نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

زندان بی‌دیوار ترنس‌جندرها؛ زندگی در خفا، خشونت جامعه و شکنجه‌ی طالبان

  • صنوبر
  • 26 سرطان 1401

پس از ورود به کافه در اولین نگاه، باهم چشم به چشم شدیم. لباس مردانه و آرایش ملایم زنانه داشت و در حال نشستن روی چوکی کافه بود. ظاهراً چند دقیقه زودتر از ما آن‌جا رسیده؛ کلاه پیک سیاه‌رنگ، شلوار جین گشاد و پیراهن سرخ‌رنگ گشادی بر تن داشت و با مادرش به آن‌جا آمده بود. از دیدن او متعجب شدم، اخیراً هیچ چهره‌ای مثل او را در سطح شهر و کافه‌های کابل ندیده بودم. با آمدن طالبان اقلیت‌های جنسیتی از کشور فرار کردند به ایران، پاکستان و یا آن‌هایی که توانسته‌اند به کشورهای اروپایی رفته‌اند. اما یک تعداد که نتوانستند افغانستان را ترک کنند، زندگی مخفیانه‌ای دارند و به گفته خودشان در «زندان بی‌دیواری حبس شده‌اند.»

دیدن یک مرد با صورت زنانه در کافه، که به آن‌ها ترنس‌جندر می‌گویند اتفاق نادری بود. تصمیم گرفتم در مورد وضعیت زندگی او بپرسم، در اول گفت‌وگو هیچ علاقه‌ای نداشت حرف بزند؛ شاید به‌خاطر آزار و اذیت‌های اطرافیانش بود. شاید هر کسی با دیدنش، از او سوالاتی می‌پرسد که باعث رنجش خاطرش می‌شود.

وقتی متوجه کارت خبرنگاری‌ام شد احساس امنیت کرد و سر صحبت‌مان باز شد. ترجیح داد به نام مستعار رازی شناخته شود.

رازی گفت حدود ۲۵ سال سن دارد و از بدو تولد در خانواده به عنوان دختر زیسته‌ است؛ اما سه سال قبل متوجه بعضی علایم در بدنش شده و احساس می‌کرده که دختر نیست. خانواده‌اش نیز جنسیت او را پنهان کرده‌اند و هنوز کسی نپذیرفته که او یک انسان ترنس‌جندر است. به باور خانواده‌اش، رازی «جواب یکی از گناهان پدر و مادرش است» که خداوند سعی کرده یک فرزند دوجنسیتی به آن‌ها بدهد.

او به نیمرخ گفت که بعد از آمدن گروه طالبان، حلقه زندگی برای او تنگ‌تر شده و خانواده‌اش نگران امنیت او هستند. تلاش‌ها برای بیرون شدن وی از افغانستان نیز نتیجه‌ای نداشته‌ است.

رازی می‌گوید: «سه سال قبل متوجه شدم که به لحاظ احساسی شبیه دیگر دختران نیستم، یک دختر هیکلی با صدای مردانه بودم و تمام علایق و احساساتم با دختران فرق می‌کرد. علاوه بر این، من مانند دیگر دختران سینه/پستان نداشتم، جرأت نکرده بودم این موضوع را به خانواده‌ام بگویم.»

در همین حال، خانواده‌ها تصمیم گرفته بودند که رازی با پسری از خویشاوندان پدرش ازدواج کند.

برای رازی روزهای سختی بود. اما او تصمیم گرفت هویت جنسیتی‌اش را افشا کند. رازی تراجنسیتی بودنش را با مادرش در میان گذاشت.

مادرش از این موضوع متعجب شده بود. مادرش توانست فرزندش را با همان هویت جنسیتی بپذیرد ولی پس از آنکه موضوع را با پدرش گفتند، پدر رازی نمی‌توانست بپذیرد که یک فرزند ترانس‌جندر دارد.

مادر رازی می‌گوید «پس از فهمیدن این موضوع، پدرش می‌خواست رازی را بکشد.»

همچنان بخوانید

زنان امروز

زنان امروز و مردان دیروز

27 حوت 1401
اعتراضات به آپارتاید جنسیتی

زنان معترض در خیابان‌های کابل: «نه به آپارتاید جنسیتی»

16 حوت 1401

اما چرا باید پدری یک فرزند ترنس‌جندرش را بکشد؟

مادر رازی می‌گوید دلیل پدر رازی برای کشتن او این بود که «اگر در فامیل کسی بفهمد دختر ما ناقص است، آبروی‌مان می‌رود.»

مادر رازی فقط توانست پدر او را قانع کند که به جای کشتن رازی به خواستگارش بهانه کند «دختر ما مریض است». این‌گونه موضوع ازدواج رازی لغو شد.

اما این تنها پدر رازی نبود که می‌خواست او را بکشد. جامعه افغانستان که هنوز با جنسیت زن کنار نیامده و انواع خشونت و سرکوب را بر زنان اعمال می‌کند محروم کردن زنان از حقوق انسانی و آزادی‌های اساسی شان را به یک امر عادی مبدل کرده، پذیرفتن ترنس‌جندرها امر محال خواهد بود.

رازی می‌گوید خبرهای شکنجه و لت‌وکوب دوستان ترنس‌جندر را همیشه می‌شنود و این باعث سلب آرامش وی شده و احساس می‌کند «در زندان بی‌دیوار» زندگی می‌کند که «هر لحظه ممکن است به جرم‌ ترنس‌جندر بودن» شکنجه و یا کشته شود.

با وجود تمام مشکلات، اقلیت‌های جنسیتی در کشور، قبل از آمدن گروه طالبان در قدرت، افشای هویت تراجنسیتی یا ترنس‌جندر در افغانستان کم‌کم عادی می‌شد و حداقل در شهرهای بزرگ افغانستان یک فرد ترنس‌جندر از آزادی نسبتاً کمی برخوردار بود.

شهریار یکی از فعالان ال جی بی تی پلس (مجموعه‌ای از ترنس‌جندرها، هم‌جنس‌گراها، دوجنسه‌ها..‌.) افغانستانی مقیم خارج از کشور، با نشر مطلبی در فضای مجازی نگاشته‌ است: «یکی از ترنس‌جندرهای افغانستان که بعد از آمدن طالبان به ایران فرار نموده بود بعد از ردّمرز شدن توسط پولیس ایران؛ در مرز نیمروز به دست طالبان اسیر شده و مورد شکنجه قرار گرفته‌ است.»

شهریار از این قربانی خشونت به نام مستعار سامی یاد نموده و نوشته‌ است که طالبان با دیدن یک تتو (خالکوبی) روی گردن سامی بر او مشکوک شده و پس از بازداشت، وقتی متوجه تراجنسیتی بودن او شدند، او را شکنجه کرده‌اند.

تصاویر منتشر شده از سامی، زخم سیخ داغ روی گردن او را نشان می‌دهد. گفته می‌شود طالبان با سیخ داغ، تتوی روی گردن سامی را پاک کرده‌اند.

گروه طالبان طی نزدیک به یک سال گذشته که اکثریت مطلق کشور را تحت کنترل گرفته در مورد حقوق اقلیت‌های جنسیتی در افغانستان به صورت رسمی سخن نگفته‌ و جنگجویان این گروه، ترنس‌جندرها را پس از شناسایی، لت‌وکوب و شکنجه نموده‌اند.

ترنس‌جندر به هویتی اطلاق می‌شود که جنسیت شخص با دیگر خصوصیات‌ فزیولوژیکی او هم‌خوانی ندارد. مثلاً پسری که احساس می‌کند پسر بودنش غلط است و دوست دارد دختر باشد؛ یا دختری که با هویت جنسیتی دختر به‌دنیا می‌آید ولی به لحاظ فکری، روحی و روانی پسر است.

اخیراً خالد حسینی نویسنده مشهور آمریکایی-افغانستانی؛ هویت فرزندش را که تاکنون به نام حارث و هویت پسرانه زندگی کرده بود، ترنس‌جندر اعلام کرد و گفت: «در این سفر او را همراهی می‌کند» و او شجاعت فرزندش را در اعلام هویتش به خانواده نیز ستایش کرد و گفت: وی بعد از این با هویت دختر ترنس‌جندر زندگی می‌کند و هم‌چنان شهره لرستانی، یکی از بازیگران سرشناس ایران نیز در انستاگرام هویتش را ترنس‌جندر اعلام کرد و اسمش را مازیار لرستانی گذاشت. او گفت: بعد از این با هویت مرد ترنس‌جندر زندگی خواهد کرد.

با همه نگرانی‌های مردم در افغانستان، گروه طالبان با نگاه رادیکال‌محور دینی که هنوز زنان را به‌عنوان نیمی از جمعیت کشور در جامعه نمی‌پذیرند؛ به‌دنبال حذف و از بین بردن اقلیت‌های جنسیتی در افغانستان برآمده‌اند.

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: تبعیض جنسیتی
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود
هزار و یک شب

فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود

23 حوت 1401

یاسمن را به ظاهر دادند و در بدلش خواهر ظاهر را به برادر یاسمن گرفتند. هرچند یاسمن از بودن و ازدواج با ظاهر خوشحال بود، اما ظاهر از این ازدواج راضی نبود و یاسمن را نمی‌خواست. او...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00