نویسنده: آوش مهربان
«با خروج نیروهای نظامی ناتو از افغانستان ولسوالیهای کشور یکی پس از دیگری به دست گروه طالبان سقوط میکرد و این نگرانی در ذهن من تقویت شده بود که مبادا نظام جمهوری و ارزشهای دموکراتیک نیز از بین برود. این هراس، کابوسی در من آفرید که جنگجویان خونآشام طالبان را با ظاهر وحشتناک در خیابانهای کابل تصور کنم و آنگاه شهری خالی از زنان، مادران و دخترانی که میان خریطههای آبیرنگ به نام برقع در جایجای شهر دیده خواهند شد. طالبان یعنی برقع! هیچ تصویر و تعریف دیگری ندارم.» این سخنان رودابهٔ ۲۴ ساله در شهر کابل است.
هنوز آخرین سربازان ناتو از افغانستان خارج نشده بودند که در (پانزدهم آگوست ۲۰۲۱ میلادی) محمداشرف غنی احمدزی، رئیسجمهور پیشین کشور و اعضای کابینهٔ او از کشور فرار کردند و کابل را به گروه تروریستی طالبان تحویل دادند. کابوس رودابههای این شهر به واقعیت بدل شد. (هفدهم آگوست ۲۰۲۱) سخنگوی طالبان از دوحهٔ قطر اعلام کرد که «رعایت حجاب اسلامی» برای تمام زنان افغانستان «اجباری» است. چند هفته بعد، کارزارهای تبلیغاتی گسترده به راه افتاد و سپس با نصب بنرها در سطح شهرهای کابل، هرات، قندهار و توزیع بروشور به مردم، تبلیغات برقع آبی و حجاب عربی با نقاب سیاه را دو نوع «حجاب اسلامی» برای زنان تعریف کردند.
حالا پرسش اساسی ایناست که چرا طالبان لباس زنان را نشانه گرفته و چرا برقع؟ زنان از برقع چه خاطراتی دارند؟ زنان علیه برقع چگونه مبارزه میکنند؟
تنوع؛ ارزش فرهنگی که طالبان تهدید میداند
رودابه، فعال مدنی ۲۴ ساله در کابل میگوید: افغانستان یک جامعهٔ متنوع و رنگارنگ است که از دهها قوم، چندین دین، مذهب، چند زبان و جنسیت مختلف و رسم و سنتهای متفاوتی ساخته شده که در واقعیت امر، این “تنوع” منشأ قدرت و زیبایی جامعه است. اما این تنوع در مکتب طالبان نه تنها ارزشی ندارد، بلکه به نحوی تهدید تلقی میشود. از همینرو، متوجه میشویم که طالبان ضمن دیگر امور سیاسی و اجتماعی، در مورد فرهنگ و بهویژه پوشش زنان در پی یکدستسازی هستند؛ اما تلاش برای یکدستسازی، تحمیل سلیقهٔ واحد بر جامعهٔ چندفرهنگی باعث ایجاد تنش خواهد شد.
محمد طارق، ۵٠ ساله، در بدخشان آموزگار است. او دلیل برخورد طالبان با زنان را آموزههای سنتی، قبیلهای و مدارس مذهبی میداند که بستر پیدایش و تقویت طالبان بهشمار میروند. به گفتهٔ او، «طالبان از یک تفکر عقبماندهٔ قبیلوی برخوردارند که اهمیت تنوع فرهنگی افغانستان را درک نمیکنند، فقط میخواهند مردان حضور داشته باشند و زنان را به بهانههای مختلف به حاشیه برانند. موضوع حجاب یکی از همین مسائل است که برای آن توجیه مذهبی میآورند، اما اهدافشان بیشتر سیاسی است.»
لینا حیدری، فعال حقوق زنان از هرات میگوید: «برقع پوششی نیست که در صدر اسلام رایج بوده و یا در دیگر کشورهای اسلامی رواج باشد، این فقط یک پوشش طالبانی است که زنان را از دین بیزار میکند.»
هرچند در مورد ریشهٔ اصلی برقع منبع معتبری را نیافتیم، اما در جریان تحقیق دریافتیم که برقع طالبانی با ساختار مشابه از مناطق شمالی هند بریتانوی که اکنون مناطق قبایلی پاکستان است، میباشد و از طریق ولایتهای جنوبی و شرقی وارد افغانستان گشتهاست.
بازار تولید و فروش برقع
جمیل ۴۳ ساله در شهر کابل، دکان برقعفروشی دارد. او حداقل پنجسال است که در موقعیتهای مختلف شهر، لباسهای زنانه فروختهاست؛ اما سال گذشته پیش از آنکه گروه طالبان به کابل برسند، او لباسهای بلند، حجاب عربی و چند برقع آبی در دکانش اضافه کردهاست.به گفتهٔ خودش پس از ورود طالبان به کابل، بهخاطر رونق بازار برقع و حجاب عربی، پول خوبی اندوختهاست. در ادامه میگوید: چادر برقع آبی در کارگاههای چین و اندکی نیز در پاکستان از پارچههای نخ و پلاستیکی تولید میشود که قبل از روی کار آمدن گروه طالبان در کشور، یک چادر برقع از ۳٠٠ افغانی تا ۵٠٠ افغانی به فروش میرسید و دکانهای محدودی وجود داشت که هرکدام شاید در هفته یک چادر میفروختند. اما پس از آمدن گروه طالبان، قیمت و میزان فروش برقع چندین برابر شد و اکنون یک چادر برقع از یک هزار تا چندین هزار افغانی به فروش میرسد.
زنان در زیر برقع چه حسی دارند؟
خدیجه ۵۵ ساله باشندهٔ اصلی ولایت دایکندی است. از او در مورد پوشش برقع در روستاهای هزارهجات(ولایتهای مرکزی افغانستان) پرسیدم. گفتم: خدیجه آیا میدانی از نظر طالبان تو حجاب اسلامی نداری و باید برقع بپوشی؟ پس از مکث، لبخندی زد و گفت: «چهطور میتوانم برقع بپوشم، برقع گران است و مدلش گذشته.» با لبخند گفتم: اما طالبان دوباره برگشته و پوشیدن برقع اجباری است! خدیجه گفت: «نه، رواج برقع گذشته، دفعه قبلی که طالبان آمده بودند هم ما برقع را از امر طالبان نپوشیدیم، فقط برخی از خانمها در مراسم عروسی از سر شوق برقعهایی را میپوشیدند که بلگگ و زریدار بود. بیشتر مادر داماد و مادر عروس میپوشیدند، برقع بسیار کم بود. من در عروسی یکی از خواهرانم برقع را از همسایهام قرض گرفته پوشیدم.»
اما برای بسیاری از زنان در جنوب و شرق کشور، برقع چادری نیست که از سر شوق در مراسم عروسی پوشیده شود، بلکه یک پوشش اجباری و همیشگی برای زنان است.
لیمه زن میانسالی بود که عمرش را حدود ۴٠ ساله میگفت. لیمه آمده بود تا از دکان جمیل برقع جدیدی بخرد. او حتی هنگام صحبت برقع را از صورتاش برنداشت و همین باعث شد که چند دقیقه پس از مصاحبه نتوانستم او را از زنان دیگر تشخیص دهم، بیشترشان برقع آبی داشتند.
لیمه گفت: «وقتی نوجوان شدم، مادرم یکی از برقعهای آبیاش را قیچی زد و بر سرم انداخت، راحت نبودم، نمیتوانستم با برقع راه بروم، همیشه زمین میخوردم؛ چون پیش رویم را نمیدیدم. کار کردن که بسیار سخت بود، حالا هم دشوار است، ولی به ما گفتهاند: حجاب فرض است و برقع بهترین حجاب است.»
از او پرسیدم، اگر همین امروز برقع نپوشی چه اتفاقی میافتد؟ گفت «بیحجابی…» گفتم نه، بدون برقع، مثل زنانی که دارند از پیش دکان رد میشوند، لباسهای سنتی یا مدرن پوشیدهاند. پس از سکوت طولانی گفت: «قبلاً فقط مردان ما و پیرزنان میگفتند بپوش، حالا که امر امارت اسلامی است باید بپوشیم.»
«برقع فرمایش شریعت اسلام نیست، برقع ریشه در فرهنگ و سنت پوشش زنان افغانستان ندارد، برقع صرف یک ابزار سیاسی است. این یک روش کنترل است که مدل نظاممند آن را در طرح حجاب و عفاف اجباری ولایت فقیه در ایران میبینیم.»
لینا حیدری نیز تجربهٔ تلخی دارد: «متأسفانه در زمان رژیم قبلی گروه طالبان مدت بسیار کوتاهی [برقع] پوشیده بودم. اکثر خانمها و دختران فامیل ما از این قفس استفاده میکردند. فکر میکنم پوشیدن برقع یک شکنجه روحی برای زنان است. برقع یک قفس است، مردان فقط زمانی رنج و سختیهای آن را درک میتوانند که خودشان مجبور شوند بپوشند، با آن راه بروند و کار کنند.»
از نظر او، فعالیتهای زنان در زیر برقع محدود میشود. زنان نمیتوانند با برقع در اجتماع و در نهادهای تحصیلی و اجتماعی حضور پر رنگ داشته باشند، این امر باعث صدمهٔ روانی بر زنان میشود، چه بسا اگر اجباری باشد «برای زنان احساس نارضایتی از جنسیتشان ایجاد میکند و از خود نفرت پیدا کرده، دچار ناامیدی و افسردگی میشوند، ممکن است دست به خودکشی بزنند.»
لینا افزود که تنها بحثهای کلان سیاسی در مورد حجاب نیست، برقع ارتباطات روزمرهٔ ما را محدود میکند: «ما همیشه از طریق سخن و گفتار ارتباط برقرار نمیکنیم. ما با زبان بدن، با چشم، حالت چهره، لبخند و اشارهٔ دست و سر باهمدیگر پیام میرسانیم و این روشهای ارتباطات را برقع از ما سلب میکند.»
پیوند طالبان با برقع
لینا حیدری بر این باور است که: «اگرچه طالبان میگویند فلسفهٔ حجاب اسلامی و برقع مصونیت زنان است، اما در حقیقت طالبان با برقع پیوند دگرگونهای دارند. برقع باعث مصونیت زنان نمیشود. طالبان میگویند چادری از فحشا جلوگیری میکند تا مردان با دیدن زنان تحریک نشوند، نخیر، برقع نه تنها که از فحشا جلوگیری نمیکند، بلکه باعث به میان آمدن ناامنی، خشونت و جنایتهای دیگر میشود. عوامل انتحاری و جنایتپیشگان میتوانند آنرا بپوشند و دست به انتحار و انفجار بزنند. در فرانسه پوشیدن برقع و حجاب در اماکن عمومی ممنوع است تا هویت افراد معلوم باشد و مأموران امنیتی از وقوع جرم و جنایت جلوگیری کنند.»
برقع فقط چادر نیست!
منابع این گزارش فکر میکنند که برقع فقط یک چادر نیست بلکه ابزار سیاسی برای کنترل جامعه، حکمروایی بر بدن زنان، دخالت در حریم خصوصی شهروندان و حذف نیمی از نفوس جامعه از قدرت، اقتصاد و سیاست است.
لینا حیدری میگوید: «این یک سیاست کثیف طالبان است که بهخاطر دسترسی به اهدافشان به مسائل حساسیتانگیز مثل حق آموزش و لباس زن دست میزنند تا افکار عمومی را از نظارت بر فساد، کمکاری و دیگر استبداد رژیمشان منحرف بسازند.»
رودابه میگوید: چون طالبان مشروعیت ملی و بینالمللی ندارد، برای کنترل جامعه به مسألهسازی، جهتدهی افکار عمومی بر مسائل حاشیهای و چندقطبیسازی جامعه نیاز دارد. چند قطبی شدن جامعه در مسائل فرهنگی یک گزینه است. به نظر او، طالبان با تبدیل کردن پوشش زنان به یک مسألهٔ داغ سیاسی، ضمن اینکه زنان را درگیر مسائل حاشیه ساخته تا در متن امور اجتماعی و سیاسی حضور نیابند، جامعه را چند قطبی میسازند. «برقع فرمایش شریعت اسلام نیست، برقع ریشه در فرهنگ و سنت پوشش زنان افغانستان ندارد، برقع صرف یک ابزار سیاسی است. این یک روش کنترل است که مدل نظاممند آن را در طرح حجاب و عفاف اجباری ولایت فقیه در ایران میبینیم. من لباس میپوشم، طالبان هم میگویند: لباس بپوش، اما اختلاف ما بر سر نوعیت پوشش است. طالب میگوید: فقط لباسی را بپوش که ما فرمان دادیم، حتیاگر همان برقع و نقاب سیاه را بپوشیم، بازهم گیر میدهند که چرا ماسک نزدی؟ چرا ماسک سیاه نپوشیدی؟ چشمانت معلوم است، چرا عینک زیبا پوشیدی؟ ساده بپوش! و این پرسشها و بهانهها پایان نمییابد؛ چون طالبان یک گروه کوچک از مردان یک قبیلهاند، اما افغانستان یک جامعهٔ ۳۵ میلیونی با دهها قشر مختلف. پس سادهترین کار همین است که نصف نفوس جامعه را با یک فرمان حذف کنند و اینگونه کنترل جامعه برایشان راحتتر خواهد شد.»
رودابه در مورد چند قطبی شدن جامعه گفت: «پس از آمدن طالبان، بارها در محل کارم متوجه شدم که حتی همکاران زن در مورد نوع پوشش به همدیگر تذکر میدهند که لباس مناسب بپوش، در یک دانشگاه در غرب کابل، یک صفاکار زن در داخل دانشگاه به من تذکر داد که چادرت را درست سر کن! این یعنی، گروه طالبان در کمتر از یک سال حتی در محیطهای آکادمیک کشور نیز موافقانی پیدا کردهاند که نه تنها خودشان را ملزم به پیروی از اوامر طالبان میدانند، بلکه احساس میکنند مسئول تطبیق فرمانهای طالبان نیز هستند. این فاجعهاست که زنان افغانستان به دستههای مخالف، موافق و به مأمور حجاب طالبانی تبدیل شوند، چون جامعهٔ چندقطبی هرگز قادر به سرنگونی طالبان نخواهد شد و اگر زنان به هر دلیلی حجاب اجباری طالبان را بپذیرند، اصول و قواعد نظام طالبانی نیز در جامعه استحکام مییابد؛ چهبسا که تبعیض جنسیتی و زنستیزی رایج در افغانستان باعث میشود که مردان در مسألهٔ حجاب کنار طالبان بایستند و یا حداقل بیطرفی اختیار کرده و زنان را زیر برقع طالبانی تنها بگذارند. اینجاست که دیگر امیدی برای تغییر، پیشرفت، توسعه، صلح، امنیت، آسایش و آرامش در این کشور باقی نمیماند.»
مبارزه علیه حجاب اجباری
مرضیه ناطقی، ۲۳ ساله، مسئول لابراتوار تشخیصی یکی از شفاخانههای خصوصی کابل است. با آنکه مرضیه نوع پوشش خود را تغییر نداده و با قاطعیت تمام میگوید: «ما حجاب اجباری را نمیپذیریم، اجازه نمیدهیم طالبان رنگ، اندازه و نوع لباس ما را تعیین کنند.» اما نگرانیاش این است که زنان بهخاطر ترس از بیحرمتی جنگجویان طالب و یا هراس ازدست دادن کارشان، مجبور شوند برقع بپوشند.
به گفتهٔ او، بارها جنگجویان گروه طالبان به عنوان مأموران امر به معروف و نهی از منکر در محل کارشان آمدهاند و او مجبور شدهاست موهایش را پنهان کند، یا لباساش را تنظیم کند. «این خودسانسوری بهخاطر حفظ کارم بود.» اما او باورمند است که «محیط اجتماعی قابل سانسور نیست، عملاً میبینیم که زنان از طریق دادخواهی، تبلیغ و سرپیچی با رفتارشان به فرمایشات طالبان پاسخ منفی میدهند.»

مرضیه میگوید: «از هر طریقی باید علیه طالبان مبارزه کرد. اما روش من مبارزهٔ عملی است. من هر روز با لباسی از پیش پاسگاه امنیتی طالبان میگذرم که در دورهٔ دموکراسی میپوشیدم. اینگونه میخواهم به طالبان بگویم: برقع طالبانی و نقاب سیاه عربی را نمیپوشم.»
محمد طارق میگوید: مبارزه مدنی و نپوشیدن برقع بهترین گزینهٔ مبارزه علیه این طرح است. اگرچه حرکتهای مدنی در عصر طالبان سرکوب میشود، اما مدنیت نشانهٔ فرهنگ و وجه تفاوت ما با تحجر طالبان است.
گروه طالبان در هرات ابتدا پوشیدن برقع را «توصیه» در راستای حفظ حجاب اسلامی توصیف کرده بودند، اما زنان هرات برقع نپوشیدند، سپس طالبان برای کسانی که از فرمان پوشش برقع تبعیت نکنند «مجازات» تعیین کردند. اما خانم حیدری میگوید: هنوزهم زنان هرات در کوچه و بازار، در اماکن تفریحی، همان لباسی را میپوشند که قبلاً رایج بود. به گفتهٔ او، گروه طالبان فقط توانسته با گماشتن جنگجویانی مخصوص، برای بررسی پوشش زنان در ادارههای دولتی، دانشگاهها و محکمههای شهر برقع و نقاب سیاه را تحمیل کنند.
رودابه میگوید: مبارزه علیه حجاب اجباری، یک مأموریت گریزناپذیر است. زنان افغانستان مجبورند بهخاطر برخورداری از حقوق و آزادیهایشان، بهخاطر دوام زندگیشان، علیه طرح برقع به پا خیزند؛ همچنان که دختران ایران پس از چهار دهه سکوت و مبارزههای پراکنده، اکنون تمامقد علیه حجاب اجباری ولایت فقیه ایستادهاند.
به گفتهٔ او، هر توجیه بیبنیاد مذهبی، سنتی و دلیل سیاسی پشت برقع باشد، طالبان با دخالت در حریم خصوصی شهروندان عمر خود را کوتاهتر میکنند. «ما عملاً دیدیم که در نخستین روزهای اعلام فرمان حجاب اسلامی، نه تنها زنان، بلکه نمایندگان همهٔ اقشار جامعه و حتی جامعهٔ جهانی واکنش نشان دادند. تا زمانی که طالبان در مورد حجاب فقط فرمان میدهند، جامعه نیز فقط در حد بیان واکنش و مخالفت خود را نشان خواهند داد، اما زمانی که طالبان عملاً در شهرها و روستاها محتسبان را به عنوان نیروهای امر به معروف و نهی از منکر مؤظف کردند تا فرمانهای این گروه در مورد زنان را تطبیق و در حریم خصوصی مردم دخالت کنند، تنش به شکل درگیری فیزیکی ایجاد میگردد. وقتی دختری بهخاطر لباساش در خیابان، توسط طالبان شلاق میخورد، قطعاً در دل شاهدان صحنه و خانوادهٔ همان دختر، تنفر خلق میشود. اما از آنجا که طالبان برای حفظ قدرت نیازی به محبوبیت اجتماعی نمیبینند؛ با تکرار این شلاقها نفرت مردم را گسترش میدهند. بدون شک، با افزایش عقدهها و نفرت و بیزاری مردم از طالبان، جامعه نقشهٔ سرنگونی طالبان را خواهد ریخت. وقتی هدف، سرنگونی طالبان و براندازی یک نظام ظالم و تروریست باشد، برای رسیدن به این هدف، توسل به هر وسیلهای توجیهپذیر است. بههمین خاطر باور دارم برقع فقط کابوس ما زنان نیست، بلکه سیاهچالهایاست که اگر مردم درایت به خرج دهند، خود طالبان در آن غرق خواهند شد.»
دیدگاهها 1
بنویسید و بنویسید 💚🍀