حسنا مسعودی- خبرنگار آزاد
مرگ مهسا امینی، دختر ایرانی، جنبش بیسابقۀ ضد دولتی را در ایران به دنبال داشت. تقریباً تمام شهرهای ایران شاهد اعتراضات بیسابقۀ ضد دولتی بود. زنان و دختران ایرانی با خشم و انزجار از رژیم آخوندی جمهوری اسلامی، روسری را برداشته و به خیابان ریختند و در برخی شهرها چادرهایشان را به آتش کشیدند. این اعتراض در تاریخ جمهوری اسلامی سابقه نداشته است. اعتراضات سیاسی و اجتماعی همواره در ایران وجود داشته است.
اما نخستینبار است که یک اعتراض مدنی-اجتماعی زنان را در کشور همسایۀ ایران شاهد هستیم. این اعتراضات در داخل ایران منحصر نماند. هزاران ایرانی در اروپا و امریکا به مرگ دختر جوان مهسا امینی، واکنش نشان دادند و به اعتراض دست زدند. رسانههای بینالمللی اعتراضات ایران را به طور گسترده بازتاب دادند. برخی رسانهها پیشبینی کردند که تداوم اعتراضات میتواند پایههای جمهوری اسلامی را متزلزل سازد. به هر روی، مرگ مهسا و در پی آن اعتراضات خیابانی و مردمی، برای کشور ما افغانستان که در یک وضعیت نسبتاً مشابه به سر میبرد، درسهای مهم و قابل توجه داشت.
در افغانستان، حوادث خبرساز و جدی به پیمانهای است که مجال تمرکز و تحلیل یک مسألۀ خبری را نمیدهد.
در پی پخش ویدیوی غمانگیز و ناراحتکنندۀ الاهه دانشجوی طب دانشگاه کابل که از طرف یک مقام طالبان به زور به نکاح در آورده شده بود و با شکنجه، تحقیر، توهین و زندان روبرو گردیده بود، موج گستردهیی در شبکههای اجتماعی و رسانههای افغانستان به راه افتید. اما این موج به قدری زودگذر و مقطعی بود که اکنون هیچ کسی از سرنوشت الاهه نمیپرسد. الاهه پس از نشر ویدیو گفت که ممکن است دیگر او زنده نماند. یک ماه پس از رسانهای شدن داستان دردآور الاهه، هیچ کسی نمیداند که چه بر سر وی آمده است.
برخی منابع گزارش دادند که الاهه از سوی طالبان بازداشت شده و به مکان نامعلومی منتقل گردیده است. شماری اعلام کردند که الاهه به مکان امنی منتقل گردیده است. به هر روی، با توجه به خفقان حاکم بر افغانستان، به نظر نمیرسد الاهه به جای امنی انتقال یافته باشد. احتمال زیاد میرود که وی از سوی طالبان بازداشت شده باشد و یا حتا به قتل رسیده باشد. الاهه با پخش ویدیوهایی از عملکرد مقام سابق طالبان، صدمۀ جدی به حیثیت و وقار نداشتۀ طالبان وارد کرد. طالبان حتماً از او انتقام خواهند گرفت. از طالبان هیچ چیزی بعید نیست. آنها به اندازۀ کافی زنستیز هستند و هیچگونه فعالیت عمومی و اجتماعی زنان را بر نمیتابند. اما نکتۀ مهم این است گروههایی که مدعی دفاع از حقوق زنان و دادخواهی از اقشار آسیبپذیر و تحت ستم هستند نیز قضایای حساس این چنینی را زود فراموش میکنند. از رسانهای شدن داستان الاهه زمان زیادی نمیگذرد، اما پس از یک ماه این داستان نهایت اندوهناک به باد فراموشی سپرده شده است.
دید اکثر گروهها به مسایل مربوط به زنان پروژهای و کوتاهمدت است. اینگونه قضایا تا هنگامی مورد توجه قرار می گیرد که افکار عمومی به آن متمرکز باشد. پس از آن کاملاً به بادفراموشی سپرده میشود.
زنان افغانستان در این یک سال مبارزات نفسگیر و بیمانندی داشتند. این مبارزات و تلاشها، از سوی مردان افغانستان مورد حمایت قرار نگرفت. زنان به تنهایی در برابر طالبان ایستادند و از میلۀ تفنگ و از خشونت طالبان نهراسیدند. بیشترین دردسر و چالش را در برابر رژیم تمامیت خواه طالبان زنان ایجاد کردند. آنان از مشروعیت جهانی طالبان جلوگیری کردند. آنها چهرۀ واقعی طالبان را در سطح بین المللی برملا ساختند. آنان نشان دادند که طالبان تغییر نکردهاند و همچنان معتقد به باورها و رفتار قرون وسطایی هستند که در دهۀ نود میلادی دنبال میکردند. اما چگونه شده است که این مبارزات نتوانسته است تأثیر جنبش اجتماعی زنان ایران را داشته باشد؟
واضح است که جنبش زنان ایرانی با پشتیبانی آحاد مردم روبرو گردیده است. به استثنای یک حلقۀ کوچک که منافع شان با موجودیت جمهوری اسلامی ایران گره خورده است، اکثریت مردم ایران از این جنبش اجتماعی حمایت کردند. ممکن است این جنبش نتواند رژیم آخوندی را سرنگون کند. اما قطعاً یک نقطۀ عطف در تاریخ مبارزات زنان ایرانی خواهد بود.
این جنبش میتواند فصل تازهای را در مناسبات اجتماعی ایران رقم بزند. هراس و نگرانی مقامات ایرانی از اعتراضات اخیر به خوبی نشان دهندۀ تأثیرگذاری اعتراضات اخیر در آن کشور است. ما مردم افغانستان از همبستگی اقشار مختلف ایرانی بیاموزیم و برای برچیدن بساط استبداد، ستم و تحجر باید دست به دست هم بدهیم. زنان افغانستان به تنهایی نمی توانند وضعیت نامطلوب کنونی را عوض کنند. ما برای ایجاد یک تغییر بزرگ نیاز مند همبستگی زنان و مردان و بلند کردن صدای اعتراضی شان در برابر گروه تروریستی طالبان هستیم.