نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

طالبان و افراط‌‌گرایی؛ زالویی بر پیکرهٔ اجتماع

  • سایه
  • 24 اسد 1401

بهین

موضع طالبان در برابر زنان و شیوهٔ برخوردشان با آنان ریشه در باور آنان به جایگاه فروتر زن به مثابه انسان دارد که او را از نظر کرامت انسانی برابر با مرد نمی‌دانند. در ذهنیت طالبانی، شئ‌انگاری زن و ابزاری دیدن او امری جوهری است نه عارضی.

افراط‌گرایی یعنی خروج از جادهٔ اعتدال و عقلانیت و تکیه بر تعصبات ناروا و جمود برعقیده، درست شمردن راه و رسم خویشتن و باطل پنداشتن عقیده و راه دیگران. در افراط‌گرایی عقلانیت رنگ می‌بازد. می‌توان گفت: مجموعه عوامل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و اقتصادی در یک جامعه به صورت شبکه‌ای دست به دست هم می‌دهند تا در تبانی و هم‌کاری با یک‌دیگر، زمینه‌های افراط‌‌گرایی را مساعد سازند. افراط‌گرایان از ایدئولوژی‌های دینی و برداشت‌های خاص از متون و ارزش‌های دینی به عنوان بزرگ‌ترین ابزار استفاده می‌کنند تا با پیوند زدن قرائت‌های دلخواه دینی با متغیرهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی متناسب با اوضاع و احوال جوامع فکر افراطی را خلق، ترویج و نهادینه سازند. افراط‌گرایی به عنوان پدیده‌ای که رفتارهای خشونت‌آمیز و گسترش تروریسم محصول آن است، ساختارها، هنجارها و ارزش‌های یک جامعه را هدف قرار می‌دهد. همواره افراط‌گرایی به عنوان یک نگرانی مورد توجه جهان قرار داشته‌است که افغانستان از دیرباز با این پدیده دست به گریبان بوده، تا جایی‌که باعث فروپاشی اکثر نظام‌های مدنی و دموکراتیک شده‌است.

با توجه به معنی واژهٔ بنیادگرایی یا (Fundamentalism) این طرز فکر از اساس نادرست نبوده، بلکه توجه آن به اصول و اساسات بنیادی می‌باشد؛ اما در عمل و ظاهر این ایدئولوژی رنگ دیگر گرفته و سبب شده افراطیت و تندروی‌هایی به‌نام مذهب را در اکثر کشورها به‌بار آورد. افراط‌گرایی به ‌عنوان یک فرآیند در سه سطح فرد، گروه و توده‌ها اتفاق می‌افتد؛ چه‌بسا اوقات از فرد شروع و هم‌فکرها را دور خود جمع نموده و توده‌های بزرگ را تشکیل می‌دهند. در بسیاری از جنبش‌های افراطی، موضوعی که اساس رفتار آن‌ها را تشکیل داده‌است، ظاهراً رنگ و بوی دینی دارد؛ اما در واقع افراط‌گرایی مذهبی عبارت است از: انحراف از دیدگاه‌ها و شیوه‌های میانه‌روی مذهبی و چرخش به‌سوی تفسیر تندروانهٔ آموزه‌های دینی. یعنی تفسیری از دین که اغلب با عدم تحمل، تبعیض و فراخوانی برای مقاومت خشونت‌‌آمیز به همراه است، می‌باشد.

با استناد به تاریخ در افغانستان ریشهٔ افراط‌گرایی را می‌توان بعد از ایجاد این روند در سایر کشورها، در چهار دهه جنگ و سیاست نظامی در کشور سراغ گرفت؛ می‌توان شروع آن را در جنگ بر علیه تجاوز شوروی سابق زیر نام جهاد دانست. در اواخر دههٔ ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی، گروه‌های مذهبی در مقابل ایدیولوژی‌های رقیب سوسیالیستی که با حملهٔ شوروی به اوجش رسیده بود، ایستادند و با اعلام جهاد، اکثر آنان به برداشت‌های بنیادگرایانه از اسلام به ‌حیث راهی برای مقاومت روی آوردند. بعد از خروج شوروی، جنگ‌های داخلی در افغانستان بیشتر گردید و گروه‌های سیاسی و مذهبی که تا دیروز زیر نام جهاد در برابر شوروی جنگیده بودند، این‌‌بار در برابر هم صف کشیدند. بسیاری از این جنگ‌ها، قومی و فرقه‌ای بودند؛ جنگ‌هایی که براساس تفاوت‌های مذهبی توجیه و ایجاد می‌شد. این جنگ‌ها به دنبال خود گروهی از بنیادگرایانی را آورد که زیر نام طالبان با برداشت‌های بنیادگرایانه به‌ عنوان راهی برای به‌ دست گرفتن کنترل قدرت و حکومت بر افغانستان در مقابل مجاهدین ایستادند.

استفاده از دین به ‌عنوان پرکاربردترین ابزار برای رسیدن به قدرت بعد از دهه ۸۰ قرن بیستم در منطقه بر رشد افراط‌گرایی مذهبی در کشورهای همسایه و افغانستان اثر گذاشته‌است؛ مانند: پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ و نقش پررنگ مذهب در سیاست پاکستان و پیروزی مجاهدین افغانستان در سال ۱۳۷۱، که تاریخ نگاران و محققان ریشهٔ این جنبش‌ها را افراطیت می‌دانند.

گروه موسوم به طالبان بار اول در سال ۱۳۷۵ از میان نابسامانی‌های سیاسی افغانستان ظهور و تولد یافت. این گروه در ابتدا با شعاع کوچک ساحوی در جنوب قندهار مانند قارچ‌های سمی سر از خاک بیرون آوردند که با دیدگاهی کاملاً جزم‌گرایانهٔ مذهبی، دینی و تکیه بر پشتوانهٔ قومی پشتونوالی توانستند در میان قوم پشتون جا باز کرده و خواهان برپایی حکومت اسلامی با پیروی از شریعت محمدی شوند. افغانستان با پشت سر گذاشتن جنگ‌های داخلی، با ظهور این گروه تروریستی در دههٔ هفتاد، وارد یک دورهٔ خفقان دیگر شد و طی پنج سال حکومت طالبان، این کشور به‌شکل فاجعه‌باری از مسیر تکامل بیشتر از پیش باز ماند.

با حملهٔ نظامی آمریکا و روی کار آمدن نظام جمهوری، افغانستان مسیر جدیدی را پیش گرفت که در این میان؛ افراط‌گرایی هم‌چنان از درون جامعهٔ به‌شدت مذهبی و سنتی افغانستان تضعیف نشد و در جای‌جای جامعه خود را نشان می‌داد. با دوباره به قدرت رسیدن گروه طالبان در ۲۴ اسد سال گذشته، این پدیده! رخ تازه‌ای به خود گرفت، افغانستان طی بیست سال گذشته در سایهٔ نظام جمهوری تا حد زیادی در بزرگ‌شهرها توانسته بود ریشه‌های بنیادگرایی را تضعیف کند. اما این‌بار طالبان با عقدهٔ دو دههٔ اخیر که با مردم و نظام جمهوری افغانستان پیدا کرده بودند؛ نوع خشن‌تر افراط‌گرایی را جدا از کشتن و ریختن خون انسان‌های بی‌گناه به‌کار گرفتند که در ابعاد مختلف قابل بحث است.

طالبان و زنان…

گفتن و نوشتن دربارهٔ وضعیت سیاسی زنان در دورهٔ اول طالبان، طنز بسیار تلخی است که تاریخ سیاسی افغانستان آن را به حافظه سپرده‌است. در این دوره، مشارکت انسانی زنان زیر سؤال رفت؛ چه رسد به مشارکت سیاسی و اجتماعی. طالبان، تفسیری بسیار افراطی از اسلام داشتند که با به‌قدرت رسیدن طالبان، زنان از کلیهٔ حقوق سیاسی و اجتماعی محروم شدند و درهای مکاتب به روی دختران بسته و معلمان زن از کارشان برکنار شدند. در این دوره، زنان از طبیعی‌ترین و ابتدایی‌ترین حقوق انسانی خویش محروم بودند. زمام‌داری طالبان را باید بدون مبالغه، قبرستان زنان افغانستان نامید.

همچنان بخوانید

ظلم بر زنان

نگذاریم ظلم بر زنان عادی‌سازی شود

22 دلو 1401
زنانی که خواستار سرنگونی طالبان هستند

زنانی که خواستار سرنگونی طالبان هستند

6 دلو 1401

موضع طالبان در برابر زنان و شیوهٔ برخوردشان با آنان ریشه در باور آنان به جایگاه فروتر زن به مثابه انسان دارد که او را از نظر کرامت انسانی برابر با مرد نمی‌دانند. در ذهنیت طالبانی، شئ‌انگاری زن و ابزاری دیدن او امری جوهری است نه عارضی. این ذهنیت نمی‌تواند زنی را تصور کند که دانش بیاموزد، مهارت حاصل کند، نقش اجتماعی داشته باشد، فعالیت اقتصادی کند، به سیاست وارد شود و در سرنوشت همگانی سهم بگیرد. طالبان از زمان پیدایش و سپس تشکیل امارت‌شان در سال‌های پیش  و با قدرت‌گیری دوباره، هیچ نقشی برای زنان قائل نشده و هیچ طرحی برای سهم دادن به آنان نداشته‌اند. با گذشت دو دهه و سپری کردن سال‌های طلایی که برای زنان در نظام جمهوری رقم خورد؛ اما طالبان با به‌دست گرفتن دوبارهٔ قدرت، در حال کندن چاه عمیق‌تر و تاریک‌تری برای دفن و به حصار کشیدن زنان هستند. با این‌که طالبان هیچ تغییری با بیست سال پیش نکرده‌اند، پذیرفتن واقعیت این که جایگاه زنان در جامعهٔ کنونی افغانستان بسیار متفاوت‌تر از گذشته‌است، برای این گروه تروریستی سخت و غیر ممکن می‌نماید. زنان در دو دههٔ گذشته، با مبارزه در برابر چالش‌هایی که بیشترشان ناشی از افراط‌گرایی‌های مذهبی و قبیلوی بود؛ توانستند پابه‌پای مردان در آبادانی این سرزمین تلاش کنند. به‌همین خاطر، طالبان با بستن دروازه‌های مکاتب، وضع قوانین سخت‌گیرانه در مورد پوشش و رفت و آمد زنان در تلاش است تا زمینه‌ را برای اهداف شوم‌شان فراهم کنند.

طالبان با این‌که در توافق‌نامهٔ سیاسی اخیرشان با آمریکا قول داده بودند که از حقوق زنان و ارزش‌های انسانی آن‌ها حمایت می‌کنند؛ با این حال هیچ‌گونه تغییر رفتاری در این گروه نمایان نشده، بلکه آن‌ها در تلاش‌اند تا با سیاسی کردن حقوق اولیهٔ زنان از کشورها و نهادهای حامی حقوق زن، برای مشروعیت بخشیدن حکومت تروریستی‌شان باج بگیرند.

طالبان و آموزش…

 آموزش یکی از اساسی‌ترین و ابتدایی‌ترین حقوق انسان امروز است. حقی که حالا زیر چتر حکومت طالبان مبتنی بر جنسیت داوری می‌شود که بخشی از انسان‌های این سرزمین آن را در چارچوب‌های سفت‌وسخت دارا هستند و نیمی از پیکرهٔ جامعه، یعنی زنان، به آن دسترسی ندارند. طالبان بعد از قدرت‌گیری‌شان دستورهای زیادی را در مورد آموزش صادر کرده‌اند، از بسته شدن مکاتب دخترانه گرفته تا جدا کردن دانشجویان دختر و پسر در دانشگاه‌ها، این گروه در اوایل دستور دادند که کلاس‌های درسی دانشجویان پسر و دختر کلاً جدا یا دست‌کم پرده‌ای در میان آن‌ها انداخته شود. اما؛ به این بسنده نکرده و حتی روزهای درسی را تاق و جفت کردند که باید روزهای جفت دختران به دانشگاه‌ها بروند و روزهای تاق پسران. علاوه بر این، یکی از رهبران این گروه گفته‌است که: « باید بین استاد مرد و دختران دانشجو پرده‌ای عایق باشد، تا استادان مرد با دختران به گونهٔ مستقیم روبه‌رو نشوند». این امر به معنای نادیده گرفتن ‌شعور و در شرف ارتکاب جرم دیدن انسان است. واضح است که پیامد آن، گسست اخلاقی و خلق بدگمانی نسبت به نوع بشر، تهدید آموزش و تقلیل دانایی بر اساس محاسبات جنسی است.

طالبان با زیاد کردن زمان درسی مضمون ثقافت اسلامی در دانشگاه در روند افراطی کردن دانشجویان قدم‌هایی عملی را برداشته‌اند، در دوران جمهوریت اکثر گروه‌های تروریستی مثل همین طالبان و داعش از میان دانشجویان دانشکدهٔ شرعیات سربازگیری می‌کردند. هم‌چنان؛ این گروه در تمام پایگاه‌های نظامی‌شان، قطعهٔ آموزش انتحاری را نیز اضافه کرده و به سربازان‌شان در کنار آموزه‌های دینی افراط‌گرایانه، کشتن آدم‌ها را به خشن‌ترین شکل نیز آموزش می‌دهند.

طالبان از شیوهٔ فراگیری دانش به گونهٔ عصری آن، به‌خصوص تدریس علوم که عامل بیداری جامعه شود و به انسان بفهماند که چه حقوقی دارد و چگونه آن را به‌دست بیاورد، می‌هراسند. دانشی که  از آن در موعظه‌های آسمانی به عنوان اصلاح آدمی یاد شده‌است. از این‌جاست که علمای استبداد به‌خاطر جلوگیری از بلوغ فکری جامعه؛ مفهوم اصلاح را به عبادت، خلاصه و معنای فساد را به نافرمانی از حاکم مستبد گره زده‌اند.

طالبان و آزادی بیان/ رسانه‌ها…

طالبان  رسانه‌های کشور را مهره‌های نیروهای غربی و آمریکایی و دستاورد آن‌ها می‌دانند. ترور خبرنگاران و حمله به رسانه­ها در چند سال اخیر به همین دلیل بوده‌است. این گروه با ماهیت رسانه مشکلی ندارد چراکه آن را ابزاری مهم برای جنگ‌های تبلیغاتی و گسترش افکار افراطی‌شان می‌دانند؛ ترس طالبان از رشد و تأثیرگذاری رسانه‌ها و وضعیت نسبتاً خوب آزادی بیان در گذشته، نقطهٔ تقابل این گروه با رسانه‌ها را رقم می‌زند. رسانه‌ها به دلیل ماهیت آگاهی سازی و اطلاع‌رسانی خود نقشی مهم در افشاسازی ماهیت و عملکرد گروه‌های تروریستی چون طالبان دارند و از تأثیرگذاری بسیار زیادی بر افکار عمومی و جهت‌دهی به آن‌ها برخوردار هستند. به‌همین جهت، منجر به رویکرد تعارضی آن‌ها با آزادی بیان و رشد رسانه‌ها شده‌است.

این گروه با محدود کردن رسانه‌ها در نشرات و پوشش رسانه‌ای همه جانبه از وضعیت کنونی کشور، سعی می‌کنند تا مردم را از بسیج شدن و انتقاد بالای این گروه دور نگه داشته و به رسانه‌ها دستور داده‌اند تا اخباری را که در ضدیت این گروه باشد نشر نکرده و از پالیسی که آن‌ها تعیین کرده‌اند در نشرات‌شان پیروی کنند، از سوی دیگر این گروه در تلاش‌اند تا رسانه‌ها را از بین برده و از آن برای ترویج افراط‌گرایی دینی و قومی استفاده کنند. در اقدام‌های اخیر این گروه، ساختمان تلویزیون خصوصی میترا در ولایت بلخ و چندین تلویزیون خصوصی دیگر به مدرسهٔ‌ دینی تبدیل شده‌اند.

طالبان و فرهنگ…

حضور یک‌بار‌گی طالبان، عواطف و احساسات را دگرگون و شوک عظیم را بر جامعه مستولی کرده؛ به‌گونه‌ای که واقعیت‌ها وارونه گشته‌اند. فضا برای تغییر وضع فرهنگی به میان آمده. ارزش‌هایی که با متحمل شدن قربانی‌های بی‌شمار به‌دست آمده بود، در حال نابودی است. افراد، مکلف به رعایت فرهنگ اجباری و تحمیلی شده‌اند که کنار آمدن با آن بزرگ‌ترین چالش و مضاعف‌ترین رنج به حساب می‌رود. گذاشتن ریش، پوشیدن لنگی و کلاه، حجاب اجباری، جدایی زنان از جامعه، وضع محدودیت‌های گسترده بر مردم، بازرسی‌های بدنی، عقیدتی و ممنوعیت حضور مختلط خانواده‌ها در برنامه‌های تفریحی و پارک‌ها، از نمونه‌های تغییر اجباری است که شهروندان به دلیل هراس از بازداشت و مرگ، آن را پذیرفته‌ و از این رهگذر دچار یک گسست عاطفی و روانی شده‌اند. این گسست، هنجارها، ارزش‌ها و باورهای آنان را عمیقاً دگرگون ساخته‌است. برآیند این تغییر و تحول جبری، اضطراب، سردرگمی، خستگی، هیجانات شدید و فشارهای روحی و اقتصادی است که هم‌اکنون جامعهٔ افغانستان را رنج می‌دهد و بستر را برای مشکلات بزرگ‌تر مساعد می‌سازد. سرگشتگی و سردرگمی بسیاری از مناسبات اجتماعی و عاطفی را برهم زده‌‌است. کوچ اجباری، مهاجرت، فرار مغزها، از بین رفتن طبقهٔ متوسط شهری و حضور نیروهای روستایی در شهرها، تغییرات ژرف و گسست عظیمی را به‌میان آورده که در نتیجهٔ دو دهه قربانی و تلاش به دست آمده بود.

وضعیت موجود در افغانستان نه تنها از لحاظ سیاسی و اقتصادی دچار بحران است، بلکه از لحاظ فرهنگی نیز شوکی را تجربه می‌کند که همه‌روزه باعث خلق معضل فرهنگی دیگری می‌شود. دستور تازهٔ وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان را نیز می‌توان در ذیل و محور شوک فرهنگی فهم و تحلیل کرد. زیرا تا هنوز هیچ‌کسی در افغانستان با توجه به برداشت‌های مذهبی و فرهنگی بی‌حجاب نبوده‌‌است. مبتنی بر ارزش‌های دینی، زنان در افغانستان همواره لباس پوشیده‌اند که با معیارهای اسلامی سازگاری کامل داشته و در متون دینی و شرعی، حجاب رنگ و پوشش مشخصی ندارد. چیزی که طالبان بر زنان افغانستان تحمیل می‌کنند نه تنها که حجاب مبتنی بر تعریف اسلامی آن نیست، بلکه نوعی تهاجم فرهنگی نیز تلقی می‌شود. پژوهشگران دینی در مورد حجاب گفته‌اند: «لباسی که زینت‌ها و عورت زنان را بپوشاند و ضخیم باشد»، حجاب شرعی است.

یکی دیگر از موارد فرهنگ‌ستیزی و افراط‌گرایی طالبان حرام دانستن موسیقی است. از نگاه علمی یکی از راه‌هایی که آدمی نیاز دارد تا برای رسیدن به آرامش روحی و دوری از استرس از آن استفاده کند گوش دادن به موسیقی است، طوری که می‌گویند: “موسیقی غذای روح است”. این دگم‌اندیشی به این‌جا خلاصه نمی‌شود، طالبان برای برپایی نظام استبدادی، قبیلوی و دینی‌شان، طی یک مکتوب رسمی به تمام ادارات دولتی دستور داده‌است تا تمام مکاتبات رسمی دولتی به زبان پشتو انجام گردد؛ در صورتی‌که در طول تاریخ، به جز دوران سیاه عبدالرحمان که فارسی ستیزی به اوج خود رسیده بود. در تمام دوران زبان فارسی؛ زبان رسمی این مرز و بوم بوده‌است. حذف زبان فارسی که قدامت نزدیک به هزار سال در این سرزمین را دارد و زمانی که چیزی به نام افغانستان یا نظیر این نام نبوده در این محدودهٔ جغرافیایی در کتابت و صحبت از آن استفاده می‌شده، خود نشان دهندهٔ تحجر این گروه‌است.

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: خشونت طالبان با زنان
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد
هزار و یک شب

تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد

6 حمل 1402

یاسمن ۳۵ ساله است. زن قد کوتاه و لاغر اندام، با چشمان بادامی و رنگ گندمی که از فرط کار و فشار زندگی در دیار غربت دور چشمانش چین و چروک برداشته و قدش خمیده است.

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
عید زنان
هزار و یک شب

مردان عید دارند و زنان پاک‌کاری

5 حمل 1402

روز اول نوروز است. لباس و شال آبی‌رنگ و خامک‌دوزی را پوشیده‌ برای مبارک‌گویی سال نو راهی خانه‌ی اقوام و دوستانم شده‌ام. از دروازه که خارج می‌شوم، وارد جاده‌ی عمومی می‌شوم. نرم نرم باران می‌بارد. 

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00