سال گذشته در چنین روزهایی، نمایندگان دولت افغانستان در حال انجام مذاکرات با طالبان در دوحهٔ قطر بودند. آنها دربارهٔ موضوعاتی مانند تقسیم قدرت و آتشبس گفتوگو کردند. جلساتی که هیچ سرانجامی نداشت و در نهایت حکومت اشرف غنی سقوط کرد. ترور کنشگران و زنان، بیش از گذشته ادامه پیدا کرد به طوری که دو قاضی زن شاغل در دادگاه عالی افغانستان مورد اصابت گلوله قرار گرفتند و کشته شدند. سال ۱۴۰۰ بهگونهای آغاز شد که میتوانست آبستن خبرهای زیادی در افغانستان باشد، مردم با شور و شوق بسیار به پیشواز این سال رفتند.
دیگر خبرهای انتحاری و اتفاقات از این دست عادی بهنظر میرسید. مردان و زنان به دنبال آینده بودند و جوانان به دنبال پیشرفت. اگرچه جنگ، کشتار، ترور و نا امنی سرخط خبرها بود اما هیچکس بر این گمان نبود که در پایان سال ۱۴۰۰، سیاهی و تباهی بر کشور سایه بیندازد و طالبان از دل کوهها بیایند و یک شبه، حکومت و مردم را چپاول کنند. و این مصیبتی است که بر شانههای مردم سنگینی میکند. اشرف غنی، در ابتدای سال ۱۴۰۰ گفته بود که هر دولت جدیدی باید از مسیر دموکراتیک انتخاب شود. اما کسانی بودند که دربارهٔ خطر آغاز جنگهای داخلی در افغانستان هشدار میدادند. همه میدانستند اگر ایالات متحده تصمیم بگیرد که نیروهای خود را با عجله از افغانستان بیرون بکشد، افغانستان در معرض آشوب و هرج و مرج، خشونت و جنگهای داخلی دیگری قرار خواهد گرفت.
مهمترین اتفاق سال گذشته، دربارهٔ خروج نیروهای آمریکا از افغانستان بود. جو بایدن گفت که قصد دارد تا ۱۱ سپتامبر، همهٔ نیروهای آمریکایی را از افغانستان خارج کند. در بهار همین سال، برخی از ژنرالهای آمریکایی پیشبینیهایی از وضعیت ارتش افغانستان داشتند؛ مککنزی، ژنرال ارشد آمریکایی مسئول نظامیان این کشور در خاورمیانه گفته بود که خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان میتواند به فروپاشی ارتش این کشور بینجامد. دو ماه از سال ۱۴۰۰ نگذشته بود که یکی از مرگبارترین ماهها در افغانستان رقم خورد، وقوع انفجارهایی در مقابل مکتب «سیدالشهدا» در محلهٔ دشت برچی کابل بود که در جریان آن بیش از ۵۰ نفر که اغلب دختران دانشآموز بودند کشته شدند. در اواخر بهار، طالبان اقدام به نبردهای خونین در ولسوالیهای افغانستان کردند و توانستند در مدت کوتاهی کنترل بسیاری از ولسوالیها را در اختیار بگیرند. شیرخانبندر، گذرگاه مرزی اصلی میان افغانستان با تاجیکستان به دست طالبان سقوط کرد و خونینترین روزها در جنگ ۲۰ سالهٔ افغانستان اتفاق افتاد. با شدت گرفتن حملات طالبان در ولایتهای مختلف ادامه پیدا کرد و بسیاری از ولسوالیها به دست طالبان سقوط کردند. آمریکا پس از ۲۰ سال، پایگاه هوایی بگرام را که مرکز جنگ این کشور با طالبان و نیروهای القاعده بود ترک کرد.
شهر زرنج مرکز ولایت نیمروز افغانستان به دست طالبان افتاد تا این گروه کنترل اولین مرکز یکی از ولایتهای افغانستان را بگیرد و تسلط بر سایر مراکز ولایتها آغاز شد. درگیریها ادامه پیدا کرد تا اینکه جنگجویان طالبان در تاریخ ۱۵ آگوست وارد شهر کابل شدند و اشرف غنی، اقدام به فرار از کشور کرد. در آن سوی شهر اما اوج درماندگی شهروندانی بود که با به قدرت رسیدن طالبان در کابل یا احساس خطر فوری میکردند و یا برای خود آیندهای در افغانستان متصور نبودند. فرودگاه کابل چنین ازدحام جمعیتی را هرگز به خود ندیده بود. در همین روزها انفجاری در فرودگاه کابل، دستکم ۷۰ افغانستانی و ۱۳ نظامی آمریکایی در این حمله که داعش مسئولیت آن را برعهده گرفت کشته شدند. زنان، بهعنوان نیمی از جوامع انسانی، ظهور و بروز برجستهای را در عرصههای مختلف زندگی اجتماعی عهدهدارند و تحلیل و بررسی محتوایی در چگونگی بازنمایی زنان یک جامعه ضروری به نظر میرسد. بیگمان زنان بیشترین آسیب را با تسلط طالبان خواهد دید.
جمعیت کثیری از زنان در انتظار خروج از افغانستان، فرودگاه کابل به برزخی تمام عیار تبدیل شده بود. از سوی دیگر طالبان یک ماه پس از تسلط بر کابل، «وزارت امور زنان» افغانستان را به وزارت «امر به معروف و نهی از منکر» تغییر داد و محدودیتهای بسیاری را اعمال کردند. زنان افغانستان در پی دغدغهٔ نان، کار و آزادی به خیابانها آمدند و اعتراض کردند؛ این بیسروسامانی به دلیل تمرکز یافتن طالبان بر ساختارها، نهادهای سیاسی و سایر ابزارهای اجتماعی بود. در اواخر خزان، تظاهرات زنان در شهرهای مختلف افغانستان با وجود سرکوب طالبان ادامه پیدا کرد، طالبان زنان را گرفتند، زندانی کردند، اعترافات اجباری به راه انداختند، کشتار و قتل در خیابانها و… از طرف دیگر طالبان خود را از هر اتهامی مبرا میدانستند و ازدواج اجباری زنان را رد کرده و گفتند: رضایت دختران بالغ در اثنای نکاح ضروری است.
با این حال این گروه در توصیهای اعلان کردند زنانی که میخواهند مسافتهای طولانی را طی کنند باید یکی از بستگان محرم مرد، همراه آنها باشد. در این توصیه که از سوی وزارت امر به معروف و نهی از منکر گروه طالبان منتشر و در شبکههای اجتماعی دست به دست میشد، از رانندگان نیز خواسته شده است تنها زنان با حجاب اسلامی را سوار وسیلهٔ نقلیهٔ خود کنند. اقتصاد افغانستان از زمان به قدرت رسیدن گروه تروریستی طالبان دچار بحران شد و فقر و گرسنگی مردم را به ستوه آورد. فروش کودکان، فروش اعضای بدن و فرار از کشور حتی به قیمت مردن و کشته شدن، کمترین آسیبهای اجتماعی است که اتفاق افتاده است.
این آسیبها دامنگیر خانوادهها شده و تفکر طالبانی بر تفکر مردان غالب گردیدهاست. حالا دیگر گوشهایمان عادت کرده است به اینکه روزی پدری چاقو بر دست گیرد و بر شاهرگ دخترش یا همسرش بگذارد تا خیالش راحت شود که از مردانگی چیزی کم ندارد. حالا دیگر هر روز را میتوان به نام یک زن قربانی قتلهای طالبانی و قتلهایی موسوم به ناموس ثبت کرد. هر بار اخبار متعددی درباره خشونت علیه زنان منتشر میشود اما ما هیچگاه ندیدیم که تا به امروز اقدامی در جهت مقابله یا کاهش این آسیبها از سوی مسئولان و جامعهٔ جهانی در دستور کار قرار گرفته باشد. این فاجعه البته ابعاد متعددی از آسیبهای اجتماعی را در خود جای داده که کودکهمسری هم یکی از همین موارد است. این روزها رویکرد نظامی و امنیتی نمیتواند جای رویکردهای سیاسی را بگیرد؛ آن هم در کشوری مانند افغانستان که دارای پیچیدگیهای ذاتی با جامعهٔ مدنی مدرن، سنتی و متکثر است؛ در افغانستان هیچگاه ملتسازی اتفاق نیفتادهاست، زمانی که اشرف غنی مهر تأیید به درخواست سادات میزند و دیگر انسانهای بیبنیاد را که خواستار شناختن بهعنوان یک قوم هستند و آنها را یک قوم معرفی میکند؟ این سیاست کثیفی است که در قبال دیگر قومیتهای افغانستان در حال انجام است. زیرا از هم جدا کردن دیگر اقوام، تکه پاره شدن مردم به نفع قومی است که در افغانستان صاحب قدرت است.
اینگونه میتواند آنها را مطیع و فرمانبردار خود کند. طبیعت زندگی اجتماعی معمولاً تفاوتها را به اختلاف تبدیل میکند که اجتناب ناپذیر است. روندی که جامعهٔ ما در سالهای اخیر طی کرده، متأسفانه به سوی افزایش قومگرایی بودهاست. آنگاه که به شکل متعصبانه، یک نژاد، یک تفکر، یک قوم، قبیله یا یک ایدئولوژی محدود را مبنای مقبولیت و مشروعیت قرار دهیم و همه را حذف کنیم، زمینه را برای بهرهبرداری دیگر گروههای افراطی فراهم کردهایم، میل به مهاجرت را افزایش داده و احساس تعلق به وطن را کاهش میدهیم. طالبان به زبان قومی خود تعمد دارند که به هیچ زبانی غیر از زبان مادریشان سخن نگویند و در سراسر کشور زبان پشتو را ترویج میکنند. اشتیاق دیوانه وار به شهرت و قدرت باعث اختلافات طبیعی، سلیقهای، نژادی، قومی، جناحی و مذهبی را به عمیقترین شکل ممکن جلوه میدهند. ما سال سیاهی از تاریخ را پشت سر گذاشتیم و میخواهیم وارد سال سیاه دیگری از زندگیمان شویم. چه کسی میتواند پاسخگوی مردمی باشد که دیگر از همه چیز بریدهاند، از جامعهٔ جهانی، غرب و آمریکا که هیچکاری برایشان انجام نداند و آنها را در این سیاهی و تاریکی رها ساختند. سال ۱۴۰۱ را در حالی آغاز میکنیم که امید و زندگی در افغانستان مرده و این آغاز قرن جدید رو به تباهی در افغانستان است.