نویسنده: نیلوفر صدیقی
طالبان بعد از اینکه با خشونت و نظامیگری به عنوان نیروی بنیادگرای دینی و فاشیستی بر افغانستان حاکم شدند. در اولین گام خود به حذف سیستماتیک زنان از تمام عرصههای اجتماعی اقدام کردند. زنان و دختران افغانستانی با هزاران امید و آرزو از فعالیتهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و و مدنی منع شدند تا جایی که بر کار، تحصیل، ورزش و حتی حضور زنان در پارکها و رستورانها قانون وضع کردند.
حذف سیسماتیک زنان توسط طالبان که ریشه در ایدئولوژی پدرسالارانۀ طالبان دارد؛ زنان را محصور در بازتولید اجتماعی در درون حصارهای خانه و خانواده ساخته و باعث آن شدهاست که زنان هیچ حقی در نوع انتخاب پوشش، ازدواج، کار، تحصیل و آزادیهای فردی خود نداشته باشند و تنها به تولید مثل، خانهداری و اطاعت از مردان خانواده بپردازند.
طالبان با رویکرد ایدئولوژیک خود که ریشه در مناسبات پدرسالارانۀ جامعۀ افغانستانی دارد و مشروعیت خود را از دین میگیرد و از طرف دیگر، زادۀ صفبندیهای جهانی بنیادگرای دینی و فاشیسم در مقابل زنان است، چیزی جز فرودستی زنان را بهرسمیت نمیشناسند و به بهانۀ «کرامت و عزت» برای زنان در تلاش حذف سیستماتیک زنان از تمام عرصههای اجتماعی هستند.
این گروه دگماندیش و متحجر با اعمال محدودیت و خشونت علیه زنان، نیمی از نفوس جامعه را خانهنشین کرده و چشمان خود را بر هویت انسانی زنان افغانستان بستهاست. به بهانۀ «کرامت و عزت» زنان را محدود و محصور خانه و خانواده ساختند و برای حفظ این حصار دست به خشونت زدند. خشونت طالبان علیه زنان را باید به عنوان یک گراف مدنظر گرفت که از قتل، تجاوز، اعتراف اجباری شروع میشود و تا اختطاف، زندانی کردن و تهدید زنان و خانوادههایشان ادامه پیدا میکند. این تناقض را طالبان در رفتار و گفتار خود نتوانستند از چشم تیز زنان آگاه افغانستان پنهان کنند.
در میان این وحشت و اختناق زنان مبارز و آزادیخواه افغانستانی سربلند کردند و به حکومت تکجنسیتی طالبان نه گفتند! زنان با این نه گفتن، قلب حاکمیت طالبان را نشانه گرفتند و با اعتراض و تسخیر خیابانها باعث آن شدند که فریبکاری طالبان هویدا شود و مشخص گردد که طالبان نزد مردم مشروعیت ندارند. این مبارزات باعث آن شد تا طالبان نتوانند مشروعیت جهانی پیدا کنند، چون صدای حق خواهی زنان در گوشه گوشۀ جهان طنین انداز شد.
زنان افغانستانی با مبارزات خود نه تنها مشروعیت حاکمیت طالبان را زیر سؤال بردند، بلکه با این مبارزات در صف مقدم مبارزه با بنیادگرایی دینی و فاشیسم در جهان قرار گرفتند. اگر تصور شود که بنیادگرایی دینی و فاشیسم یک مسالۀ ملی در افغانستان است، به معنای آن است که حلقۀ وصل مبارزات زنان افغانستان از مبارزات زنان جهان برای رهایی را نادیده گرفتهایم. درحال حاضر در گوشه گوشۀ جهان، زنان با بنیادگرایی دینی و فاشیسم برای رهایی در حال مبارزه هستند اما در افغانستان بنیادگرایی دینی و فاشیسم چهرۀ خود را با تمامیت غیرانسانی خود در مقابل زنان افغانستانی نشان دادهاست.
همچنین طالبان به دلیل ماهیت ایدئولوژیک خود نتوانستند این اعتراضات را تحمل کنند و دست به انواع خشونت علیه زنان زدند. اما زنان مبارز افغانستانی به یقین کامل به این مبارزات آنها بر حق است با گامهای استوار و محکم برای آزادی تمام مردم افغانستان مبارزه را در یک سال گذشته به پیش بردند.
گرچه فرودستی زنان در دورۀ شوم طالبان، اشکال خشونتآمیزتری به خود گرفتهاست اما این اشکال ستم؛ ما زنان را نباید گرفتار توهم سازد. این فرودستی از یک طرف ریشۀ عمیق تاریخی و از طرف دیگر زادۀ صفبندیهای درون جامعه و جهان دارد.
اما در این میان زنانی نیز هستند که برای مشروعیت بخشیدن به طالبان لابیگری کرده و برای تحقق این هدف شوم تلاش میکنند تا صدای واقعی و حق طلبانۀ زنان را به حاشیه بکشانند. این واقعیت به زنان مبارزه نشان میدهد که خط تمایز زنان از کسانی که بر زنان ستم میکنند، جنسشان نیست، بلکه نوع نگاهشان به زن، اشکال ستم و ماهیت ستم بر زنان است. زنان زیادی هستند که در ظاهر زن هستند اما در ایدئولوژی و رفتارشان همسو با نیروهای بنیادگرای دینی و فاشیسم بوده و جریان مبارزات زنان، ضربههای مهلکی نیز بیشتر از این اشخاص خوردهاست.
زنان مبارز با هوشیار کامل باید صف خود را از این زنان جدا سازند و از این طریق نه تنها باید با طالبان مبارزه کنند بلکه باید با ایدئولوژی طالبانی که در درون مبارزات زنان نیز رخنه کردهاست؛ به مبارزه بپردازند. با این حال زنان و دختران افغانستانی در هر گوشهای از جهان، همصدا با بانوان معترض در درون افغانستان هستند و صدای واقعی زنان افغانستانی را انعکاس خواهند داد و از طرف دیگر زنان و دخترانی که در بیرون از افغانستان حضور دارند، باید تلاش کنند تا بین مبارزات زنان در افغانستان و مبارزات زنان در جهان که از ماهیت یگانهای برخودار است، ارتباط ایجاد کرده و اجازه ندهند که مبارزات زنان در افغانستان از طریق نیروهای متحجر و بنیادگرای دینی در افغانستان و جهان به حاشیه رانده شود.