نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

مهاجرت مانعی برای فراموشی رسالت و مبارزه‌ی ما نمی‌شود

  • زهرا سور اسرافیل
  • 6 میزان 1401

گفت‌وگو با محبوبه اسلامی، استاد دانشگاه طبی کابل و فعال حقوق زن

محبوبه اسلامی جراح، استاد دانشگاه طب کابل و یکی از فعالان حقوق زن می‌باشد. پس از مهاجرت به ایتالیا او همچنان به فعالیت‌های اجتماعی خود ادامه می‌دهد و با تیم پزشکان داوطلب که به پناهجویان خدمات پزشکی ارائه می‌دهند، همکاری می‌کند. آغاز فعالیت‌های او در حوزه‌ی حقوق زنان به زمانی برمی‌گردد که او هنوز دانشجو بود و در کنار تحصیل به موضوع تبعیض و خشنونت علیه زنان در بستر جامعه می‌پرداخت. نخستین بار او در هنگام طفولیت تبعیض جنسیتی را تجربه می‌کند، زمانیکه طالبان دور اول حکومت خود را آغاز کرده بودند و در نخستین فرمان تمام دختران را از رفتن به مکتب محروم می‌کنند. همین سبب می‌شود تا او در قسمت درس و تحصیلش کوشا باشد و تصمیم بگیرد تحصیلات خود را تا بالاترین سطح برساند. در همان دوران او به همراه خانواده‌ی خود به ایران مهاجرت می‌کند و در آنجا مکتب خود را ادامه می‌دهد. در آغاز دوره جمهوریت به افغانستان باز می‌گردد، مکتب را به پایان می‌رساند و وارد دانشکده‌ی طب دانشگاه هرات می‌شود. محبوبه از نخستین دختران لیلیه‌ی هرات بود که با تمام دشواری‌های آن سال‌ها، هفت سال تحصیلی را دور از خانواده گذراند. او بعد از اتمام دوره‌ی لیسانس و گرفتن تخصص از کابل به عنوان استاد دانشگاه در دانشکده‌ی طب کابل مقرر می‌شود. بعد از چند سال کار برای گرفتن ماستری خود از طریق بورسیه به قزاقستان می‌رود و ماستری خود را از قزاقستان دریافت می‌کند. محبوبه درست دو ماه قبل از سقوط جمهوریت با وجود مشوره‌ی دیگران برای عدم برگشت به افغانستان، با دست پر و دلی سرشار از امید باز می‌گردد. پس از بازگشت به وطن کار خود را به عنوان استاد دانشکده‌ی طب کابل آغاز می‌کند و همزمان در شفاخانه نیز به مداوای بیماران می‌پردازد. او در جریان کار شفاخانه با صورت دیگر جنگ از نزدیک آشنا می‌شود. تعداد زیادی از مردم و سربازانی که در حملات انتحاری و بمب‌گذاری‌های کنار جاده زخمی شده بودند را معالجه می‌کند. او بعد از سقوط جمهوریت خلاف خواست و اراده‌ی قلبی مجبور به ترک وطن می‌شود. در گفت‌وگوی نیمرخ با خانم محبوبه اسلامی به چالش‌هایی می‌پردازیم که زنان مبارز در تبعید با آن مواجه هستند.

نیمرخ: شما در دوران جمهوريت مكتب و دانشگاه را تمام كرديد از یک کشور دیگر تخصص گرفتيد و به عنوان استاد دانشگاه و جراح کار کردید. تصور شما در تمام این سال‌ها از آينده‌ی افغانستان و طالبان چه بود؟

محبوبه اسلامی: من در ابتدای تحصیل و شروع مکتب  در دوره‌ی نخست طالبان، به همراه خانواده ام مجبوربه ترک وطن شدم. و بخش زیادی از دوره‌ی مکتب را در ایران سپری کردم که البته با مشکلات عدیده‌ای در این زمینه روبرو بودم. تصور من از طالبان کسانی بودند که باعث شدند ما از رفتن به مکتب باز بمانیم و مجبور شویم ترک وطن کنیم. در حقیقت تنها تصویری که از طالب در ذهنم تبارز می‌‌کرد، مردی خشن و سلاح در دست نشانه گرفته بر سر زنی برقع پوش، در میدانی سبز بود که سایر مردانِ  نظاره‌گر این صحنه بودند. همان زمان فهمیدم در کشوری به دنیا آمدم که به خاطر زن بودن باید به تنهایی با مشکلات متعددی مبارزه کند. در سال‌های دوره جمهوریت با وجود آنکه توانستم به دانشگاه راه یابم، فرصت‌های کاری را به دست آورم و به برآورده شدن آرزوهای خود که خدمت به مردم بود بیشتر نزدیک شوم. اما به عنوان زن همچنان شاهد تفاوت و تبعیض قائل شدن‌ها بودم.

با وجود این  تصورم از آینده  افغانستان و طالبان کاملا متفاوت بود. فکر می‌‌کردم مبارزه با افراطیت طالبانی که در دوره کاری خود هر روز شاهد زخمی‌ها و کشته‌های بیشماری از حمله‌های انتحاری طالبان بودم، به نتیجه‌ای مطلوب خواهد رسید.

مهاجرت مانعی برای فراموشی رسالت و مبارزه‌ی ما نمی‌شود
محبوبه اسلامی در وارد جراحی

 به این باور بودم که آن‌ها اقلیتی افراطی و گروهکی تروریستی هستند که روزی به انزوای تاریخی کشیده خواهند شد. و با دیدن جوانان بیشماری که با شور و عشق به دنبال کار و تحصیل می‌‌رفتند، به آبادانی وطن فکر می‌‌کردند تا ادامه جنگ و خشونت، آینده وطن را زیبا تصور می‌‌کردم. اما هراسی که همیشه با خود داشتم این بود که مبادا تعصبات قومی روزی باعث جدایی و نفاق در کشورگردد.

نیمرخ: چه شد که شما به عنوان یک پزشک متخصص و استاد دانشگاه علارقم میلتان بعد از سقوط نظام جمهوری، افغانستان را ترک کردید؟

محبوبه اسلامی: واقعیت این بود که در اوایل قصد ترک وطن را نداشتم و با خود می‌گفتم من یک استاد و پزشک هستم که هدفم خدمت به مردم است؛ با سیاست و نظام کاری نخواهم داشت و کارم را ادامه خواهم داد. اما در همان روزهای ابتدایی برخورد‌های وحشیانه و غیر انسانی طالبان، حتی نفس کشیدن را بر من سخت ساخته بود. خلا قانون و هرج و مرج  در بستر جامعه دیده می‌شد. اسلحه در دستان پسران نوجوان  خشن و فریادهای ناشی از بی منطقی آنان مرا در برابر تفنگ ناتوان ساخت و آرزو کردم کاش مبارزه ما برابر می‌‌بود تا می‌‌توانستم بمانم.

نیمرخ: شما از نظر فکری زاده و پرورش یافته‌ی دوران جمهوریت هستید. از نظر شما  چه شد که افغانستان با وجود پرورش یک نسل در دامن نظام جمهوری یکبار دیگر گروه تروریستی طالبان در افغانستان قدرت را گرفتند؟

محبوبه اسلامی: بزرگترین مشکل افغانستان عدم آگاهی جمعی و نفاق قومی است. گرچه مداخلات نظامی و سیاسی بیگانگان در سالیان دراز و جنگ نیابتی دیگران بی‌تاثیر نبوده است. اما در کشوری که همه آگاه و متحد باشند، کمتر امکان دارد حتی جنگ‌های بسیار بزرگ آنان را این چنین به ورطه‌ی فروپاشی بی اندازد. متاسفانه بذر افراط گرایی در دوره‌ی جمهوریت نیز در مناطق مختلف پراکنده شد. تاسیس مدارس دینی، ترویج پوشش حجاب‌های عربی، نشرو بازتولید اموزه‌های دینی پاکستانی، فساد در دستگاه دولتی، نا امیدی و فقر و بیکاری و مهم‌تر از همه همدستی افراد کلیدی حکومت اشرف غنی با طالبان همه در جایگاه خود نقش مهمی در سقوط جمهوریت داشتند.

همچنان بخوانید

مهاجر

برای تحصیل دخترم مهاجر شدیم

29 دلو 1401
ابی گیت

گنداب «ابی گیت» سرخ بود

29 جدی 1401

نیمرخ: شما اعتراضات زنان در افغانستان را دنبال مي‌كنيد به نظرتان اعتراضات زنان نتيجه مطلوب را به همراه خواهد داشت؟

محبوبه اسلامی: بدون شک که هیچ صدایی و هیچ اعتراضی بدون نتیجه نخواهد بود. زنان مبارزی که اکنون در افغانستان و در مقابل سلاح و جهل، جان خود را به کف دست گرفته و به سرک و خیابان می‌‌روند. آنان قهرمانان واقعی سرزمین ما هستند و ارزشمندی کار آنان همسان با مبارزه مسلحانه جبهات مخالف حکومت جهل و افراطیت است.

نیمرخ: به نظرتان زناني كه در خارج از افغانستان بوده و یا با آمدن طالبان به کشورهای دیگر پناهنده شدند، چه رسالتي دارند و چه كارهايي مي‌توانند انجام دهند؟ شما به عنوان یک زن معترض در اين يكسال براي زنان افغانستان چه كاري انجام داده‌ايد؟

محبوبه اسلامی: ترک وطن و مهاجرت خود بخشی از مبارزه برای حفظ ارزش‌هاست؛ اما تنها کاری که زنان خارج از کشور برای وطن و زنان وطن می‌توانند انجام دهند  این است که صدایی برای رساندن فریاد و اعتراض زنان دربند یک افراطیت محض باشند.

مهاجرت مانعی برای فراموشی رسالت و مبارزه‌ی ما نمی‌شود
محبوبه اسلامی در یک برنامه اعتراضی علیه گروه طالبان

در کنار تمام مشکلات و چالش‌هایی که به عنوان یک پناهنده در این جامعه دارم سعی کردم رسالتم را فراموش نکنم. تلاش کردم هر جایی که امکانش بوده صدایی برای زنان افعانستان باشم. در کنار سایر دوستانم که در چندین گروه آنلاین به جهت کمک‌های طبی و یا هماهنگی برای تداوی و خدمات رایگان صحی ایجاد شده‌اند، فعال هستم تا رسالت اصلی ام که طبابت است را به طریقی دیگر برای افراد نیازمند انجام دهم. همچنان تا جایی که می‌‌توانستم بعضی افرادی که نیاز به کمک‌های عاجل داشتند را به نهاد‌ها و حتی اشخاص خَیر صرفا معرفی می‌‌کنم. البته باید ذکر کنم که این فعالیت‌ها به صورت داوطلبانه و بدون هیچ نوع چشمداشت مالی بوده است. هیچ نهاد و سازمان مشخصی آن‌ها را حمایت نمی‌‌کند و حتی در صورتی که ما بیمارانی داشته باشیم که برای تهیه دوا دچار مشکل باشند، در گروه مطرح می‌کنیم و چون در گروه‌ها افراد از کشورهای مختلف هستند زمینه‌ی ارتباط برای همکاری ایجاد می‌شود تا افراد کمک کننده  شخصا با فرد مریض به تماس شوند و اگر امکانش بود مستقیما همکاری نمایند. اگر چه تلاش ما این است که تا حد امکان مریضان را به مراکزی در داخل معرفی کنیم که بتوانند دوا و تداوی رایگان دریافت کنند.

رسالت تمام زنانی که در خارج هستند ایجاب می‌کند هر فرد در همان حیطه تخصص و فعالیتی که قبلا داشته از هر طریقی  که درست می‌داند برای مردم و بخصوص زنان وطن یاری رسان باشد. فرقی نمی‌کند صدایی باشد برای بیان حقایقی که پرده از جنایاتی که در حال وقوع است بردارد. و یا کورس‌های آنلاین آموزشی برگزار نماید.  مهم این است که زنان در قبال آن جغرافیا و مردم مسئولیت خود را فراموش نکنند.  بخصوص ما زنانی که تازه و بعد ازسقوط جمهوریت از کشور خارج شده ایم  ما شاهد برحال تمام حوادث بودیم وباید برعلیه فراموشی مبارزه کنیم. باید چشمان جهان را در مقابل واقعیت‌های تلخ  افغانستان بازکنیم. و به کشورهایی که در این بیست سال نقش کلیدی در افغانستان داشتند بگوییم شما باید پاسخگو در مقابل مردمی باشید که تا اکنون هیچ جنگی را بر هیچ ملتی تحمیل نکرده است. باید با وجود تمام اختلاف‌های فکری انیبار متحد شویم و برای مبارزه‌ی خود استراتژی طرح کنیم . اهداف مان را مشخص کنیم. و نگذاریم لابیگران طالب با هر جنسیتی که دارند در میان مبارزات مردمی رخنه ایجاد کنند. نباید اجازه دهیم آنها جریان‌های اعتراضی زنان را آلوده به پروژه‌های کوتاه مدت نمایند و با اینکار تخم نفاق وبی باوری را در بین زنان بپاشند.

ما در تبعید با مشکلات و چالش‌های فراوان روبرو هستیم اما این مانعی برای  فراموشی رسالت و مسئولیت ما در مقابل مردم و وطن نخواهد بود. همه‌ی زخم‌ها را باید تبدیل به نیرویی کنیم که به ما توان مبارزه را می‌دهد. ما گرچه مجبور به ترک وطن شدیم اما من به امید روزی نفس می‌کشم که با انتخاب خودم و با دست پر به وطن باز گردم. 

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: مهاجرت
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود
هزار و یک شب

فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود

23 حوت 1401

یاسمن را به ظاهر دادند و در بدلش خواهر ظاهر را به برادر یاسمن گرفتند. هرچند یاسمن از بودن و ازدواج با ظاهر خوشحال بود، اما ظاهر از این ازدواج راضی نبود و یاسمن را نمی‌خواست. او...

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00