خبرنگاران زن پس از حذف شدن از صحنه رسانه به کنج خانههایشان بازگشتهاند و شماری از آنان بهدنبال کارهای شاقه میگردند تا هزینهٔ زندگیشان را تأمین کنند. اکثر رسانههای محلی دایکندی از فعالیت بازماندهاند و تنها دو رسانهٔ صوتی خصوصی که فعالیت دارد، هیچ خبرنگار زن در آن فعالیت نمیکند. در این میان «انسیه نجفی» پس از رنج زیاد بیکاری و دغدغههای روحی و روانی، تصمیم گرفت بیست دانشآموز دختر و پسر صنف سوم یک مکتب در شهرک مهاجرین دایکندی را از محرومیت نجات دهد و به گونهٔ رضاکارانه به آنان تدریس کند.
انسیه نجفی قبل از سقوط رژیم به حیث یک گزارشگر در رایو دایکندی و ریاست اطلاعات و فرهنگ این ولایت کارکرده بود و اخیراً کارمند قراردادی رادیو تلویزیون ملی دایکندی بود که با آمدن طالبان شغلاش را از دست داد.
او در گفتوگو با نیمرخ میگوید: تدریس رضاکارانه را به رنج بیکاری و خانهنشینی ترجیح میدهد. او قبل از تدریس در مکتب روزهای بیکاریاش را با خواندن کتاب سپری میکرد.
مکتب ابتدایی «درخشان» در شهر نیلی مرکز ولایت دایکندی موقعیت دارد و اخیراً برای دانشآموزان شهرک مهاجرین در مرکز دایکندی ایجاد شده بود، قبل از تحولات سیاسی نیز با چالشهایی چون نبود ساختمان،کمبود آموزگار و مواد درسی روبهرو بود، اما بعد از تحولات این مکتب همچنان بدون صنف و آموزگار باقی ماندهاست. در آغاز سال تعلیمی جدید که دانشآموزان پسر و دختر در این مکتب برای درس و تعلیم حاضر شده بودند، صنف سوم این مکتب به دلیل نبود آموزگار قرار بود تعطیل شود اما انسیه نجفی که در حوالی این مکتب زندگی میکند حاضر شدهاست که بهطور رضاکارانه به آنان تدریس کند. او میگوید:” وقتی این روزها تمام تلاشهای مردم دایکندی را بهخاطر باسواد شدن فرزندانشان دیدم و محرومیتشان از تعلیم را به یاد آوردم؛ تصمیم گرفتم به آنها درس بدهم. در بیست سال گذشته تنها دستاورد ما مردم هزاره، تعلیم و تحصیل بود؛ اما نمیتوانیم در یک چشم برهم زدن، آن را از دست بدهیم. من برای گذار از این روزهای دشوار خواستم از آنها حمایت کنم و این تنها کاری بود که از دست من ساخته بود.”



انسیه نجفی میگوید: مدیر این مدرسه و دیگر آموزگاران از وی استقبال نمودند و باشندگان شهرک مهاجرین حاضر شدند به او دستمزدی بپردازند، اما وی به دلیل شرایط اقتصادی نامطلوب باشندگان این شهرک دستمزد را نپذیرفتهاست.
” من در صنف درسی دانشآموزی دارم که خانوادهاش توانایی خرید یک کفش برای او را ندارند، آنها دو برادر هستند و هر دو برادر یکجوره کفش را به نوبت میپوشند و به مکتب میآیند. وقتی اولی به خانه برمیگردد برادر دومی کفش او را میپوشد و به مکتب میآید؛ با چنین شرایطی نتوانستم دستمزدی که خانوادهٔ آنها میپردازند قبول کنم.”
انسیه نجفی میگوید: اکنون که امتحانات چهارونیم ماههٔ آنها شروع شدهاست، خیلی خوشحال است که باعث شده این دانشآموزان بهخصوص دختران از درس محروم نشوند و امیدوار است امسال آنان را تا ختم سال تعلیمی همراهی کند.
او با اشاره به تجارب دشوار نامهخوانی مردم در گذشته میگوید: هنوز به یاد دارد که در کودکی نامهای از اقاربش را که از ایران فرستاده بود به چندین خانهٔ همسایهها در روستا برده بود که برایش بخوانند اما کسی سواد نداشت و نامه مدتها در خانه باقی میماند تا کسی پیدا شود و برای خانوادهٔ وی آن را بخواند.
او معتقد است: “اکنون این دستاورد مردم هزاره جات که در هر خانه حداقل دو سه جوان تحصیلکرده وجود دارد نباید هدر برود.”
باشندگان شهرک مهاجرین در مرکز دایکندی، کسانیاند که از مهاجرت ایران یا پاکستان برگشتهاند و یا به دلیل جنگ و خشکسالی از روستاهای دوردست در آنجا پناهجو شدهاند و در شرایط دشوار اقتصادی و بیکاری زندگی میکنند و کودکانشان از دسترسی به تعلیم و آموزش محروم هستند.
انسیه نجفی در صنف سوم مکتب ابتدایی درخشان که در این شهرک موقعیت دارد، حدود بیست دانشآموز پسر و دختر دارد. عینالله حیدری، مدیر مکتب ابتدایی درخشان با تأیید چالشهای موجود در این مکتب میگوید: تلاشهای آنان برای مجهزسازی این مکتب از سوی ریاست معارف این ولایت نتیجهای در پی نداشت. او میگوید: این مکتب حدود ۱۶۰ دانش آموز دختر و پسر دارد و معمولاً زیر خیمه و بدون امکانات آموزشی، درس میخوانند.