نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

طالبان یک دختر جوان را از جاده شهید مزاری در غرب کابل ربودند

  • نیمرخ
  • 4 اسد 1401

جنگجویان گروه طالبان یک دختر جوان را از جاده شهید مزاری در غرب کابل از پیش چشمان مردم ربودند.

دیروز(دوشنبه، ۳ اسد ۱۴٠۱ خورشیدی) ساعت چهارونیم بعد از ظهر، بعد از خداحافظی با همکارم به مقصد دشت برچی سوار یک موتر کاستر شدم، هوا گرم و ترافیک سنگین بود. چند قدمی از «چهارراهی شهید مزاری» گذشتیم و در ایستگاه کاسترها به طرف برچی، راننده توقف کرد تا سرنشین‌های بیشتری را در کاستر جا دهد. ناگهان متوجه یک درگیری در کنار کاستر شدیم.

یک موتر رنجر گروه طالبان در چند قدمی کاستر ایستاده بود و در کنار آن، سه زن در حال درگیری بودند. دو زن با لباس بلند سیاه و یک دختر با پیراهن سفید که روسری‌اش حین درگیری به زمین افتاده بود. سرنشین‌های کاستر همه به پچ‌پچ افتادند که چه موضوعی باعث شده که سه زن پیش چشم طالبان به جان هم افتاده‌اند، اما قضیه طوری دیگر بود؛ دو زن سیاه‌پوش با روسری‌های رنگی سعی می‌کردند یک دختر با لباس سفید را به زور داخل رنجر طالبان بنشانند.

او که روسری‌اش به زمین افتاده بود، موهای بلند و طلایی‌اش توسط دو زن سیاه‌پوش با بی‌رحمی تمام کشیده می‌‌شد. سپس یکی از جنگجویان طالبان درحالی‌که در عقب رنجر دست به ماشه تفنگ ایستاده بود، آن دختر را تهدید به مرگ می‌کرد و می‌گفت: «یکی دو دانه د همی رویت بزنم؟»

آن دختر هنوز هم مقاومت می‌کرد، او نمی‌خواست سوار رنجر طالبان شود؛ زیرا نمی‌دانست او را به کجا می‌برند؟ آیا با پای خود به وادی مرگ می‌رود؟ تا آخرین توان مقاومت کرد، وقتی اطراف رنجر پر از عابران تماشاچی صحنه شد ولی مردم تلاش نکردند آن دختر را نجات دهند؛ دو مرد با لباس پولیس ترافیک نیز به جان او افتادند و سه جنگجوی طالب دیگر هم به جمع آن‌ها پیوستند.

پولیس ترافیک و جنگجویان طالبان پیش چشمان ده‌ها تن با مشت‌های کوبنده، لگد و باطوم به جان آن دختر افتادند؛ بر او تعرض کردند و تمام اندام او را فشار می‌دادند تا داخل رنجر شود. وقتی او هنوز هم مقاومت می‌کرد با لگد، مشت و باطوم آن‌قدر ضرب و شتم کردند که نزدیک بود قلب من از جا کنده شود. دستم را روی قلبم گذاشتم و نفس عمیقی کشیدم و سپس چشمانم را بستم تا دیگر نبینم؛ اما وقتی چشمانم را باز کردم او را داخل رنجر انداخته بودند. یکی از زنان سیاه‌پوش کنارش نشست و هم‌چنان با مشت به سر و صورت او می‌زد و در آن‌طرفش یک طالب قوی هیکل دیگر نشست. آن یکی زن سیاه‌پوش دیگر نیز رفت و در کنار راننده رنجر نشست و سه سرباز دست به ماشه در داله رنجر ایستادند و به سمت دشت برچی حرکت کردند.

لحظه‌ای نگذشت که همان رنجر برگشت و مسیر دارالامان را در پیش گرفت و معلوم نبود آن دختر را به کجا می‌برند؛ اما آن دختر هنوز هم با آن زن سیاه‌پوش و طالب قوی هیکل درگیر بود. درحالی‌که آن‌ها به سر و صورت او می‌زدند، سریع از کنار ما رد شدند و او را بردند اما به کجا؟ پشت میله‌های زندان، شکنجه‌گاه یا برای کشتن؟ آن دختر کی بود؟ منتقد، معترض، خبرنگار و یا خلاف‌کار؟ هیچ‌کسی نفهمید او کی بود و چرا آن‌قدر بی‌رحمانه بر او تعرض شد و مورد خشونت قرار گرفت و چرا از پیش چشمان مردم ربوده شد هیچ‌کس ندانست.

مردان و عابران بزدل که برای تماشا اطراف رنجر جمع شده بودند، هیچ کدام‌شان جسارت پرسیدن نداشت که آن دختر کیست و چرا طالبان در ملأ عام بر او تعرض کرده و او را می‌رباید؟ هیچ‌کسی از آن دختر بدون هویت که ما تصویر یک دختری در حال فریاد زدن برای دریافت کمک و نجات از چنگال طالبان را داریم، حمایت نکرد و فقط فریادهای یک دختر در هنگام ربوده شدن توسط طالبان را تماشا کردند.

خیابان‌های کابل پر از بازداشت‌های زنان و دختران است که در خفا آنان را می‌ربایند و می‌برند. زنان ربوده شده از وادی مرگ برنگشته‌اند، تنها زنانی از این وادی نجات یافتند که خبر بازداشت آن‌ها بازتاب گسترده جهانی یافته بود. به یاد دارید ذبیح الله مجاهد یکی از سخن‌گویان گروه طالبان گفته بود: طالبان هیچ زنی را بازداشت نکردند، آن‌ها بازداشت زنان معترض، چون تمنا و خواهرانش، پروانه، مرسل، زهرا و ۲۹ تن دیگر که از یک خانه امن ربوده بودند را منکر شدند و سپس با پر رویی تمام اعتراف اجباری گرفتند و بعد خبر آزادی‌شان را منتشر کردند.

همچنان بخوانید

ظلم بر زنان

نگذاریم ظلم بر زنان عادی‌سازی شود

22 دلو 1401
زنانی که خواستار سرنگونی طالبان هستند

زنانی که خواستار سرنگونی طالبان هستند

6 دلو 1401

شماری از سرنشینان گروه طالبان را به وحشی‌گری متهم کردند. آنان معتقد بودند که مگر یک زن چه جرمی انجام داده می‌تواند که توسط طالبان با وحشی‌گری تمام مورد خشونت و تعرض قرار می‌گیرد.

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: خشونت طالبان با زناندشت برچی
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاه‌ها 2

  1. محمد نسیم ستانکزی says:
    8 ماه پیش

    لطفاً موضوعات احساساتی و تفرقه انگیز را پخش نکنید تا حد توان کوشس کنید تا از تعصبات قومی، جنسی، مذهبی، لسانی و غیره دست بکشین و برای وحدت مسلمین کار نمائید تشکر

    پاسخ
  2. سمیرا says:
    8 ماه پیش

    عابران را بزدل میگویی و خودت مثل سگ چشمانت را بستی؟!
    ترشحات و کسشعر ات را اینگونه خالی نکن
    سعی داری با این کسشعر ها و نوشتهای عقده مندانه احساسات مردم را درگیر و تحریک کنی؟
    نمیرخ از اول هم مکان فاحشه ها و نوشته هایش ترویج فحشا بوده

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود
هزار و یک شب

فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود

23 حوت 1401

یاسمن را به ظاهر دادند و در بدلش خواهر ظاهر را به برادر یاسمن گرفتند. هرچند یاسمن از بودن و ازدواج با ظاهر خوشحال بود، اما ظاهر از این ازدواج راضی نبود و یاسمن را نمی‌خواست. او...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00