نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

گفت‌وگوی ویژهٔ با شهزاده سمرقندی؛  دشمنی با نوروز دشمنی با زندگی و حلقهٔ طبیعی اجتماع است

  • نیمرخ
  • 1 حمل 1401

شهزاده سمرقندی یا شهزاده نظرزاده خبرنگار، گوینده، برنامه‌ساز رادیو، شاعر، داستان‌نویس و وبلاگ‌نویس تاجیک‌تبار ازبکستانی است، او در ۱۳۵۴ خورشیدی در سمرقند، در جمهوری ازبکستانِ اتحاد جماهیر شوروی چشم به جهان گشود. گذشته از سه دفتر شعر، از او تاکنون سه رمان «سندرُم استکهلم»، «زمین مادران» و «ریگستان» منتشر شده‌است، که جوایز مختلفی را از آن او کرده‌اند و ستایش منتقدان بسیاری را برانگیخته. انتشار آثار او به علل سیاسی در ازبکستان ممنوع است. شهزاده سمرقندی هنگامی که به استخدام بخش پارسی بی‌بی‌سی درآمد، ناچار به کوچیدن به اروپا شد و اکنون سال‌ها است، که در آمستردام هلند زندگی می‌کند و از برنامه‌سازان رادیو زمانه است. او مدتی هم در ایران بوده، به زبان‌های روسی، انگلیسی و هلندی هم مسلط است. بخشی از برنامه‌هایی که او تهیه‌شان را بر عهده دارد، به ادبیات، فرهنگ و سیاست در آسیای میانه، به‌ویژه تاجیکستان و ازبکستان می‌پردازد. شهزاده سمرقندی در سال ۲۰۱۶ میلادی از میان ۱۴۰۰ نویسنده از ۴۳ کشور جهان، برندۀ جایزۀ بهترین نویسندۀ زن در جشنوارۀ کتاب اوراسیا در لندن شد.

نیمرخ: نقش زنان فارسی زبان در حفظ ارزش‌های فرهنگی و آداب و رسوم گذشتگان را چگونه بررسی می‌کنید؟

سمرقندی: در نگاه اول چنین به نظر می‌رسد این زنان هستند که مسئولیت آرایش سفرهٔ هفت سین، هفت شین و هفت میوه را بر عهده دارند و در آسیای میانه، پختن سمنو که اصولاً مشغولیت زنانه است و مردها بر سر دیگ سمنو راه داده نمی‌شوند. مردها مسئول پختن هلیسه هستند که غذایی با گوشت است و آن هم شب تا صبح مثل سمنو باید آماده بشود و خود یکی از خوراکی‌های جشن‌های نوروزی محسوب می‌شود. جشن نوروز اتفاقاً جشنی فراتر از جنسیت است. جشن نوروز را حتی نمی‌شود جشن خانوادگی نامید چرا که بیش‌تر شبیه جشن‌های اجتماعی است در بیداری طبیعت. تمام محل در جشن نوروز نقش دارند. از خانه‌ها بیرون می‌روند و در دامان کوه و روی سبزه، کنار هم‌دیگر برنامه‌های نوروزی انجام می‌دهند. از روشن کردن گلخن تا چیدن سفره و مسابقه‌هایی که پیر و جوان در آن حضور دارند. در نتیجه جشن نوروز جشن همه است. حتی فراتر از این، نوروز اصولاً جشن مذهبی هم نیست و ربطی به این یا آن مذهب ندارد. هرچند در طول رویدادهای مختلف تاریخی زنان بودند که نوروز را با قصه و پنهانی انجام دادن رسم‌های نوروزی، آن را تا دوران ما رسانده‌اند. برای مثال در دوران شوروی، جشن نوروز ممنوع بود و این زنان و پیرزنان بودند که در طول هشتاد سال، آن را سینه به سینه تا دوران بازسازی شوروی رساندند تا دوباره نوروز آزاد شد و در جمع، کوچه و خیابان‌ها جشن گرفته شد.

نیمرخ:  همیشه نگاه اسلام سیاسی و بنیادگراهای دینی، از بین بردن فرهنگ غنی سرزمین بزرگ فارسی زبانان بوده‌است، نظر شما در این‌باره چیست؟

سمرقندی: در تمام تاریخ بوده‌اند متعصب‌هایی که با نوروز دشمنی داشتند و تا حال موفق نشدند که نوروز را از جایگاه اصلی خود دور کنند و موفق هم نخواهند شد. اول این‌که نوروز جشن دینی یا مذهبی نیست و دوم این‌که تا طبیعت، بهار را تجربه خواهد کرد نوروز هم فرا خواهد رسید. دشمنی با نوروز دشمنی با زندگی و حلقهٔ طبیعی اجتماع است. بشر نیز در خود آن روندی را تجربه می کند که طبیعت دارد. فصل‌های سال بر هستی انسان‌ها تأثیر مستقیم دارد و نوروز نیز از برجسته‌ترین نمادهای آمیختگی هستی بشر با طبیعت است. اگر بهار نیاید نظم ذهنی و اجتماعی بشر نیز مختل خواهد شد و به هم خواهد ریخت.

این که امروز در افغانستان طالبان با نوروز ستیز می‌کنند و آن را می‌خواهند از جایگاه خود خارج کنند، باعث تأسف است و هم بیانگر این‌که با شادی و با جریان طبیعی هستی مخالفت دارند. دشمنی با شادی، موسیقی و سرزندگی انسان در هیچ دینی مجاز نیست و طالبان هم در این تلاش خام خود شکست خواهند خورد؛ همان‌گونه که شوروی شکست خورد. هیچ مذهبی قادر بر این نیست که جلوی شکفتن شکوفه‌ها را بگیرد و هیچ خدایی مخالف بیداری طبیعت نیست که خدای اسلام باشد. انسانی که با طبیعت و جشن‌های طبیعی نیاکان خود در ارتباط نباشد آینده‌ای ندارد. انسان افسرده و بیمار است. انسانی پریشان است که دیگر وابستگی ذهنی خود با مذهب و خدا را نیز از دست خواهد داد. نوروز یکی از محکم‌ترین ریشه‌های مردمان است و اگر این رگ و ریشه را قطع کنیم، انسانی دور از اصل و دور از ارزش‌هایی می‌شویم که بزرگان ما آن را پاس داشته‌اند و آن را برای ما معرفی کرده‌اند.

نیمرخ:  طالبان در افغانستان جشن باستانی نوروز را حرام اعلان کرده‌اند، دلیلش چه می‌تواند باشد؟

سمرقندی: یکی از باورهایی که افراد مذهبی افراطی بر آن ممکن است انگشت بگذارند و به مخالفت نوروز برخیزند، این است که نوروز یک جشن برابری و بیداری است. جشن زندگی و در کنار هم بودن است. همبستگی مردم و گذشت از گناه و دلسردی‌ها است که این برای بسیاری از رهبران دیکتاتور خوشایند نیست و نخواهد بود. رهبران دیکتاتور در پی دور کردن مردم از هم هستند تا بتوانند بر آن‌ها راحت‌تر حکومت کنند و ایدئولوژی‌های جدید خود را بقبولانند. نوروز جلوی این تلاش آن‌ها را می‌گیرد. نوروز همه را دور یک سفره جمع می‌کند؛ بدون وابستگی به دین، قوم و زبان‌شان. این قدرت نوروز که ما را نیز قدرت‌مند می‌کند، می‌تواند باعث این شود که تلاش‌های طالبان ناموفق باشد. طالبان با ایدئولوژی مخالفت با نوروز به قدرت رسیده‌اند و جشن برابری‌خواهی و ترویج‌گر شادی و زندگی مثل نوروز برایشان ترس‌آور است.

اما این‌که با نوروز دشمنی کنند و با آن به مبارزه برخیزند، هر چه زودتر خود طالبان مغلوب خواهند شد، چون نوروز همیشه پیروز است. بدون وابستگی از این‌که زمستان هر قدر سرد باشد بهار همیشه خواهد رسید. جنگ با نوروز و رسم‌های نوروزی مثل این است که باور بر زمستان داشته باشیم و امیدی بر بهار نداشته باشیم. این باور بیمارگونه و کاذب است، خوشبختانه مستعمل نخواهد شد. مخالفت با طبیعت کار ایدئولوژی‌هایی با عمر کوتاه و کم عمق است. طالبان در دل مردم جایی ندارند و معلوم است که با هر چیزی که مردم بر آن دل دارند، عاشق هستند و دوست دارند مبازه نمی‌کنند. اما این تلاش، بی‌آینده است. مردم مثل درختان در سکوت و آرامش به دنبال راهی هستند و روزی مثل نوروز بهار خواهند شد، همه با هم شکوفا خواهند گشت.

نیمرخ:  در افغانستان مراسمی به نام جنده‌بالا برگزار می‌شود، و در بارگاه سخی که منسوب به حضرت علی است انجام می‌گردد. طالبان معتقدند که این یک آئین مذهبی است و ریشه در آتش‌پرستی و شیطان پرستی دارد، نظر شما چیست؟

همچنان بخوانید

دفچه و کفچه

نوروز در سایه‌ی طالبان؛ از کفچه و دفچه خبری نیست

29 حوت 1401
اولین زنی که در افغانستان استاد دانشگاه شد

اولین زنی که در افغانستان استاد دانشگاه شد

29 حوت 1401

 سمرقندی: مراسم‌های نوروزی ریشه‌ای قدیم‌تر از همهٔ ادیان دارند. به باور من نوروز جشنی است که بشر از دوران شکستن یخ‌ها و رو آمدن خاک و شروع کشاورزی جشن می‌گرفته‌اند. برای همین است  که مراسم‌های نوروزی در بین اقوام مختلف رسم‌های مختلفی دارد و تا دوران ما، همهٔ این عادت و رسم‌ها رسیده‌است. این‌که برخی از این مراسم‌های نوروزی در محل‌های دینی و مذهبی برگزار می‌شوند به این دلیل است که آن محل‌ها پر رفت و آمدند و معتبر محسوب می‌شوند. در اصل، محل برگزاری نوروز در کنار طبیعت است و در دل باغ و زمین سبزه‌پوش.

در آسیای میانه قبل از انقلاب روسی مراسمی بود که مردم می‌رفتند لباس کهنه و ژندهٔ فقیران را از تنش با زور می‌کشیدند و بر تن او لباس نو می‌کردند. آن لباس‌های دریده و کهنه را بالای سر خود بر چوبی آویزان می‌کردند و تا محل جشن نوروز بر دشت و دمن می‌بردند و در آتش می‌انداختند. یعنی آرزوی زندگی نو و نو شدن طبیعت را با نو شدن جامعه برابر می‌دانستند. ممکن است که این جنده یا پرچم بالا بردن مردم افغانستان ریشه بر این رسم‌های قدیمی داشته باشد؛ اما به هیچ وجه، دینی یا مذهبی نیست. بالا بردن پرچم امید و پایان زمستان است. این‌که روشن کردن در مراسم‌های نوروزی را نیز برخی بازماندهٔ دین زردشتی می‌دانند نیز درست نیست. آتش ممکن است که در دین زردشتی مهم و مقدس باشد،‌ اما برای زیست و ادامهٔ بشر نیز بسیار مهم است. آتش یکی از عنصرهای مهم زندگانی بشر بر روی زمین است. حتی در دین اسلام نیز، آتش مقدس و پاک است و فضایی است که خدا از آن طریق با بشر در ارتباط بوده‌است؛ مثل دیدار موسی و درخت آتش در طور. آتش نوروزی، آتش زندگانی و اسلحهٔ اصلی بشر در برابر سردی است که از آن باغ میوه و دشت کشت‌زار در نمی‌آید.

نیمرخ:  تهدیدهای طالبان و از بین بردن فرهنگ، آداب و رسوم چه تأثیری بر جامعه، به‌خصوص زنان دارد؟

سمرقندی: اگر دوران شوروی را به یاد بیاوریم، تمام تلاش ایدئولوژی کمونیست‌ها ،ساختن انسان تراز نوین بود و با همهٔ رسم و عادت‌های کهنهٔ مردم؛ چه دینی و چه فرهنگی دشمنی داشت که نتیجهٔ برعکس داد. مردم سابق اتحاد شوروی، نه این‌که انسان نو، بدون خدا و فرهنگ نشد؛ بلکه بیش‌تر بر خدا و فرهنگ نیاکان خود عمیق‌تر فرو رفت.

تلاش طالبان نیز نتیجه برعکس خواهد داد. اول از همه مردم را از دین، مذهب و به‌ویژه دین اسلام که طالبان خود را نمایندهٔ آن می‌دانند دور خواهند ساخت، تمام جرم و جنایات طالبان را بر دین اسلام وصل خواهند کرد و فاصله خواهند گرفت. مردم مثل درخت است، هر قدر خاک بالایش بریزید باز هم سر به بالا به سوی آسمان به سوی همان روال همیشگی خود خواهد رسید.

دشمنی طالبان با فرهنگ علاقه و کنجکاوی مردم را بر فرهنگ و رسم‌های نیاکان افزایش خواهد داد؛ آن‌گونه که در یک قرن گذشته در آسیای میانه تجربه کردیم. مردم افغانستان نیز مثل مردم آسیای میانه به ریشه‌های طبیعی خود اهمیت افزوده‌تری پیدا خواهد کرد و فعالیت‌های طالبان باعث خواهد شد که آن‌ها دوران‌های گذشته را با دوران کنونی خود بهتر مقایسه کنند و به نتیجه عمیق‌تری برسند. مردم را نمی‌شود از تجربه و آموخته‌هایش خالی کرد و بر ذهن، رگ و خونش عادت و باور جدید جای داد. تغییر دادن مردم در بسیاری از موارد تاریخی نتیجه برعکس داده و بر علیه حکومت زورگو استفاده شده است. چنین انتظار را هم می‌شود از تلاش‌های ضد فرهنگی و اجتماعی طالبان داشت. چه زن، چه مردی که یک‌بار لحظه‌ای احساس عشق و عاشقی کرده باشد نفرت و دشمنی را نیز بهتر می‌تواند تشخیص دهد. خاطرهٔ مردم قوی‌تر از آن است که بشود با ایجاد ترس و کشتار و قتل از بین برد. حافظهٔ مردم در خون و پوست اوست و به نسل‌های آینده منتقل خواهد شد. این مبارزه‌ای است که نه طالبان و نه هیچ ایدئولوژی ضد فرهنگ دیگری در آن پیروز نخواهد شد.

نیمرخ:  عید نوروز متعلق به سرزمین و جغرافیای چند ملت است، تاجیکستان، ازبکستان، افغانستان و ایران، در بسیاری از کشورها نیز عید نوروز تجلیل می‌شود، چه راهکارهایی برای برگزاری این عید در افغانستان وجود دارد؟

سمرقندی: نوروز برای تمام اقوام آسیای میانه مثل قرقیز و قزاق، ترکمن و حتی بخشی از مغولستان و ترکیه قرن‌هاست که جشن گرفته می‌شود و این خود نشان‌دهندهٔ این است که نوروز یک جشن فراگیر و فراتر از باورهای مذهبی است. نوروز دموکراتیک‌ترین جشنی است که ما داریم و فلسفهٔ نوروز در کنار هم با همسایه‌های خود در صلح وآسایش زیستن است. شریک دانستن خود در مصیبت، غم، اندوه و شادی همسایه‌های خود است.

در افغانستان با حضور طالبان و چنین شرایط ضد شادی، موسیقی و حضور زن در اجتماع، نفس نوروز و مراسم‌های نوروزی تنگ‌تر خواهد شد اما از بین نخواهد رفت. خوشبختانه نوروز آن‌قدر مراسم‌هایی دارد که از لیبرال تا مذهبی افراطی می‌تواند از بین آن‌ها انتخاب کند.

چند سال پیش «باقر معین» پیشنهادی داده بود مبنی بر این‌که اتحادیهٔ نوروزستان برپا شود و کشورهایی که نوروز را جشن می‌گیرند، در یک اتحادیه، روابط فرهنگی و اجتماعی خود را مستحکم کنند. به نظر من انجام شدن این ایده کمک بسیاری بر مردم افغانستان خواهد کرد. چون طالبان نیز نخواهند توانست که از این اتحادیهٔ کشورهای همسایه به دور بماند و همراهی خواهد کرد؛ از این رو مجبور خواهد شد تا دشمنی خود با نوروز را کنار بگذارد و دور سفره، برابر کشورهای همسایهٔ خود و مناطق نوروزستان بنشیند و بیاموزد که ستیز با نوروز؛ ستیز با ادامهٔ هستی خودش هست.

نیمرخ:  چرا نظام‌های حاکم بر قلمروی زبان فارسی به دنبال حذف گذشتهٔ تاریخی ما هستند؟

سمرقندی: در ایران و افغانستان توجه اصلی بر فرهنگ اسلامی است و در تاجیکستان توجه اصلی بر هویت جدیدتری که در دوران شوروی ساخته شده. هر کدام به ادامهٔ ایدئولوژی خود و ادامهٔ حکومت خود می‌اندیشند. اما زبان فارسی و ادبیات فارسی ریشهٔ هر سه کشور است و آیندهٔ این سه کشور را رقم می‌زند. این را خود رهبران خودکامه نیز می‌دانند؛ اما این‌که برای ارتقاء و رشد فرهنگ پارسی نکوشند از طمع‌کاری آن‌ها است. البته در تمام دوران‌های تاریخی، در طول تاریخ ادبیات و زبان فارسی چنین بلندی و پستی‌ها را پشت سر گذاشته، اما همواره پیروز و پابرجا مانده‌است.

از تمام دولت‌هایی که زبان فارسی را تجربه کرده، احتمالاً دولت سامانیان بوده که آگاهانه فرهنگیان را دور خود جمع کرده و زبان فارسی، فرهنگ و تاریخ گذشته را بدون ستیز در مرکز دولت‌داری خود قرار داده‌است. در این دوران نه دشمنی با بودیسم بوده و نه با مردم دهقان، نه با تاجر و نه با شاعر، نه با نویسنده و نه با فیلسوف و حتی ساختارهای حمایت از ادیان خرد و کوچک داشته‌است. چنین دولت‌داری را با این‌که دولت تاجیکستان ادعا دارد که دنبال می‌کند اما موفق نشده‌است.

فردوسی و رودکی نیز دغدغهٔ زبان، فرهنگ و تاریخ داشتند و کار خود را انجام دادند. اگر ما منتظر دولت‌داران خود باشیم، پس اشکال از خود ما نیز هست. دست به‌کار بودن ما مهم‌تر از آن است که دولت‌مداران بر چه تلاش دارند. البته آن حمایتی که از یک نویسنده، شاعر هلندی یا انگلیسی زبان می‌شود برای شاعر و نویسندهٔ فارسی زبان نیز خوشایند است؛ اما وقتی چنین حمایتی نیست، باید راه بزرگان خود را برویم و سهم خود را هرچند خرد و ریز انجام دهیم.

نیمرخ: پیام شما به طالبان، مردم و به‌خصوص زنان افغانستان دربارهٔ عید نوروز را داشته باشیم؟

سمرقندی: نوروز با این که پایان زمستان است اما پیام اصلی آن، این است که زمین بارور است، کشت باید کرد، سردی‌ها رفته است. از خواب باید برخاست و باید دست به‌کار شد. طالبان اگر با این نیروی طبیعت مخالف هستند پس با ادامهٔ هستی خود مخالف هستند و به زودی تخم دشمن زندگانی و شادی بریده باد.

زنان افغانستان بیش‌تر از زنان آسیای میانه، ظلم، سختی و بردباری را در پوست و استخوان خود تجربه کرده‌اند و مقاومت جانانه  انجام داده‌اند. مبارزهٔ زنان افغانستان را می‌شود در همهٔ اقشار جامعه دید. دستاوردهای زنان افغانستان ممکن است که حالا در زیر پردهٔ تاریک پوشیده باشد، اما زمانی خواهد رسید که این پردهٔ سیاه برداشته خواهد شد و ثمرهٔ رشد و تجربه‌هایشان، جامعه را دوباره به مکانی امن تبدیل خواهد کرد.

پیام نوروزی من به طالبان این است که اگر با جهان کنار می آیید چرا با مردم خود کنار نمی‌آیید؟ نوروز سرشار از امید و روشنی است، نوروز پیروزی می‌آورد و نیروی ما را چندبرابر می‌کند. امید را زنده و سرلوحهٔ زندگی و پرچم اصلی خود قرار دهیم و هر قدر که ظلم، سخت و کشنده باشد، هر قدر که زمستان سرد و یخ‌بندان باشد؛ بدانیم که بهار خواهد رسید. نوروز خواهد آمد، شادی، شوق و شور دوباره، جای غم، نگرانی، فقر و تاریکی را خواهد گرفت.

برای مردمی تعیین تکلیف کردن این‌که در نوروز، جشن و شادی خود را چگونه انجام می‌دهند، نه درست و نه اخلاقی. همان‌گونه که در دوران‌های قحطی استالینی تاجیک‌ها با برگ سبزی، نوروز را جشن گرفته‌اند و با دوتار و ترانه‌ای، از آن تجلیل به‌عمل آورده‌اند؛ می‌تواند آموزنده باشد برای مردمانی که اجازهٔ تجلیل از نوروز را ندارند.

اصل جشن، ایجاد روحیه و نیروی مثبت در دل مردمان است. حرف نیکی، بغل پرمهری، بیتی و غزلی گاهی برای تجلیل جشن کافی است. اگر این‌ها نباشند و تمام شکوه باشد باز هم چیزی کم است. باید مثل شاخهٔ گل، بدون اجازه و دغدغه لبخند زد و بر غم، افسردگی و ناامیدی غالب آمدن، فلسفهٔ اصلی نوروز است. این فلسفه را نباید از یاد برد. چنان نماند و چنین نیز نخواهد ماند. آتشی که نمیرد در دل ماست. آتش دل و نیروی مثبت زایندهٔ روح خود را اگر حفظ کرده‌ایم، نوروز را نیز حفظ کرده‌ایم.

موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود
هزار و یک شب

فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود

23 حوت 1401

یاسمن را به ظاهر دادند و در بدلش خواهر ظاهر را به برادر یاسمن گرفتند. هرچند یاسمن از بودن و ازدواج با ظاهر خوشحال بود، اما ظاهر از این ازدواج راضی نبود و یاسمن را نمی‌خواست. او...

بیشتر بخوانید
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00