نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

اعادۀ حقوق زنان در انسجام علیه طالبان است

  • امان میرزایی
  • 25 اسد 1401

گفت‌وگو با دکتر زکیه عادلی، استاد دانشگاه و معاون پیشین وزارت عدلیه افغانستان

در شرایط فعلی باید از فرصت‌ها به شکل درست و حداکثری سود جوییم. یکی از این فرصت‌ها, دنیای ارتباطات و دنیای دیجیتال است، اگر طالبان امروز مانع به سرک آمدن خانم‌ها برای مبارزات مدنی و نقض حقوق زنان می‌شوند، رسانه، اینترنت وفضای مجازی بهترین گزینه جهت دادخواهی برای زنان و حقوق انسانی آنهاست.

نیمرخ: وضعیت زنان افغانستان در یک‌سال حاکم شدن دوبارۀ طالبان از چه قرار بوده‌است؟

زکیه عادلی: وضعیت زنان در یک‌سال گذشته نه تنها که بد، بلکه اسفبار بوده‌است. بعد از آمدن طالبان، اکثریت خانم‌هایی که از اقشار مختلف مانند زنانی که به حیث قاضی‌، سارنوال‌، مقام حکومتی ، فعال جامعۀ مدنی، هنرمند و خبرنگار در جامعه فعال بودند ، به دلیل تهدید‌هایی که وجود داشت، از افغانستان برآمدند. با این وجود، هم‌چنان یک‌تعداد از خانم‌های فعال و نترس که از بطن جامعه برآمده بودند در اعتراض به عملکرد طالبان، در افغانستان اظهار وجود کردند اما با تآسف سرکوب‌ها، بازداشت‌ها و دستگیری‌هایی که وجود داشت، باعث شد که بخش عظیمی از این صداها به دلیل تهدیدها فروکش کند؛ اما هنوزتعداد قابل توجهی از زنان فعال به صورت زیرزمینی به فعالیت‌هایشان ادامه می‌دهند که جای قدردانی دارد. آن‌چه که در یک سال گذشته اتفاق افتاد عملاً باعث شد زنان از عرصۀ سیاست،  اقتصاد، اجتماع و آموزش کنار گذاشته شوند. اگر چه که در بخش‌های صحی هنوز تعداد ی از خانم‌ها فعال هستند که به وظیفه می‌روند، اما دربخش‌های دیگر، اکثریت خانم‌ها ازوظیفه کنار گذاشته شده اند. هیچ زنی در بخش رهبری و در دستگاه سیاست مشاهده نمی شود. به دلیل دیدگاه جنسیتی و افراطی که طالبان دارند؛ اجازۀ ورود به هیچ خانمی در دستگاه رهبری و سیاست داده نشده است. تعداد کمی از زنان خبرنگاری که در حال حاضر فعال هستند؛ مجبورند با محدودیت‌هایی که طالبان وضع کرده اند سر و صورت‌شان را هنگام اجرای وظیفه بپوشانند. امروزه در هر بخش حضور زنان، بسیار کم‌رنگ شده؛ بطوری که در بعضی ساحات مانند سیاست و مشارکت سیاسی زنان این حضورکاملاً صفر است. هیچ قاضی و سارنوال، اجازۀ برگشت به وظیفۀ قبلی خود را نیافته، زن‌های کماندوی ارتش از ترس طالبان به بیرون از کشور مهاجرت کرده اند و تعدادی که باقی مانده‌اند به شکل پنهانی زندگی می کنند. در خصوص تحصیل خانم‌ها و دختران هم، شاهد هستیم که دختران بالاتر از صنف ۶ در بسیاری از ولایات هنوز اجازۀ رفتن به مکتب را نیافته اند و این می‌تواند بنا بردلایل مختلفی ازجمله اختلافات درونی طالبان و قرائت‌های افراطی آنان نسبت به حقوق زنان باشد. در بیست سال اخیر یک نیروی بسیار قدرتمند و با ظرفیت بالا از زنان در جامعۀ افغانستان ایجاد شده بود که می‌توانست بازوی قوی برای پیش‌برد جامعه باشد اما متأسفانه با روی کار آمدن طالبان این ظرفیت به حاشیه رانده شد.

نیمرخ: چرا طالبان با زنان سر دشمنی دارند؟

زکیه عادلی: شاید بهتر باشد سوال را به این شکل مطرح کنیم که چرا طالبان با رویکرد جنسیتی و نه انسانی به زنان می نگرند. چون تمام رفتارها و عملکرد طالبان نسبت به زنان نشأت گرفته از نگاه جنسیت‌زدۀشان است؛ آن‌ها زن را به‌عنوان یک انسان که دارای حقوق انسانی برابر با مرد است , نمی‌بینند، بلکه زن را بخشی از ملکیت مرد می دانند. دلیل‌اش ۳ عامل می‌تواند باشد، ۱_ بعد ایدئولوژیکی تفکرطالبانی که آنان قرائت‌های افراطی و نادرستی از دین دارند و بعضاً گاهی برای اثبات حقانیت شان به روایات و آیات قرآنی توسل جسته و تفسیرهای مصادره به مطلوب و به نفع مردان می‌کنند. طالبان به‌شدت باور دارند که حضور زنان دراجتماع می‌تواند منشأ فساد در جامعه و باعث از بین رفتن ایمان مردان شوند.با چنین نگاه افراطی و نادرست، نمی‌توان با وجود طالبان انتظار داشت که زنان حضور مؤثر در جامعه داشته باشند. ۲_ بعد سیاسی است به این معنا که طالبان نگاه ابزاری به دین و زن دارند. آنها با گروگان گرفتن حقوق انسانی زنان، می خواهند جامعه جهانی را برای به رسمیت شناختن و کمکهای بیشترتحت فشار قرار دهند. بر این اساس دیده می شود گاهی طالبان برای چراغ سبز نشان دادن به جامعه جهانی به زنان در بخش های صحی و تا حدودی در بخش های آموزشی اجازه فعالیت داده اند. ۳_ بعد اختلافات درونی بین طالبان نیز باعث شده است زنان در این میان قربانی شوند. نسل اول طالبان که در جنگ و جهاد نقش اصلی را ایفا کرده اند و فعلا در هسته تصمیم گیری هستند، دیدگاهی کاملاً سنتی و افراطی از دین دارند و قدرت را نیز همین دسته از طالبان افراطی فعلا در اختیار دارند. اما بخش کوچک دیگری نیزدر بین طالبان وجود دارد که در خارج از کشور مانند پاکستان، قطر و…زندگی کرده اند و تا حدودی با جوامع دیگرآشنایی دارند، این بخش از طالبان تا حدی به نقش حداقلی زن در جامعه باور دارند، اما مشکلی که وجود دارد اختلافات بین خود طالبان است که نمی‌توانند به تصمیمی واحد در خصوص زنان دست یابند. این اختلافات بعد از یک‌سال باعث اشده که دختران بالاتر از صنف ۶ هنوز نتوانند در برخی ولایات به مکتب بروند.

نیمرخ: اگر حضور طالبان بیشتر از دو سه سال عمر کند، پیامد محدودیت‌های تندروانۀ طالبان بر زندگی زنان، چه تأثیرهای ویران‌گری بر افغانستان و بر زنان این کشور می‌گذارد؟

زکیه عادلی: ادامۀ حضور طالبان و تأثیرش را می‌شود بر سه دسته از زنان بررسی کرد ۱_ زنان تعلیم یافته در مدارس دینی که در حال حاضر فضا برای مانور این زن‌ها مساعدتر شده، تعداد این زنان تعلیم دیده در مدارس دینی افزایش خواهد یافت، از آن‌جایی که تعداد زیادی از این زن‌ها دارای استقلال فکری نیستند مطمئناً تبدیل به ابزاری برای تبلیغ تفکرات طالبانی خواهند شد که پیامد خوشایندی برای جامعه ندارد. ۲_ زنان عام، شامل زنانی که در خانه مصروف خانه‌داری هستند و در بیرون از خانه وظیفه ای ندارند. طبعاً حضور طالبان بر زندگی این دسته از زنان هم تأثیر منفی خواهد گذاشت، زیرا این دسته از زنان به دلیل متأثر شدن از وضعیت نابسامان اقتصادی و اجتماعی جامعه، میزان آسیب‌پذیری‌شان هم از نظر مادی و هم از نظر روحی و روانی افزایش خواهد یافت. ۳_ درخصوص زنان تحصیل‌کرده و فعال نیز دو حالت وجود خواهد داشت، چون این دسته از زنان، با توجه به فضای اختناق و قیودات موجود مؤثریت خود را در جامعه کمرنگ می بینند، یا مجبور به مهاجرت می شوند و یا به همان زندگی عادی بدون فعالیت سیاسی، اجتماعی‌شان ادامه می دهند. آن چیزی که در نهایت ودردرازمدت بر جای خواهد ماند، تأثیرات منفی بر وضعیت اقتصادی و اجتماعی نه تنها زنان، بلکه تمام جامعه اعم از مرد و زن خواهد بود.

نیمرخ: در یک‌سال گذشته، زنان تنها نیروهای مبارزۀ مدنی علیه طالبان در جاده‌های کابل، هرات، مزار، بامیان و یکی دو ولایت دیگر بوده‌اند و همین‌گونه مسألۀ زنان در بیرون از کشور نیز، یک چالش جدی در مقابل طالبان است؛ برای همین در این بخش از گفت‌وگو می‌خواهیم این مبارزۀ مدنی یک سالانه را ارزیابی و آسیب شناسی کنید؟

زکیه عادلی: مطابق یک فرضیۀ علمی، معمولاً مبارزات مدنی بر اساس محرومیت‌ها و سرخوردگی‌ها ایجاد می‌شود. اگر به مرور زمان این احساس محرومیت به یک پدیدۀ عادی بدل شود؛ مبارزات قدرت قبلی خود را از دست می‌دهد و کم‌رنگ‌تر می‌شود. به لحاظ تجربی هم اگر ما نوع جنبش‌ها و مبارزات مدنی را در کشورهای مختلف مطالعه کرده باشیم، می‌بینیم که در ابتدای هر مسأله وقتی که احساس محرومیت وجود دارد، شدت مقاومت و شدت مبارزات بیشتر است، اما به مرورکه زمان می‌گذرد، وضعیت  کم‌کم به حالت عادی تبدیل می‌شود، در خصوص مبارزات مدنی زنان، جا دارد در همین جا از تمام زنان مبارزی که چه در داخل افغانستان و چه در خارج از افغانستان برای اعادۀ حقوق زنان دادخواهی کرده اند، سپاس‌گذاری کنم. هر حرکتی، هر دادخواهی، هر اعتراضی که برای احقاق حقوق زنان در افغانستان صورت گرفته از نظر من قابل قدر و ستایش است. در ابتدای حضور طالبان، ما شاهد بودیم اولین نیرویی که در مقابل اسلحۀ طالب قرار گرفت؛ زنان افغانستان بود. زنانی که از محرومیت ها و سرخوردگی‌هایی که برای‌شان ایجاد شده بود، ناراض بودند و به همین خاطربه قیمت از دست دادن جانشان به خیابان ها ریختند وعلیه استبداد طالبان، صدا بلند کردند . اما آهسته، آهسته با گذشت زمان و به تدریج، به دلیل تهدیدات شدید شیوه ی اعتراض خانم‌ها تغییرکرد و به عبارت دیگر، اعتراضات از شکل حضور فیزیکی در خیابان ها به شکل مجازی و تصویری  تغییر روش داد. این بدین معنا است که هنوز انگیزۀ قوی برای مبارزه و دادخواهی وجود دارد و سرکوب و تهدید نمی‌تواند مانعی برای دادخواهی‌ مدنی باشد. از رویکرد آسیب شناسانه : در جامعۀ متکثر امروزی نباید انتظار این را داشته باشیم که تنها و تنها شاهد  یک نوع جنبش اعتراضی خاص باشیم. هر گروه بنا بر مطالبات خود می‌توانند که اعتراضات و مبارزات نوع خود را داشته باشند اما آن‌چیزی که مهم است داشتن انگیزۀ قوی برای مبارزه است. اگر هدف مبارزه مقطعی، خرد و کوتاه‌مدت باشد، تأثیر چندانی بر طالبان و جامعۀ جهانی نخواهد داشت. اما اگرنگاهی استراتژیک و هدفمند در پشت حرکت‌های مدنی وجود داشته باشد، می‌تواند بسیار سازنده و تأثیرگذار باشد. البته دادخواهی‌های زنان فعال در خارج از افغانستان را هم نباید نادیده گرفت، زنان معترض در خارج از کشور، دسترسی بیشتر به مراکز قدرت و تصمیم‌گیری بین المللی دارند، خوب است که تمام فرصت‌ها با یک‌دیگر دیده شود، اگر ما می‌خواهیم این مبارزات راه به جایی ببرد و زنان از حقوق حقه خویش برخوردار شوند، باید از تمام فرصت‌ها به شکل متوازن استفاده کرد.

همچنان بخوانید

ظلم بر زنان

نگذاریم ظلم بر زنان عادی‌سازی شود

22 دلو 1401
زنانی که خواستار سرنگونی طالبان هستند

زنانی که خواستار سرنگونی طالبان هستند

6 دلو 1401

نیمرخ: ۲۰سال دورۀ جمهوریت برای زنان افغانستان را می‌شود یک فرصت طلایی عنوان کرد. اما پرسش این است که برخورد حکومت‌های قبلی در نظام جمهوریت با مسألۀ زنان از چه قرار بود؟ آیا حکومت‌های قبلی به شعارها و تعهدات ملی و بین‌المللی که در قبال حقوق بشر، حقوق مدنی و مشارکت سیاسی زنان می‌داند، صداقت لازم را داشتند و در عمل کاری برای تقویت مشارکت سیاسی زنان انجام می‌دادند یا با مساءل زنان برخورد ابزاری و سمبولیک می‌کردند؟

زکیه عادلی: استفادۀ ابزاری از حقوق زنان، در تمام تاریخ سیاسی افغانستان وجود داشته و خواهد داشت. نه تنها در افغانستان بلکه در تمامی کشورهای پیشرفته نیز هنوزاستفادۀ ابزاری از زنان وجود دارد. حتی اکنون که طالبان حکومت‌شان را یک نظام اسلامی سچه می‌دانند، نگاه ابزاری به زن دارند. با وجود این‌که طالبان باورمندی چندانی به توانایی زنان ندارد، اما در این اواخر، آنان تعدادی از زنان را نظر به ضرورتی که داشته اند دربخش تلاشی پلیس و میدان هوایی استخدام کرده اند. طالبان همچنان  تظاهرات نمایشی و سمبولیکی از زنان و دخترانی که در مدارس دینی آنان مصروف تعلیم بودند را در حمایت از نظام طالبانی به راه انداختند و امنیت آن را تامین کردند این در حالی است که طالبان هیچگاه اجازه تظاهرات را به دیگر زنان معترض نمی دهند. این نوع عملکرد، مبتنی بر رویکرد ابزاری نسبت به زنان است و نه نگاه ارزشی و اسلامی به آنان. با وجود تمام کاستی‌هایی که در نظام‌های قبلی بود، حداقل زنان از آزادی های فردی و اجتماعی برخوردار بودند. برخی از قوانین و مقرراتی که برای زنان در دورۀ حکومت قبلی ایجاد شده بود مانند قانون منع خشونت علیه زنان، قانون افزایش مشارکت سیاسی زنان و… تا حدودی توانسته بود زمینه حضور بیشتر زنان را در جامعه مساعد سازد. مسئلۀ دیگر دادخواهی خود زنان برای گرفتن حقوق‌شان است.‌ در دوره‌های قبل، آزادی بیان این فرصت را به زنان می داد که بتوانند مطالبات خود را در قالب تجمعات اعتراضی، کنفرانس ها و…از حکومت بخواهند و برای گرفتن حق‌شان دادخواهی کنند.

نیمرخ: جدای از حکومت‌های قبلی در دروۀ جمهوریت، ما در افغانستان ده‌ها حزب و جریان سیاسی داشتیم. می‌خواهیم نگاه شما را در مورد نقش و جایگاه زنان در احزاب سیاسی بدانیم که در بیست سال گذشته تجربه شدند؟

زکیه عادلی: می‌توانم با قاطعیت بگویم که از ۷۲ حزبی که به شکل رسمی ثبت وزارت عدلیه بود، فقط ریاست یک حزب را یک خانم بر عهده داشت .که آن‌هم فقط چند ماه قبل از سقوط حکومت جمهوری اسلامی افغانستان به ثبت رسید. در ۷۱ حزب دیگر، هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی، زنان تأثیر چندانی در حزب نداشتند. دلایل‌اش شاید علاقه‌مندی کمتر خود زنان برای پیوستن به احزاب بود یا بی‌اعتمادی نسبت به احزاب سیاسی، زیرا اکثریت احزاب سیاسی، سمتی و قومی بودند، یعنی نگاه غالب در احزاب، منافع قوم و سمت بود، نه برابری جنسیتی، بنابراین نگاه احزاب به زنان، نگاهی ابزاری بود، به این دلیل نقش چندان مؤثری را توسط زن‌ها در احزاب سیاسی شاهد نیستیم کما این‌که مردان نیز نقش چندان مؤثری در احزاب سیاسی نداشتند. در اصل موثریت خود احزاب سیاسی در جامعه افغانستان جای بحث دارد.

نیمرخ: یکی از مسأله‌های جدی این است که زنان افغانستان در یک بحث درونی، در مسألۀ مشارکت سیاسی چه‌طور عمل کردند. تمرین بیست سالۀ اخیر زنان در زمینۀ مشارکت سیاسی، حضور اجتماعی، تلاش برای تثبیت جایگاه در یک جامعه سنتی و مردسالار از چه قرار بود؟

زکیه عادلی: در این زمینه باید چند فاکتور را مد نظر قرار داد، ۱_ توان و پتانسیل خود زنان در جامعه که چه‌قدر زنان توانایی لازم را برای مشارکت سیاسی در افغانستان را داشته اند، ۲_ تاثیرمولفه های فرهنگی و ارزشی، خصوصاً نقش بسیار قوی سنت و تحکم دیدگاه‌های سنتی در جامعه، ۳_ زمینه‌های عملی مشارکت سیاسی در جامعه، به این معنا که چه بسترهایی فراهم بوده تا زنان بتوانند به شکل مؤثری در سیاست مشارکت داشته باشند. با تمام محدودیت‌هایی که بر سر راه زنان وجود داشت در بیست‌سال اخیر، هم از نظر جامعۀ سنتی که اعتقاد و باور چندانی به ارزش‌های دموکراتیک در بحث انتخابات و برابری جنسیتی نداشتند و هم‌چنین محدودیت‌های عملی که برای مشارکت زنان وجود داشت، می‌توان به جرأت گفت: در بیست‌سال گذشته زنان در هر عرصه به نسبت  محدودیت‌هایی که وجود داشته، نسبتاً خوب عمل کرده‌اند. ۲۷ فیصد نمایندگان پارلمان را زنان تشکیل می‌دادند و این یک آمار بسیار خوب در قیاس با کشورهای همسایه ما مثل ایران، پاکستان و کشورهای آسیای مرکزی است. تقریباً در هر وزارت‌خانۀ حکومتی، یک زن در جایگاه رهبری و تصمیم‌گیری حضور داشت. این که زن‌ها توانستند خود را تا جایگاه رهبری حکومت برسانند، بحث کمی نیست. هم‌چنان زنان در رسانه ها  بسیار فعال بوده اند، فعالین جامعۀ مدنی نسبت به محدودیت های موجود، خوب عمل کرده اند، خصوصاً در بخش انتخابات، فیصدی قابل توجهی از انتخاب شوندگان و انتخاب کننده گان را زنان تشکیل می‌دادند. در مجموع با توجه به تمام محدودیت‌هایی که بر سر راه زنان در بیست‌سال گذشته بود، زنان نسبتاً خوب عمل کردند و به صحنه آمدند و خود را ثابت ساختند. طبیعی است کاستی های نیزدر این خصوص وجود داشته است که قابل درک است.

نیمرخ: بحث دیگر این است که اکثریت کشورهای متمدن غربی که خود را پیشگامان تعهد به ارزش‌های حقوق بشری تعریف می کنند و در بیست سال گذشته همکاران استراتیژیک افغانستان و متحد آمریکا در این کشور بوده‌اند، چرا در مسائل حقوق بشری و مسألۀ حمایت از ارزش‌های مدنی کنار مردم افغانستان ایستاد نشدند و در عوض با طالبان وارد تعامل سیاسی استخباراتی شدند؟

زکیه عادلی: با بخش دوم سؤال‌تان چندان موافق نیستم، اما در مورد بخش اول سؤال‌ باید بگویم: در مقایسه با حجم زیادی از نقض حقوق بشرکه توسط طالبان و دیگر گروهها صورت می گیرد، میزان حمایتی که جامعۀ جهانی از ارزش‌های حقوق بشری در افغانستان می‌نماید، این مقدار از حمایت، بسنده نیست. جامعۀ جهانی تا حدی، صدای دادخواهی زنان افغانستان را شنیده و تأیید کرده‌است. اما کافی نیست. بعد از روی کار آمدن طالبان در افغانستان، شاهد نشست ها و کنفرانس‌هایی نیز در این زمینه بوده‌ایم، مانند کنفرانس اسلو، نشست شورای امنیت سازمان ملل متحد در خصوص وضعیت افغانستان ، در همین اواخر نیز شورای امنیت بیانیه ای صادر کرد که طالبان باید در مورد تحصیل دختران، حقوق بشر و حقوق زنان باید پاسخگو باشند و بعضی نشست‌های خرد و کوچکی که البته توسط سازمان‌های حقوق بشری غیر دولتی در کشورهایی مثل ایتالیا ، آلمان، کانادا، آمریکا و… برگزار شد، تمام این اقدامات در حمایت از ارزش‌های مدنی و حقوق بشری به خصوص زنان افغانستان بوده است. اما دو مسئله را باید مد نظر داشت: ۱_ بحث عادی شدن شرایط و نقض حقوق بشر در افغانستان که روز به روز با تداوم حاکمیت طالبان هم‌چنان وضعیت عادی می شود و بعضی تحولات سیاسی که در اقصی نقاط جهان اتفاق می‌افتد، ممکن است فوکوس جامعۀ جهانی را نسبت به افغانستان کمتر کند. مثال واضح‌اش، جنگ اوکراین است. از زمانی که جنگ اوکراین اتفاق افتاد، فوکوس جامعۀ جهانی به مسائل افغانستان کمتر شد و در واقع توجهات جامعۀ جهانی بیشتربه اوکراین و وضعیت جنگ و نقض حقوق بشر و مسئله جنگ‌زده‌ها در اوکراین جلب گردید. مسئلۀ دیگر که در این‌جا مهم است و باید به آن اشاره شود این است که نگاه کشورهای خارجی در حال حاضر، بیشتر از این‌که بعد ارزشی و انسانی به قضیه داشته باشد بیشتر بعد سیاسی دارد. به این معنا که کشورها در یک محاسبه ی‌ عقلانی و منفعت جویانه، درابتدا پیامد های سیاسی موضع گیری علنی شان را در قبال مسائل حقوق بشری و محکومیت طالبان بخاطرنقض حقوق بشر، می سنجند و بعد موضع خود را با احتیاط اعلام می کنند. تا زمانی که رویکرد نسبت به حقوق بشر، سیاسی باشد نه انسانی و ارزشی، ما نمی‌توانیم توقع زیادی از جامعۀ جهانی در حمایت از مسائل حقوق بشری در افغانستان داشته باشیم.

نیمرخ: افغانستان به عنوان یک کشور، اعلامیۀ جهانی حقوق بشر را پذیرفته است و علاوه بر آن، به تمامی کنوانسیون‌های بین‌المللی مرتبط به مسائل حقوق بشری الحاق کرده‌است. اکثریت کشورهایی که در بیست سال گذشته در افغانستان حضور سیاسی و نظامی داشتند، حمایت از حقوق بشر و دموکراسی، بخشی از مأموریت‌شان را تعریف کرده بود، کشورهایی هستند که به همۀ این کنوانسیون‌های الزام آور، الحاق کرده‌اند. بر مبنای همین کنوانسیون‌ها، مسئولیت دارند که در داخل خاک خود و هم‌چنان در بیرون خاک خود به ویژه در کشورهایی مثل افغانستان که کنوانسیون‌ها الحاق کرده‌اند و دچار مشکلات حقوق بشری‌اند، از ارزش‌های حقوق بشری و مفاد کنوانسیون‌ها دفاع و حمایت کنند. چرا این کنوانسیون‌ها به عنوان مبانی بین‌المللی حقوق‌بشر در قبال افغانستان به فراموشی سپرده شده‌است؟

زکیه عادلی: آن چیزی که در قسمت کنوانسیون‌ها مهم است، عمل به مفاد کنوانسیون‌های حقوق بشری است. این‌که کشورها را تا چه میزان پای‌بند به رعایت مفاد کنوانسیون‌های حقوق بشری می‌کند. مسئله‌ای که وجود دارد این است که اولویت کشورها برای حمایت از ارزش‌های حقوق بشری متفاوت است، بزرگ‌ترین مشکل در حال حاضر این است که کشورها نگاه سیاسی دارند. چنان‌چه دفاع از مسائل حقوق بشری و دادخواهی برای زنان افغانستان و یا برای اقلیت‌ها و اقوام در افغانستان بتوانند اعتبار و حیثیت بین‌المللی کشورها را بالا ببرد، آنان علناً اقدامات ضد بشری را محکوم می‌کنند؛ در غیرآن ترجیح می‌دهند دو پهلو عمل کنند. اما با این وجود، وظایفی متوجه سازمان‌های حقوق بشری هست که باید انجام دهند. در این خصوص شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد گزارش های مفصلی را درباره نقض حقوق بشر در افغانستان تهیه کرده و اقداماتی را روی دست دارد و همچنان اتحادیه اروپا  کمیته‌هایی را موظف کرده است که در این خصوص کار کنند. اما اینکه تا چه اندازه می توانند طالبان را بخاطر رعایت حقوق بشر و حقوق زنان تحت فشار قراردهند، آینده نشان خواهد داد. یکی ازمهمترین دلایلی که جامعۀ جهانی با گذشت یکسال هنوز طالبان را به رسمیت نشناخته است، بی توجهی و نقض حقوق بشر توسط طالبان است.  کشورهایی که به نوعی حامی طالبان بوده اند مانند پاکستان، قطر وتا حدودی ایران، حتی این کشورها نیزبه دلیل نقض فاحش حقوق بشرتوسط  طالبان آنها را به رسمیت نشناخته اند.

نیمرخ: چشم‌انداز به وضعیت زنان و به مبارزات مدنی زنان در مقابل طالبان از چه قرار است؟

زکیه عادلی: اگر واقع‌بینانه به مسئلۀ وضعیت زنان و مبارزات مدنی‌شان ببینیم، باید بگویم: با روی کار آمدن طالبان، زنان توانستند در ابتدا، در اعتراضات خیابانی یا مبارزات مدنی بسیار قوی ظاهر شوند. آنان توانستند  توجه جامعۀ جهانی را به وضعیت زنان در افغانستان جلب کنند و مانع به رسمیت شناختن طالبان توسط کشورهای جامعۀ جهانی شوند. در این خصوص نباید نقش زنان فعال در خارج از کشور را نیزنادیده گرفت. آن‌ها هم بخشی از مبارزات مدنی و دادخواهی‌ها برای زنان افغان بوده اند، تجمعات اعتراضی که آن‌ها در کشورهای خارجی به راه انداختند: در مقابل پارلمان آن کشورها ، دیدارهایی که مقامات کشورها از جمله وزرای خارجه، معاونین وزرای خارجه و نماینده‌های پارلمان آن‌کشورها داشته اند، قابل قدر است . در حال حاضر تهدیداتی که برای زنان فعال در داخل افغانستان وجود دارد و همچنان فوکوس جامعۀ جهانی بر مسائل جنگ اوکراین، باعث شده که این اعتراضات کمتر دیده شود. اگر طالبان می‌خواهند به رسمیت شناخته شوند، دو اقدام مهم را باید به سرانجام برسانند، یکی تشکیل حکومت فراگیر و دیگری، پذیرش حقوق حداقلی برای زنان از قبیل حق کار، حق آموزش وحق مشارکت در امور عمومی است. آموزش از اساسی‌ترین حقوقی است که طالبان باید برای زنان قائل شوند و نکتۀ مهم دیگر این است که زنان اگر می‌خواهند صدای‌شان شنیده شود، اگر می‌خواهند حقوق‌شان پایمال نشود، باید صدای‌شان خاموش نگردد. این بر می‌گردد به زنان که چگونه یک شبکۀ قدرتمند را ایجاد کنند که بتواند بر طالبان و جامعۀ جهانی تأثیرگذار باشد.

نیمرخ: و بحث مهم دیگر این‌که زنان افغانستان در شرایط کنونی از انسجام لازم برای پیش‌برد یک مبارزۀ هدفمند برخوردار هستند؟ اگر نه زنان چگونه می‌توانند به این انسجام دست یابند؟

زکیه عادلی: زنان صد فیصد به انسجام بیشتر احتیاج دارند، انسجام به این معنی نیست که فقط یک حرکت و یک جنبش وجود داشته باشد، بلکه وجود حرکت‌ها و فعالیت گروه‌های مختلف ازالزامات جامعه متکثر است. آنچه مهم است کار کردن در قالب زنجیره و شبکه ای و درهماهنگی با یک‌دیگراست . در انحصار گرفتن دادخواهی برای زنان، بزرگ‌ترین مشکل و آسیبی است که می‌تواند مبارزات زنان را با چالش روبه‌رو کند و با رکود و شکست مواجه بسازد. بنابراین اجازه دهیم که هر گروه مدنی و فعال حقوق زن به سهم خود دادخواهی کند. بهترین گزینه شناسایی و استفاده ازفرصتهاست. در شرایط فعلی باید از فرصت‌ها به شکل درست و حداکثری سود جوییم. یکی از این فرصت‌ها, دنیای ارتباطات و دنیای دیجیتال است، اگر طالبان امروز مانع به سرک آمدن خانم‌ها برای مبارزات مدنی و نقض حقوق زنان می‌شوند، رسانه، اینترنت وفضای مجازی بهترین گزینه جهت دادخواهی برای زنان و حقوق انسانی آنهاست.

قلم زدن، نوشتن و مستند کردن مبارزات زنان، مانند کاری که نیمرخ انجام می‌دهد هم قابل قدر است زیرا می تواند در جهت دادن به مبارزات برحق مدنی زنان موثر واقع شود. دوم، بحث دایاسپورا واستفاده موثر از حضور آنان است، به این دلیل که دایاسپورا بیشترین دسترسی را به سازمان‌های بین‌المللی، تصمیم‌گیران و رهبران کشورها دارند. اگر آن‌هایی که در داخل افغانستان فعال هستند، به نوعی در ارتباط با دایاسپورای خارج کشور باشند. این‌ها با هم می‌توانند مبارزات را سمت و سو ببخشند و در درازمدت، تأثیر بسیار مثبت و خوبی را در خصوص احقاق حقوق زنان خواهد داشت.

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: خشونت طالبان با زنانسقوط جمهوریت
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود
هزار و یک شب

فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود

23 حوت 1401

یاسمن را به ظاهر دادند و در بدلش خواهر ظاهر را به برادر یاسمن گرفتند. هرچند یاسمن از بودن و ازدواج با ظاهر خوشحال بود، اما ظاهر از این ازدواج راضی نبود و یاسمن را نمی‌خواست. او...

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00