۸۶ دربارهٔ چگونگی سنگسار یک زن ۳۵ ساله در کوه پایه[2] ایران ارائه کرد. عنوان آن: سنگسار ثریا بود. پدرش، دو پسرش و قربان‌علی شوهر دروغ‌گو، حریص، بی‌عاطفه، جنایت‌کارش، همگی سنگ اول را  به طرف ثریا پرتاب کردند.

هنگامی که ثریا تنها ۱۳ سال داشت، ازدواج وی با قربان‌علی ۲۰ ساله ترتیب داده شد. ثریا دختر فرمان‌بردار، مطیع و توان بارداری را داشت. او همه چيز(کارهای خانه) را بدون شکایت انجام می‌داد. اما شوهرش طبق معمول او را مورد توهین و تحقیر قرار می‌داد، کتک می‌زد و سپس او و فرزندان‌شان را به حال خودشان رها می‌کرد. شوهرش هم‌چنین با فاحشه‌ها هم‌بستر می‌شد و آن‌ها را به تخت خواب خانه‌اش می‌برد. ثریا جرأت نداشت یک کلمه حرف بزند. شما خوب می‌دانید که طلاق دادن زن “شاکی” از شوهر، چه‌قدر ساده و آسان است.

به گفتهٔ شاهدان محلی، ثریا درست در همان روزی که شوهرش او را به زنا متهم کرده بود به مرگ محکوم شد. روستا ئیان شعار می‌دادند: فاحشه باید بمیرد! مرگ بر زن !. روستائیانی که ثریا را از بدو تولدش می‌شناختند، او را نفرین کردند، تف بر او انداختند، او را زدند و در حالی که به سمت محل سنگسار می‌رفت، او را شلاق می‌زدند. به گزارش صاحب جم وقتی سنگ‌های‌شان با خون ثریا خیس می‌گردید، «رعشه‌ای از لذت و شادمانی در میان جمعیت جاری شده بود». ثریا با مرگ آهسته و دردناکی درگذشت. سپس، اهالی روستا به معنای واقعی کلمه در محلی که ثریا را سنگسار و به قتل رسیده بود، رقصیدند.

باید تأکید کنم که این سنگسارهای هولناک و محلی را نمی‌توان به گردن جنایات ادعایی امپراتوری آمریکا یا اسرائیل انداخت. سنت‌ها، آداب و رسوم وحشیانه و شیطانی نیز مانند این‌ها در جهان وجود دارد که غرب باعث آن‌ها نگردیده است و البته این یک نکتهٔ بسیار مهم است. همان‌طور که این سؤال وجود دارد: چه کاری می‌توانیم و یا باید در مورد آن انجام دهیم؟

اگر جرأت داشته باشید برای مداخلهٔ نظامی، بشردوستانه و آموزشی استدلال کنید، به عنوان یک “نژادپرست” به شما اتهام وارد خواهد شد، حتی وقتی برای جان و حیثیت افراد قهوه‌ای، سیاه‌پوست و زیتونی بحث می‌کنید. به‌نظر می‌رسد آکادمی‌ها و رسانه‌های غربی، همهٔ افراد آسیب‌پذیر، مسلمانان، مسیحیان، یهودیان و هندوها را به نام ضد نژادپرستی و درستی سیاسی، به نیروهای اسلام‌گرا رها کرده‌اند. چنین نسبیت گرایی فرهنگی، امروزه، شاید بزرگ‌ترین شکست نهادهای دانشگاهی و رسانه‌ای غرب باشد.

اگر ما به عنوان آمریکایی‌ها بخواهیم به مبارزه برای آزادی جهانی زنان و بشریت ادامه دهیم، دیگر نمی‌توانیم به خودمان اجازه دهیم که با دیدگاه‌های منسوخ شده چپ و اروپایی نژادپرستی دوران استعمار که به معنای ترامپ و سکوت نگرانی‌ها در مورد جنسیت است، غیر فعال، ضد فعال باقی بمانیم. آکادمی غربی کاملاً «فلسطینی» شده‌است. حتی فمینیست‌ها هم به این باور دست یافته‌اند که «اشغال فلسطین» به مراتب مهم‌تر از اشغال و نابودی بدن زنان، در سراسر جهان است.

همان‌طور که می‌بينم همه چيز در خطر است. این زمانی برای ترسیم خطوط حزبی ایدئولوژیک نیست. زمان کنش، روشنی و وحدت است. به عنوان آمریکایی‌ها باید اذعان کنیم که آپارتاید مذهبی و جنسیتی اسلامی شرور است و هیچ توجیهی ندارد. من می‌خواهم از مخالفان مسلمان و عرب در مبارزه با آپارتاید جنسیتی اسلامی و علیه استبداد حمایت کنیم. شکست دادن این فرصت‌ها، خیانت به تمام آن چیزهایی است که ما به آن باور داریم.

من دیدگاهی را که ناتان شارانسکی و ران درمر در کتاب خود به نام «پروندهٔ دموکراسی» بیان کرده‌اند، به اشتراک می‌گذارم. قدرت آزادی برای غلبه بر استبداد و ترور. من نیز معتقدم که “ملت‌های دموکراتیک به رهبری ایالات متحده نقش مهمی در گسترش آزادی در سراسر جهان دارند.” هم زنان و هم اقلیت‌های مذهبی در کشورهای غیرغربی و مسلمان و در اروپایی که به‌طور فزاینده‌ای اسلامی شده‌است، بیش از پیش در معرض خطر هستند. من در کتاب جدیدم، استدلال می‌کنم که آمریکا باید هم جنسیت و هم آپارتاید مذهبی را در سیاست‌های خارجی در حال تحول ما وارد کند.

چه باید کرد؟

ما باید علیه تبلیغات نفرت بر ضد آمریکا، اسرائیل و زنان که مشخصهٔ بسیاری از جهان عرب و اسلام امروز است، مبارزه کنیم. این یک فرآیند آموزشی و فرهنگی طولانی است. ما باید جهاد را شکست دهیم. ما باید بجنگیم و باید پیمان‌های صلح و تجارت با کشور‌های اسلامی را به وضعیت حقوقی زنان در آن کشورها، مرتبط کنیم. من فهرستی از ده کاری را دارم که باید در این زمینه در برابر جهمهوری اسلامی ایران انجام شود. هم‌کار محترم من، پروفسور دونا هیوز، شروع به بیان این کرده‌است که سیاست خارجی فمینیستی آمریکا در قبال ایران چه می‌تواند باشد.

رهبران آمریکایی و غربی نمی‌توانند به مخالفان مسلمان، به مردم جهان عرب و اسلام، یا به یهودیان در خطر انقراض اسرائیل یا مسیحیان در کشورهای مسلمان پشت کنند. دیدگاه آمریکایی ما از آزادی و برابری برای زنان نیز باید به بخشی از سیاست خارجی آمریکا تبدیل شود. این اولویت فمینیستی قرن بیست و یکم است.

منبع: https://phyllis-chesler.com


[1] فریدون صاحب‌جمع، ژورنالیست ایرانی‌تبار فرانسوی داستان این زن را در رمانی به نام سنگسار ثریا م. در راستای نقض حقوق بشر و سنگسار در ایران در سال ۱۹۹۴ میلادی به زبان فرانسوی منتشر می‌کند در سال ۲۰۰۸ میلادی فیلمی به همین نام «سنگسار ثریا م» به کارگردانی سیروس نورسته بر اساس رمان فریدون صاحب‌جمع، ساخته شد.

[2] (ثریا منوچهری نام زنی است که در روستای کوهپایه از توابع استان کرمان ایران در سال ۱۳۳۰ شمسی (۱۹۵۱ میلادی) به دنیا آمد. وی در پی یک نزاع خانوادگی در سال (۱۹۸۶ میلادی) به زنا محکوم و سنگسار شد. او هنگام سنگسار ۳۵ ساله و مادر ۷ فرزند بود.)،

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: خشونت علیه زن
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود
هزار و یک شب

فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود

23 حوت 1401

یاسمن را به ظاهر دادند و در بدلش خواهر ظاهر را به برادر یاسمن گرفتند. هرچند یاسمن از بودن و ازدواج با ظاهر خوشحال بود، اما ظاهر از این ازدواج راضی نبود و یاسمن را نمی‌خواست. او...

بیشتر بخوانید
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00