نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • چندرسانه‌یی
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

فریادهای عصیان‌گر در نقاب دیگر

  • نیمرخ
  • 16 اسد 1401

نویسنده: شیوا آذر

وضعیت زنان در یک‌سال پسین نشان می‌دهد که پرداختن به مسائل زنان به عنوان یک پروژه یا چند مطالبۀ مشخص، کارایی ندارد. بلکه باید رهایی زنان از ستم را به عنوان یک استراتژی کلان ملی و بین‌المللی مطرح کرد. «استراتژی رهایی» زنان از درون ضرورت ایجاد جنبش رهایی بخش زنان در افغانستان در ارتباط با جنبش‌های رهایی بخش زنان در جهان به وجود می‌آید که با این سیستم که منشأ و منبع اساسی همۀ رنج‌هاست مبارزه می‌کند و برای رهایی زنان از کلیۀ اشکال ستم و استثمار، اعلان موجودیت می‌نماید.

شکل تازه و متداومی از سیر تاریخی جهان امپریالیستی، سرمایه‌داری در برنده‌ترین لبه‌های فاشیستی، بنیادگرایی که کابوسی وحشتناک برای جهان هستی است؛ در بعد بنیادگرایی دینی آن در افغانستان به وقوع پیوست. طالبان که گروهی نشأت گرفته از تضاد آنارشی، ارگانیزاسیون از دو پوسیده (امپریالیستی، بنیادگرایی) که با رویکرد کنترل بیشتر جامعه و روابط اجتماعی آن به سمت دربند کشیدن زنان و بردگی آنان در حصارهای دینی و شرعی در ساختاری سیاس، ایدئولوژی حرکت می‌کند و متعاقباً این روابط اجتماعی را بازتولید کرده و از نو، ریسمان‌های کهنۀ ارتجاعی خود، که گره در پای زنان دارد را بازسازی می‌کنند و مناسبات پدرسالارانۀ خویش را به صورت عاجل در حال جست‌وجو و بازتاب دادن آن در جامعه است تا پاسخی مثبت و پیمانی نو را با جهان امپریالیستی برای به نظم درآوردن هرچه بیشتر این تضادها برای حاکمیت قدرت‌شان و عظمت از دست رفته در شکاف‌های عمیق قدرت‌های حاکمه را بازیابند. شکاف‌هایی که قدرت درون این سیستم را دچار تزلزل کرده و ضرورت نظم جهانی را هر چه بیشتر آشکارا مطرح می‌نماید و با چنگ انداختن به هویت طبقاتی و هویت جنسیتی و هویت‌های دینی و سیاسی و… سعی در تحکیم حاکمیت در تمامیت‌های ارضی خویش دارند؛ که جلوه‌ای از لاشخوارهای در حال دست و پا زدن در لجن‌زارهای خویش برای بقای‌شان را نشان می‌دهد، لجن‌زارهایی که قوانین حقوق بشری؛ انگل‌وارگی جهان زیستی سرمایه‌داری، امپریالیستی که تابع استثمار کشورهای جهان سوم است را در حاله‌های مبهم و استعاره شده پنهان می‌کند و پدیده‌ها را به صورت مجزا و مستقل انتزاع کرده تا شیوۀ تفکر و نتیجتاً عملکرد مردم را در خدمت بیشتر بازتولید این نظام به کار گیرد.

“از این‌جاست که عمل و مبارزه ما نباید بر تفکرات تودۀ مردم  در بازه‌های زمانی مشخص، بلکه بر تضادهایی استوار باشد که معرف خصلت این سیستم (سرمایه‌داری، امپریالیستی) و سرچشمه‌های فلاکت دائمی تودۀ مردم هستند و آن‌چنان در ساختار و قوای محرکۀ این سیستم تعبیه شده‌اند که در چهارچوب این سیستم قابل حل نیستند.” (باب آواکیان، گشایش‌ها، بخش چهارم)

یکی از کارهای مرتجعانه گروه طالبان بعد از روی کار آمدن، حذف زنان از عرصۀ اجتماعی و سلب اختیار پوشش زنان بود که منجر به اعتراض‌های گسترده از سوی زنان شد و آمدن به خیابان‌ها و فریادهای عصیان‌گری را در پی داشت، گروه مرتجع طالبانی به مثابه نیروهای قهریه، حفاظت از سیستم سرمایه داری، امپریالیستی موجود عمل کرده و دست به سرکوب خشونت بار مردم زدند.

این حرکت‌ها و اعتراضات، هرچند به خودی خود مهم است اما منجر به تغییر اساسی جامعه نمی‌شود و در شکل رفرمیستی یا مطالباتی باقی می‌مانند؛ به طوری‌که در یک گروهی که تحت ستم است و روایتی از ستم خود دارد باقی می‌مانند؛ به این معنا که اگر حرکت‌ها و مطالبات زنان در جست‌وجوی پاسخ به روایتی از ستمی باشد که بر آنان است، مانند بسته شدن مکاتب در افغانستان، حجاب اجباری در ایران، منع قانون سقط جنین در آمریکا و… در مقابل این روایات ستم، کسانی (سیستمی) وجود دارد که روایت خویش را دارند. مثلاً داشتن حجاب منجر به ثبات در کانون خانواده می‌شود و یا رفتن دختران به مکاتب، آن‌ها را به بیراهه می‌کشاند و گستاخ می‌کند که منجر به گسترش فحشا می‌شود. با برداشتن قانون سقط جنین از کشته شدن کودکان جلوگیری می‌شود. این مسیر حقیقت، به عنوان روایت ما را وارد معرف‌شناسی نسبی‌گرایی می‌کند. ورطه‌ای که در آن حق با قدرت است، به این معنا، سیستمی که قدرت بیشتر دارد می‌تواند روایات خویش را پیش ببرد و در نهایت کسانی (سیستمی) که قدرت دارند حق سرکوب خشونت‌بار یا استفاده از زور را دارند. از طرفی با تاکتیک معمول ژست تحریک‌آمیز، گرفتن و وارد سیاست هویتی شدن، محدودۀ تحرک و عملکرد گروه تحت ستم (زنان) تقلیل می‌یابد و آن‌ها را در مبارزه علیه ستم وارد روابط ستم‌گرایانه کرده و از نظر ایدئولوژیکی خلع سلاح می‌کند. این به ضرر طبقۀ تحت ستم بوده و مطلقاً بی‌فایده است و به‌طور کلی افکار را از علل پیدایش و سوق دادن به تغییر اساسی جامعه دور می‌کند؛ مثلاً این‌که وجود و ماهیت طالبان در افغانستان چست؟

معرفت شناسی غیر علمی تا آن‌جایی پیش می‌رود که زنان در ناباوری در میان این دو پوسیده به راه حل‌هایی از جمله کمک از جوامع بین‌المللی، نشست و گفت‌وگو با طالبان را در ذهن خود می‌پرورانند و پرواز رهایی از ستم را فراموش می‌کنند. با پرداختن به زنان به مثابه یک طبقۀ جدا از زمان، مکان و ورای این سیستم؛ به سمت جسمیت یافتگی و هم‌چنان در چهارچوب اینترسکشنالیتی که رویکردی عقیم در روابط تولید و تغییر و چگونگی تغییر عمل می‌کند، می‌افتند.

ما باید بدانیم که ستم بر زنان یکی از گسل‌های واقعی است و با وجود این‌که دینامیک‌های مختص خود را دارد ولی در عین حال در داخل چهارچوب نظام اقتصادی عمل می‌کند. پس برای رفع تمام اشکال ستم نه تنها باید به نوبۀ خود به این معضلات پرداخت؛ بلکه باید نظام اقتصادی را تغییر دهیم تا شیوۀ تولیدی که شالوده و محدوده‌های تغییر را در رابطه با تمام مسائل اجتماعی تعیین می‌کند، تغییر کند. وضعیت زنان در یک‌سال پسین نشان می‌دهد که پرداختن به مسائل زنان به عنوان یک پروژه یا چند مطالبۀ مشخص، کارایی ندارد. بلکه باید رهایی زنان از ستم را به عنوان یک استراتژی کلان ملی و بین‌المللی مطرح کرد. «استراتژی رهایی» زنان از درون ضرورت ایجاد جنبش رهایی بخش زنان در افغانستان در ارتباط با جنبش‌های رهایی بخش زنان در جهان به وجود می‌آید که با این سیستم که منشأ و منبع اساسی همۀ رنج‌هاست مبارزه می‌کند و برای رهایی زنان از کلیۀ اشکال ستم و استثمار، اعلان موجودیت می‌نماید.

همچنان بخوانید

زنان افغانستان زندگی می‌خواهند، مقام‌های غربی زنده ماندن

ازدواج یا تخلیه خانه؛ چالش جدید زنان مستقل و مادران مجرد

طالبان خدمات ویزا برای «زنان بدون محرم» را منع کرد

وجدان‌های آگاه اجازه حذف زنان از جامعه را ندهند

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: حقوق اساسی زنان
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
مادر-فرزند
هزار و یک شب

پسرم را از پدرش خریدم

3 دلو 1401

اواخر فصل زمستان، آن‌قدر برف باریده بود که هیچ راهی برای آب آوردن از چشمه نمانده بود. هیزم‌ تر و خشک را، کنار هم در دیگدان گلی روشن کردم، دیگ بزرگی را پر از برف کردم...

بیشتر بخوانید
کاش به جای 7 پسر یک دختر داشتیم
گوناگون

کاش به جای 7 پسر یک دختر داشتیم

9 دلو 1401

گل‌افروز صبح زود که از خواب بیدار شد به طویله می‌رود، به گاو و گوسفند آب و علف می‌دهد. سپس چای صبح را آماده می‌کند، داروهای پدر و مادرش را نیز برای‌شان می‌دهد. 

بیشتر بخوانید
جای خالی زهرا
هزار و یک شب

جای زهرا خالی بود

6 دلو 1401

برای آمادگی کانکور به مزار شریف رفتم. در مکتب آرزو داشتم که طب بخوانم و داکتر شوم. اوایل بهار بود که آمادگی کانکور را با اشتیاق تمام شروع کردم. همه‌چیز با شور و شوق پیش می‌رفت و ‌خودم...

بیشتر بخوانید
شبی که صنم سر قرار نیامد
هزار و یک شب

شبی که صنم سر قرار نیامد

2 دلو 1401

کتاب غزلیات حافظ در دستم از مدرسه برآمدم. باران می‌بارید، آب و هوای مطبوع و ملایم از رسیدن نوروز خبر می‌داد. به خانه رسیدم، دیدم که مهمان داریم، اما خواهرم با چهره‌ی گریان و اندوهگین در گوشه‌ای...

بیشتر بخوانید
زن چهارم
هزار و یک شب

روزی که زن چهارم پدرم پسر زایید

8 دلو 1401

پدرم پسر می‌خواست. او همیشه آرزو می‌کرد که پسردار شود. برای همین چهار بار ازدواج کرد. هیچ‌کس نمی‌توانست با او مخالفت کند. همین‌که حرفی می‌زدیم به دهان ما محکم می‌کوبید.

بیشتر بخوانید
نیمرخ
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل، بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

طراحی، برنامه‌نویسی و اجرای وبسایت  iNasri ⚒

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • چندرسانه‌یی