نویسنده: سرور میرزاد
زنان در جامعهٔ سنتی افغانستان در بیستسال گذشته توانستند حداقل با حقوق انسانی خودشان آشنا شوند، کوششهای نهادهای مختلف بینالمللی از جمله کمیسیون مستقل حقوق بشر و دیگر نهادهای ملی و بینالمللی در این راستا پیشگام بودند. زنان توانستند حق دعوا باز کنند و حقوق خودشان را با اصل تساوی زن و مرد مطالبه نمایند، ” وزرات امور زنان” ایجاد شد؛ هرچند این وزرات آنطوریکه باید عمل میکرد، نکرد و با وجود فسادهای گسترده که در نهادهای دولتی پیشین موجود بود نتوانست وظیفهاش را به درستی انجام دهد.
دختران به مکتبها و دانشگاهها رجوع کردند، در رسانهها حضور گسترده یافتند، در نهادهای دولتی و خصوصی صاحبکار و از بورسیههای بینالمللی مستفید شدند، از هر ولایت دو زن و یا بیشتر به حیث نماینده در مجلس نمایندگان حضور یافتند، زنان در دستگاههای امنیتی و دفاعی صاحب رتبه شده و به مقام وزارت و والی رسیده بودند، برای اولینبار در افغانستان زنان توانستند قاضی شوند.

در جنبشهای عدالتخواهی و تظاهراتها به عنوان نمونه در ”جنبش روشنایی” و ” جنبش تبسم” حضور گستردهٔ زنان آشکار بود، در قالب فعالیتهای مدنی و رسانهای فعالیت میکردند؛ رسانههای مستقل زنان از جمله ” تلویزیون زن”، “سایت رخشانه” و ” رسانهٔ نیمرخ” از نمونههای آن است، در حوزهٔ هنر از جمله در موسیقی و سینما، زنان دستاوردهای چشمگیری داشتند، زنان در عرصهٔ ورزش همچنان چند گام به جلو در حرکت بودند و مدالهای ملی و بینالمللی را کسب میکردند، این نمونهها یکی از دستاوردهای بزرگ بیستساله تلقی میشد و برای حفظ آن تأکید صورت میگرفت؛ به نظر میرسید که این روند توسعه در راستای تساوی حقوق زنان و مردان پایدار خواهد ماند.
اما در ۱۵ آگوست ۲۰۲۱ با سقوط حکومت پیشین، این دستاوردها همچنان سقوط کرد. با ورود طالبان به کابل در اولین فرصت “وزرات امور زنان” را به “وزرات امر به معروف” تبدیل کردند که زنان خاطرات خوشی از این وزرات در دورهٔ قبلی طالبان نداشتند. با اینحال، تظاهرات زنان اوج گرفت؛ اما به شدت سرکوب شد.

وقتی تظاهرات زنان در جادهها ممنوع اعلان شد، زنان به صورت پنهانی در خانهها تظاهرات میکردند؛ اما هیچکدام در تغییر رویکرد طالبان با زنان موثر نبود؛ بلکه هر روز قیودات تازه بر زنان وضع میشد. مکتبها به روی دانشجویان متوسطه و لیسهٔ دختران مسدود شد، زنان معترض بازداشت و شکنجه شدند، بعضی زنان و دختران در ولایتهای بلخ، بامیان و هرات بازداشت و یا ناپدید شدند که از سرنوشت بعضی از آنها از جمله “عالیه عزیزی” هیچ اطلاعی در دسترس نیست، در نهادهای رهبری طالبان زن وجود ندارد، قاضیهای زن از کار بیکار و در معرض تهدید امنیتی قرار گرفتند، حجاب اجباری شد و بیشتر زنان از ورود به ادارات دولتی ممنوع شدند، سفر بدون محرم برای زنان ممنوع و در دانشگاههای دولتی، لباس سیاه و حجاب مکمل برای دختران اجباری شد. با وجود وعدههای طالبان مبنی بر گشودن مکتبها بر روی دختران دورهٔ لیسه و متوسطه در سال جدید تعلیمی، این وعدهها همچون وعدههای دیگرشان دروغ بود و دختران با چشم گریان از پیش دروازههای مکتب دوباره به خانه بازگشتند و کار به اینجا خاتمه نیافت. “وزرات امر به معروف ” طالبان دستور پوشش ماسک بر مجریان رسانهها را اعلان کرد، با این وجود! زندگی زنان در افغانستان به تاریکی مطلق فرو رفت، انسان حیرت میکند که طالبان این همه “نه” و این همه “ممنوعیت” را از کجا وارد کردهاند.

با افزایش فقر و ناامنی زندگی زنان بیشتر در سیاهی فرو رفت، ما گزارشهای متعددی از فروش کودکان، فروش اعضای بدن و بیشتر شدن میزان مرگ و میر زنان باردار نسبت به سالهای قبل شنیدیم، کمبود دوا و داکتر هم یکی از معضلهایی است که زنان بیشتر رنج آن را متحمل میشوند؛ در کنار این همه، میزان خشونت علیه زنان در خانوادهها همچنان افزایش یافتهاست؛ با نبود رسانههای مستقل و گسترده در داخل کشور و نبود نهادهای حقوق بشری، جنایات علیه زنان در روستاها رو به افزایش است.
یک تن از دانشجویان به اسم مستعار (زینب) که از ولایت دایکندی به دانشگاه کابل آمدهاست، میگوید: من در دوران مکتب سخت تلاش کردم تا به رشتهٔ دلخواه خود که دانشکدهٔ خبرنگاری دانشگاه کابل است راه پیدا کنم تا از این طریق بتوانم به خود و به خانوادهام در امرار معاش کمک کرده و هم برای جامعه مفید واقع شوم و صدای زنانی باشم که سالها در سکوت رنج را تحمل کردهاند؛ اما به نظر وی آمدن طالبان و رها کردن شرکای بینالمللی، همهٔ این آرزوها را محو کرده است. زینب میگوید: ” دیگر، بودن و نبودن برای من ارزش ندارد و بعد از طالبان هر روز به خودکشی فکر میکنم.” والدین وی که به سختی مخارج تحصیلی ایشان را محیا میکردند؛ دیگر توان پرداخت هزینهٔ تحصیلی زینب را ندارند و تأکید بر این دارند که زینب دوباره به خانه برگردد. زینب با ناامیدی میگوید: ”تحت ظلم طالبان دیگر تحصیل برای دختران بیمعنا است؛ زیرا به نظر طالبان زنان انسان شمرده نمیشوند، بلکه ابزاری هستند که به خدمت جنسی مردان تعلق دارند.” با قدرت گرفتن دوبارهٔ طالبان، این داستان هر زن و دختر این سرزمین است که زندگیشان به سوی تاریکی مطلق سوق داده شدهاست.
نتیجه
زنان در افغانستان زیر پرچم طالبان به آپارتاید جنسیتی که در نوع خودش در جهان بیسابقه است روبهرو هستند، به گفتهٔ “ویل دورانت” نویسندهٔ “تاریخ تمدن”، زنان بیشتر از مردان در تغییر جامعه به سوی توسعه نقش دارند و یا به گفتهٔ “چرچیل”، زنان یک جامعه را محدود کنید، آنها را توسری خور و حقیر بار بیاورید، تمسخرشان کنید؛ من تضمین میدهم چنین جامعهای هزار سال هم که بگذرد پیشرفت نخواهد کرد.
اگر اوضاع زنان در افغانستان اینگونه ادامه یابد؛ این کشور به بحرانهای غیر قابل جبرانی در عرصههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی فرو خواهد رفت، محو کردن زنان از اجتماع به نظر طالبان شاید بهترین گزینه برای حفظ قدرت، ایجاد ترس و یک اهرم فشار به جامعهٔ جهانی باشد؛ اما در واقعیت، مردم افغانستان زیانهای این رفتار را جبران خواهند کرد. ما هر روز شاهد بیشتر شدن آمار خودکشی و زنکشی هستیم و این نشان میدهد که زنان به صورت واقعی از این وضعیت به تنگ آمدهاند. طالبان نهتنها به توصیههای ملی و فشارهای بینالمللی تا هنوز به هیچیک پاسخ مثبت ندادهاند، بلکه برعکس عمل کردهاند. طالبان میخواهند جامعه در وحشت و حالت جنگی باقی بماند تا بتوانند چند سال دیگر حتی بدون مشروعیت حکومت کنند؛ اما متأسفانه، تقاص این همه را زنان افغانستان میپردازند.